کاخ سفید در حال چلبی سازی برای ایران است

جمعه, 28ام مهر, 1396
اندازه قلم متن

دماوند-مانی تهرانی: امروز لشکر کشی نظامی به دیگر کشورها علاوه بر اینکه مشروعیت خود را از دست داده، به دلیل سه تجربه نا موفق افغانستان، عراق و لیبی در سالهای نزدیک، کارآمدی اش نیز زیر سوال رفته. برای همین ابزار نرم و مطمئن تر تحریم اقتصادی هر روز بیش از پیش در برنامه ریزی سیاسی قدرتهای بزرگ جای باز می کند. هر چند بر سر دمکراتیک بودن یا نبودن همین ابزار هم بحث در میان است. به عنوان نمونه تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی که از زمان جیمی کارتر شروع شد، در دوران بیل کلینتون قوت پیدا کرد و سرانجام و در پی برنامه اتمی ایران در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما به نقطه اوج خود رسید و به تحریمهای اقتصادی بین المللی علیه ایران تبدیل شد و مورد تأیید شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گرفت، در نهایت جمهوری اسلامی را در زمینه برنامه اتمی اش به سازش مجبور کرد و به پای میز مذاکره کشاند. این تجربه یک پایان دمکراتیک داشت؛ اما در مسیر رسیدن به این پایان آنچه بیش از همه آسیب دید، زندگی مردم کوچه و بازار در ایران بود. در سال ۱۳۹۴ خورشیدی که توافقنامه برجام میان ایران و شش قدرت جهانی به امضاء رسید، قرار براین شد که فعالیتهای هسته ای ایران محدود شود و در ازای آن تحریمهای اقتصادی بین المللی (از جمله تحریهای شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و آمریکا) که به دلیل فعالیتهای هسته ای ایران وضع شده، لغو شود (تحریمهای آمریکا هر سه ماه یکبار با دستور رئیس جمهور این کشور تعلیق می شود) این متن برجام تا پایان دوره دوم اوباما اجرا شد و پس از آن هم دونالد ترامپ رئیس جمهور جدید با وجود انتقادهای فراوان از برجام، دو بار در موعد مقرر پای بندی ایران به توافق را تأیید و لغو سه ماهه تحریها را امضاء کرد و در عین حال اعلام کرد که این معاهده را به ضرر آمریکا می داند و برای اصلاح آن برنامه دارد. دیروز موعد سه ماهه سوم به سر آمد و این بار ترامپ با دیکتاتور خواندن جمهوری اسلامی و فاسد خواندن سپاه پاسداران، گفت که جمهوری اسلامی بارها روح برجام را نقض کرده و برای همین او نمی تواند پایبندی ایران به برجام را تأیید کند و تصمیم گیری در این مورد را به کنگره آمریکا واگذار کرد. همزمان از وزارت دارایی ایالات متحده خواست تا سپاه پاسداران را به دلیل آنچه حمایت از گروههای تروریستی در منطقه خواند، تحریم کند. بسیاری از ناظران تحریم کامل سپاه پاسداران را -که پیشتر هم تحت عنوان قانونی به نام کاتسا در کنگره به تصویب رسیده- به معنی تحریم اقتصاد ایران می دانند و تبعات این تحریم به حدی برای ایران جدی است که هفته گذشته محمد عزیز جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران گفت که در صورت اجرای کاتسا، آمریکا مجبور خواهد شد پایگاههای نظامی خود در منطقه را تا شعاع دو هزار کیلومتری که برد موشکهای ایران است، عقب براند. حسن روحانی هم به سرعت به سخنان تازه دونالد ترامپ واکنش نشان داد و در سخنرانی مفصلی که با تشویش و اضطراب همراه بود، از موضعی تدافعی نسبتهای ترامپ در مورد نقض روح برجام و حمایت از تروریسم را به خود آمریکا نسبت داد و نقطه اوج این نمایش ضعف در پایان سخنرانی بود که خلاف گفته حمیدرضا صالحی -رئیس سازمان انرژی اتمی ایران که برجام بدون آمریکا را بلا موضوع خوانده بود- حسن روحانی تلویحأ گفت که حتی با خروج آمریکا از برجام هم ایران به آن متعهد می ماند.

درباره روح برجام، نقض آن و برنامه دونالد ترامپ در خصوص ایران  با “کامبیز قائم مقام” عضو هیأت اجرائی جبهه ملی ایران گفت و گو کرده ام که در ادامه می خوانید.

متن برجام محدود سازی فعالیتهای هسته ای ایران در برابر رفع تحریمهای اقتصادی مربوط به برنامه هسته ای و روح برجام حرکت به سوی فضای دوستانه بین ایران و کشورهای غربی و خصوصأ آمریکا است. آقای خامنه ای از همان ابتدا گفت تنها در موضوع هسته ای مذاکره می کنیم و دوستی با آمریکا نداریم. از این نظر آیا می توان ایران را اولین ناقض روح برجام دانست یا اینکه چون به قولی برجام تسلیم نامه ای بود که به ناچار امضاء شد، مقامات جمهوری اسلامی حق دارند از آن ناراضی باشند؟

به نظر من برجام توافقنامه خوبی است. جمهوری اسلامی دستکم در مدت دوازده سال پیش از آن در جهان ایزوله شده بود. فشارهای اقتصادی و سقوط ارزش ریال کشور را به نقطه ای رساند که جمهوری اسلامی ناچار شد برجام را بپذیرد. این نیاز از طرف آمریکا نبود، حکومت ایران که به نقطه بن بست رسیده بود و ادامه آن مسیر برایش غیر ممکن بود مجبور شد به شرایط قدرتهای جهانی تن بدهد. همیشه اولین قربانیان جنگ و تحریم مردم عادی هستند و دولتها در مرحله بعدی آسیب می بینند. برای همین توافق برجام به نفع مردم ایران است. البته جمهوری اسلامی حیله گر هم هست، آقای خامنه ای سالها بر طبل آمریکا ستیزی کوبیده و در نهایت ناچار شده با آمریکا توافق کند، برای همین این بازی ها را هم در می آورد. در این زمینه اصلاح طلبان هم با حکومت اختلاف نظر اساسی ندارند.

شما می گویید اولین آسیب تحریمها به مردم می رسد و بنابراین تحریم اقدام دمکراتیک نیست، از طرفی تحریمها توانست جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره بکشاند. یعنی می توان گفت اثربخشی تحریمهای اقتصادی بر رفتار جمهوری اسلامی به دلیل گستردگی کمی و کیفی اش بود؟

دقیقأ همینطور است، اما تا زمانی که تحریم به این حد برسد که به حکومت فشار بیاورد، آسیبهای اقتصادی و اجپتماعی فراوانی را متوجه مردم عادی می کند. کما اینکه در ایران چنین شد. هر چند این فشار به مردم هم ناخودآگاه به حکومت فشار می آورد و نارضایتی عمومی باعث می شود حکومت به عنوان سوپاپ اطمینان قدری با دنیا کنار بیاید تا اعتراضات عمومی افزایش پیدا نکند.

شما هم گفتید که جمهوری اسلامی به ناچار پای میز مذاکرات نشست، بنابراین ادعای آقای روحانی در خصوص توافق برد-برد صحت ندارد و ایران در ساختن برجام فاعلیت نداشته. بر این اساس آقای ترامپ محل نزاع را درست تشخیص داده که خواستار مذاکرات مجدد و توافق جدید است؟

اوباما و ترامپ در دو دنیای متفاوت زندگی کرده اند که این دو دنیا در فضای جامعه و سیاست ایالات متحده وجود دارد. در جهان ذهنی ترامپ مسئله و دغدغه، مردم نیستند. او فقط به فکر اهداف خودش نظیر مقابله با سپاه پاسداران و غیره است. برای ترامپ مهم نیست که در پی تصمیماتش چه فشاری بر مردم ایران وارد می شود.

خانم کلینتون خواهان تغییر رفتار جمهوری اسلامی بود و شخصیت آقای ترامپ کاملأ ضد جمهوری اسلامی است. با این وجود آقای خامنه ای پیش از انتخابات آمریکا اشاره کرد که ترامپ گزینه بهتری است و تندروها در ایران از این اشاره استقبال کردند. چرا؟

البته به عقیده من هیلاری کلینتون هم برای دمکراتها کاندیدای خوبی نبود و به طرز عجیب و کم سابقه ای نماینده ای از حزب دمکرات تا این حد جنگ طلب بود، اما اصولأ دیکتاتورها از رویارویی با آدمهای تندرو تر استقبال می کنند.

فکر می کنید مصرف داخلی دارد و سرکوب مردم را برای دیکتاتور آسانتر می کند؟

بله، البته در مورد ایران دولت با ترامپ موافق نبود و حسن روحانی و محمد جواد ظریف بارها ضد ترامپ صحبت کردند.

امروز هم تندروهای حکومت ایران خوشحال هستند که ترامپ در مسیر تعبیر مخالفتهای آنها با برجام حرکت می کند.

آقای ترامپ رسمأ سپاه پاسداران را هدف قرار داد. ابراز خوشحالی تندروهای ایران از مواضع ترامپ نمایشی است و فقط مصرف داخلی دارد. در میان سپاهیان آدم دیوانه زیاد هست و هر چند فرمانده کل سپاه پاسداران ناوهای آمریکایی را تشتک بخواند، اما در این نهاد افراد عاقلی هم هستند که می دانند ایران برای درگیری نظامی با آمریکا از توانایی کافی برخوردار نیست.

آیا ساز و کار حزب جمهوری خواه توانسته مواضع آقای ترامپ را مهار کند و یا تصمیم گیری های او درباره ایران شخصی است؟

بله سخنرانی تازه ترامپ نشان می دهد که او مقداری توسط ساز و کار حزب مهار شده، چرا که مواضع شخصی ترامپ از آنچه دیروز بیان کرد، تند تر است. بنا بر مجموعه صحبتهای قبلی ترامپ، او قصد داشت برجام را برهم بزند، در حالیکه چنین نکرد. ضمن اینکه حتی در موضوعی مثل حذف بیمه درمانی اوباما هم میان جمهوری خواهان شکاف عمیقی وجود دارد و بر سر حمایت از برنامه های ترامپ با هم توافق ندارند.

همانطور که گفتید خلاف انتظارها آقای ترامپ نگفت که از برجام خارج می شود، اما پاسخ آقای روحانی مضطرب و از موضع دفاعی و حتی از سر ضعف بود، مخصوصأ آنجا که خلاف موضع رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، اشاره کرد که با خروج آمریکا از برجام هم ایران پای این معاهده خواهد ماند. تشویش جمهوری اسلامی از چیست؟

یک دلیل تعدیل مواضع ترامپ، مخالفت تمام کشورهای اروپایی با خروج از برجام است. اروپایی ها تمام قد از برجام دفاع کردند. از طرفی آقای ترامپ طوری موضع گیری کرد که در دل جمهوری اسلامی ترس بیاندازد و بنابراین دستپاچگی روحانی و ظریف واقعی و بجا است. برای همین جواد ظریف در سفرهای اروپایی از برجام دفاع می کند و در این راه مثل پینوکیو دروغ هم می گوید که ما در ایران دمکراسی داریم و زندانی سیاسی نداریم و این ادعاهای بی پایه را مطرح می کند.

فارغ از تصمیم نمایندگان آمریکا، انداختن توپ برجام در زمینه کنگره تا چند ماه وضعیت ایران را در حالت تعلیق قرار می دهد. تأثیرات این تعلیق بر ایران چه خواهد بود؟

بله و این تعلیق برای ایران ویرانگر است، زیرا جمهوری اسلامی را در وضعیتی قرار می دهد که نمی تواند برای آینده کشور برنامه ریزی کند. از طرفی احتمال اقدامات نظامی آمریکا -نظیر مسلح کردن نیروهای تجزیه طلب در کشور- را افزایش می دهد و می تواند امنیت ایران را بهم بریزد. مقامات جمهوری اسلامی هم از این خطرات آگاه هستند و فقط برای مردم بلوف می زنند.

دفاع تمام قد اروپا از ایران تا کجا ادامه خواهد داشت؟

اگر کار به انتخاب بین ایران و آمریکا بکشد، طبیعتأ اروپایی ها ناچار هستند با آمریکا همراه شوند. البته تأثیرات چنین تصمیمهایی بر افکار عمومی جوامع اروپایی شدید خواهد بود. نقش افکار عمومی در دمکراسی های اروپایی خیلی پر رنگ تر و بی واسطه تر از آمریکا است. برای همین اروپا برای حفظ برجام پافشاری خواهد کرد، هر چند در نهایت آمریکا به اندازه ای توانایی دارد که حرف آخر را بزند و اروپا هم مجبور به همراهی اش شود. در نهایت بهم خوردن کامل برجام به ضرر منافع ملی آمریکا هم هست.

وزارت دارایی آمریکا کل سپاه پاسداران را تحریم کرد، عزیز جعفری فرمانده سپاه گفته بود در صورت اجرای مصوبه کاتسا آمریکا ناچار خواهد شد پایگاههای نظامی اش در منطقه را تا شعاع دو هزار کیلومتری که برد موشکهای ایران است به عقب ببرد. ترجمه عملی این تحریم و تهدید چه خواهد بود؟

سپاه پاسداران مثل ارتش شاهنشاهی و یا نیروهای نظامی کلاسیک نیست، سپاه در همه زمینه ها مستقل عمل می کند و بودجه مستقل دارد و رأسأ سلاح خریداری می کند. فشار جدید آمریکا بر بستن این شریان ارتباطی سپاه با شرکتهای خارجی متمرکز است. آمریکا برای تحریم سپاه پاسداران بی گدار به آب نزده و برنامه ریزی و حساب و کتاب دقیق دارد.

وقتی می گوییم سپاه پاسداران: یعنی بخش اعظم اقتصاد ایران.

بله و برای همین در شرایط فعلی هر جمله ناسنجیده ای که از دهان مقامات جمهوری اسلامی خارج شود، به ضرر مردم ایران خواهد بود. سپاه هم به راحتی فشار تحریم را بر گرده مردم خواهد گذاشت. مثل بسیاری از کشورهای فقیر که مردم گرسنه دارند و رهبرانشان بیشتر وقت خود را در اروپا می گذرانند. هر چند هنوز دقیقأ مشخص نیست که کمیت و کیفیت تحریمهای جدید آمریکا در چه حد و به چه شکل خواهد بود.

می گویند برجام اشراف اطلاعاتی آمریکا بر ایران را افزایش داد که در نتیجه مسیر حمله نظامی را از گذشته هموار تر کرده است؟

تصور نمی کنم اینطور باشد، زیرا آمریکا از طریق ماهواره ها و سیستمهای پیشرفته و همینطور پهبادها و جاسوسان بی شمار از قبل بر ایران اشراف اطلاعاتی داشت و این دستآورد برجام نیست. اتفاقأ برجام در جهت دور کردن خطر جنگ بود.

بنا بر سیاست دونالد ترامپ: اگر مسیر جدید به سرنوشت لیبی و عراق برای ایران ختم نشود، کشور را به مسیر کوبا و کره شمالی می برد، با این تفاوت که مردم ایران مثل مردم کوبا و کره شمالی نیستند و امکان فروپاشی حکومت  وجود دارد. در چنین شرایطی آیا ممکن است جمهوری اسلامی به منظور بقاء خودش آغازگر جنگ باشد؟

 

جمهوری اسلامی می داند که توان جنگ با آمریکا را ندارد. منتها آمریکا هم دستکم تا امروز قصد حمله نظامی مستقیم به ایران را نداشته. آمریکا پروژه فروپاشی ایران را دنبال می کند. در ایران انواع و اقسام گسلهای قومی، مذهبی، طبقاتی و غیره وجود دارد که آمریکا می تواند با تحریک و فعالسازی هر کدام از این شکافها، جمهوری اسلامی را گرفتار کند و بنابراین به جنگ مستقیم نیازی ندارد. منتها مسیری که جمهوری اسلامی در آن پا گذاشته، خطر نابودی و فروپاشی کشور و جامعه ایران را در پی دارد. آمریکا هم صرفأ نظاره گر است و از هر شرایطی تنها به نفع خودش بهره می گیرد، همانطور که در جریان سقوط شاه این کار را انجام داد.

اپوزیسیون ایرانی در در برنامه تقابلی ترامپ چه جایگاهی دارد و موضع ملی گرایان در دعوای ترامپ و جمهوری اسلامی چیست؟

دو سر این دعوا برای نیروهای ملی گرا نفعی ندارد. کاخ سفید و کنگره در حال ساختن آدمهای خود در بین ایرانیان هستند.

یعنی پروژه چلبی سازی در جریان است؟

بله و اتفاقأ این چلبی های ایرانی در بین مردم ایران محبوبیتی هم ندارند. در میان انبوهی از ایرانیان که این روزها به کاخ سفید و کنگره و سنا دعوت می شوند، حتی یک چهره ملی و اپوزیسیون شناخته شده به چشم نمی خورد.

این افراد بر چه اساسی انتخاب شده اند؟

آمریکا از چهره های ملی ایرانی می ترسد و نمی خواهد در ایران حکومت ملی بر سر کار بیاید. به چهره های ملی اعتماد ندارد، همانطور که دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد. این سیاست در میان جمهوری خواهان پر رنگ تر هم هست و هنوز درس نگرفته اند که این روش در عراق و افغانستان نتیجه عکس داد و به دنبال آن نفوذ جمهوری اسلامی در این کشورها گسترش پیدا کرد.

از: دماوند

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۷ نظر

  1. یکی از ویژگی های ایالات متحده در مداخلات سیاسی در کشورهای ضعیف یا فاقد دموکراسی آنست که سعی می کند با آلترناتیوهای متعدد و متفاوت آن حکومت ارتباط دو جانبه و موثر برقرار کند تا اگر یکی از آنها بنابر شرایط داخلی و خارجی بقدرت رسید یا بقدرت رسانده شد همۀ جوجه های خود را در زیر یک سبد نگذاشته باشد. ایران هم از این قاعده مستثناء نبوده، بهمین دلیل است که ایالات متحده با نظری به داخل ایران و وقایع شکل گرفته در آن بسوی دو گروه رفته و ارتباط خود را با آنها تقویت کرده است؛ سلطنت طلبان و مجاهدین البته با الیت های مستقل یا منفرد نیز تعامل رسانه ای دارد. در ابتدای جنگ سوریه نزدیک بود آقای اوباما اپوزیسیون ملی سوریه را آنقدر تقویت کند که سبب براندازی اسد شود ولی بسرعت به اشتباه خود پی برد و دست از حمایتها کشید در سوریه ابتدا تلاش زیادی برای تشکیل جبهه متحد ملی بخرج داد ولی بعدها سیاستی را دنبال کرد که سبب طولانی تر شدن و فرسایشی شدن جنگ گردید. ایالات متحده دموکراسی، را در هیچ کشوری منجمله خاورمیانه برنمی تابد ولی تا دلتان بخواهد شعار آزادی می دهد.
    سلطنت طلبان فاقد قدرت سیاسی داخلی هستند و مردم ایران نیز مسیر دیکتاتور خیرخواه را پشت سر گذاشته اند،
    مجاهدین (صرف نظر از پایگاه اجتماعی که کم باشد یا قابل توجه) دارای توانایی جذب نیروهای جوان و سازماندهی شبه چریکی آنها هستند تنها عاملی که سبب ضربه خوردنشان می شود مذهبی بودن و شیعه بودنشان است که در نظر عوام به آنها دورنمایی مشابه یک حکومت مذهبی می دهد مانند حکومت ترکیه.
    همانطور که رضا پهلوی نمی تواند از جور و جفای انگلستان و ایالات متحده بصورت مستند و مکتوب و با صدور بیانیه و اعلامیه سخن بگوید مجاهدین نیز با نظر به افول مبارزات چریکی مانند بادرماینهوف، ارتش آزادی بخش ایرلند ….و فشارهای غرب مجبور شدند اسلحه را کنار بگذارند و در نتیجه بیشتر بسمت تشکیلاتی مانند یک حزب سیاسی حرکت کردند لذا چلبی سازی مطرح نبود بلکه انتخاب بهترین گزینه ها برای سرمایه گذاری مطرح بود. بقول مثل معروف “کسی روی اسب مرده شرط نمی بندد”
    بقیه گروهها و احزاب سیاسی اپوزیسیون در نظر ایالات متحده اسب مرده بودند. طی این سالها گروهها و احزاب با ادعای ملی گرایی نیز نتوانستند به یک ائتلاف ملی فراخوان دهند. از مصدق که بسیار مورد احترام مردم ایران است و نامش جاویدان است، خدا درست کردن به ذائقه مردم ایران خوش نمی آید. فراموش نکنید مصدق نخست وزیر شاهنشاه آریامهر بودند همان پادشاهی که ملی گراها ۲۵ سال با آن مبارزه کردند و هم اینان بودند که ۱۳۵۷ به زیر عبای خمینی خزیدند و شاهپور بختیار را بایکوت کردند. سخت است اعتراف کنید که آنچه در ۱۳۵۷ رخ داد یک انقلاب نبود چون۲۵ سال در زندان بودید و عمری برای مبارزه گذاشته بودید. این اعتراف برای تمام گروههایی که خود را مبارز می دانستند هنوز هم سخت و غیر قابل تصور است. غرب نسبت به مردم ایران پیشدستی کرد و قبل از وقوع انقلاب در افق ۵ سال آینده آنزمان، regim change را اجرا کرد. مبارزه با دیکتاتوری خشن، خونریز و هیولا کار هر کسی یا هر گروهی نیست. از جان گذشته می خواهد ولو در قرن ۲۱ باشد. غرب با علم کردن تروریسم بعنوان یک مفهوم سیاسی منفی و منفور، تمام مبارزات مسلحانه دموکراسی خواه در سراسر جهان بعد از جنگ سرد را سرکوب و خاموش کرد اما رادیکالیسم ضد بشرِ مذهبی را مجال و میدان داد.

  2. جناب ادمین، مطالبی را که شما مطرح کرده اید پاسخ‌های طویل در حد یک مقاله مستدل را می‌طلبد. لیکن نمی‌‌خواهم پرسشهای شما را بی‌ پاسخ، هر چند اجمالی، بگذارم.

    هر کس در ایران در محیطی‌ آگاه و آزاد یک رای دارد ولی‌ نتیجه بعضی‌ از این رای گیری‌ها واضح است: مردم ایران به سربازان مغول نمیتوانند پاسخ مثبت دهند. حالا اگر شما معتقدید که من نمیتوانم از جانب مردم ایران در این مورد صحبت کنم حتما درست میگویید.

    اگر منظور شما مقصر شناختن محمد رضا شاه است، تردیدی نیست که شاه مسول و شاید مقصر باشد؛ و لیکن شرایط و مخالفان او بیشتر مقصرند. شاه در شرایطی بسیار سخت حکومت میکرد و شاید چاره‌ای نداشت زیرا نابغه نبود که آنچه را که دیگران نمی‌دانستند دریابد. شاه با مردمی ناآگاه و مخالفانی ناآگاه تر، نفهم، اغلب رذل در نهان، و شیفته قدرت مواجه بود (ده‌ها مثال از فرقه‌ها و گروه‌های مختلف موجود است). مردمی که، گاهی با مدارک دکتری و مهندسی‌، به خیابان‌ها ریختند تا عکس امام را در ماه ببینند (نقل از محمد قائد، خبرنگار آیندگان). مخالفانی که امام را آفتابی از غرب طلوع کرده نامیدند (دکتر کریم سنجابی). البته من شخصاً با ساواک و رفتار آن بسیار مشکل دارم و مسلما جای کسانی‌ چون بختیار و صدیقی در زندان نبود. ولی‌ از شما می‌پرسم او چگونه می‌توانست کشور را به دست امثال سنجابی، یزدی، بازرگان، مسعود رجوی، فرخ نگهدار، نورالدین کیانوری، … که زمانی‌ بسیار محبوب بودند و پیروان زیاد داشتند بسپارد، که هر یک دأعیه دستیابی به قدرت داشتند؟ در ایران قحط الرجال سیاسی بود و آنها که بودند به بیراهه‌ای راه داشتند و ثابت کردند که در بحران توانایی‌ تشخیص درست از نادرست را ندارند. مثلا، آیا شما با آنچه ابراهیم یزدی بر سر ایران آورد آگاهید؟ تنها در یک مورد، به گفته بنی صدر، ملغی کردن قرارداد دریافت تانک‌های چیفتن از انگلیس باعث شد که ایران در مرحله حمله صدام حدود هزار تانک کمبود داشته باشد و نتواند زمینی‌ جلوی نیرو‌های صدام را بگیرد. حضرات سرباز صفر روستایی بینوا را به قتل میرساندند (در سیاهکل) و قهرمان می‌شدند. با وجود همه مشکلات، شاه کشوری را که ۵ سال در اشغال بیگانه بود تحویل گرفت و کشوری صنعتی‌ (جلوتر از کره جنوبی، تایوان، ترکیه در ۱۳۵۷) و نیرومند تحویل آقایان داد که به قول هواری بومدین می‌توانست عراق را برای صبحانه بخورد (به صدام در ۱۹۷۵). توجه کنید که ایران سه بار بدون پهلوی بود (۱۲۸۵ – ۱۳۰۰)، (۱۳۲۰ – ۱۳۳۲)، (۱۳۵۷ – امروز) و هر سه بار در برقراری دموکراسی شکست خورد زیرا دموکراسی به مردمی آگاه و میهندوست نیاز دارد که ایران نداشت. البته این را دومین اشتباه شاه میدانم که به نیاز کشور به مردمی آگاه واقف نبود و برای حّل آن مشکل طرحی نریخت. دادن این آگاهی‌ از نظر من، از برقراری دموکراسی واجب تر بود.

    خشونت جمهوری اسلامی با زمان شاه قابل مقایسه نیست، و مردم این زمان هم با مردم زمان شاه قابل مقایسه نیستند. من مثل‌های بسیاری دارم، از مردم تا مخالفان شاه، که هر دو بسیار عقب افتاده بودند. دیکتاتوری بسیار پلید است، ولی‌ پلید تر از آن تحویل دادن کشور به امثال خمینی در سال ۱۳۴۲ بود که همه مخالفان، شاید با استثنا‌ها یی، از خمینی طرفداری کردند. من میتوانم از خود مخالفان شاه نقل قول بسیار بیاورم ولی‌ همانطور که گفتم پاشنه آشیل حکومت شاه ساواک بود. ولی‌ که بود که آگاه باشد: مردم ناآگاه، مخالفان ناآگاه، حتی ارتشبدان شاه ناآگاه (اگر نه‌ کشور را به ملا نمیسپردند) (بخشی نقل از آقای دستمالچی). طرف چریک فدا یی خلق بود و زندانی در زندان شاه، حتی یک کتاب در باره مارکس یا لنین یا استالین یا شوروی یا نظام کمونیستی نخوانده بود (نقل از دکتر آجودانی).

    مگر ملا‌ها می‌گفتند که ما طالب پولیم؟ هیچ طالب قدرتی‌ نمیگوید که من طالب پول هستم قبل از آنکه به قدرت دست یابد، ولی‌ کدام قدرت مندی هست که گدا از قدرت کنار رفته باشد. جبهه‌ ملی‌‌ها شیفته قدرت بودند. به سخنان دکتر بختیار در این مورد مراجعه کنید.

    حتما شما را راضی‌ نکرده ام! برای من هیچ فرقی‌ نمیکند که چه کسی‌ در ایران حکومت کند تا جا یی که بتواند ایرانی‌ آزاد و آباد و پیشرو از خود بجای گذارد.

  3. چلپی سازی امریکا در ایران امریست محتمل . آقای قایم مقام گرامی روزگار تغییر کرده. به داوریء من امریکا ایرانی می خواهد غیر ایدیولوژیک و غیر انقلابی.حالا چه گروهی حاکم باشند چندان مورد نظر ام.ریکایی ها نیست

    واما آقای شمسی یا خانم شمسی ،شما اگر در انثظار آمدن نوه ی رضا خرکچی هستی، به همین خیال باش. اگر هم نیستی ،پیشنهاد می کنم مقداری کتاب بخوان

  4. هموطن اولا اگر دیگران اشتباه میکنند و به نام همه صحبت میکنند دلیل نمیشود که شما هم همین اشتباه را تکرار کنید
    در ثانی چه کسی مسئول بهمن ۵۷ است؟ از شما میپرسم: آیا کسی که ۲۵ سال بر کشور بطور خودکامه حکومت راند مسئول است یا جبهه ملی ها که در این ۲۵ سال سرکوب شدند
    و مکررا در زندان بودند؟ آیا کسی که حکومت میکند مسئول کشور است یا کسانی که سرکوب میشوند؟
    آیا امروز جمهوری اسلامی مسئول است یا مردمی که سرکوب میشوند؟
    دیگر اینکه شما یکی از مبارزان جهه ملی را نشان دهید که دنبال پول و ثروت بوده است.
    با بهترین آرزوها برای شما

  5. شما هم همینطور، از قول خود صحبت کنید. یک سر هم به این سایت بزنید تا ببینید آن جبهه‌ ملی‌ است که همیشه از جانب مردم ایران صحبت می‌کند. مگر نه اینست که دکتر مصدق را همه جا “رهبر ملی‌ ایرانیان” یا “پیشوای ایرانیان” میخواند؟ چه کسی‌ امروز ایشان را به آن منصب انتخاب کرده است؟ حد اکثر می‌توان گفت ایشان منتخب مجلس زمان خود (نه‌ مردم) بودند که ایشان آنرا منحل کرد! سعی‌ شما در مخفی‌ کردن و دیگر جلوه دادن گذشته بسیار چرکین جبهه ملی‌ بی‌نتیجه خواهد بود. شاید هم به عمق عواقب اسفناک اعمال جبهه‌ ملی‌ در سال ۱۳۵۷ پی‌ نبرده اید؛ یا شاید نسبت به عواقب انسانی‌ و اقتصادی رفتار خود بی‌ تفاوتید. من اقلاً مفتخرم که به یک ایرانی‌ هم به هیچ شکل و فرمی ظلم نکرده ام. و ایدئولوژیک و بت ساز هم نیستم. بجز کشورم عاشق هیچ کس و هیچ چیز دیگری نیستم زیرا ایرانم را بر هر کس و هر چیز بسیار ارجح میدانم. طالب رسیدن به پول و قدرت هم نیستم.

  6. شما از قول خودتان حرف بزنید. به اندازه کافی آدم هست که به نام ملت صحبت میکند
    ناصر

  7. کدام ملی‌ را میخواهید سر کار بیاورید؟ همان ملی‌ که دنبال امام راه افتادند و در سرنگونی دولت بختیار شرکت داشتند یا آنکه در بدر به دنبال پس دادن جنگنده‌های اف‌‌-۱۴ بودند تا صدام حسین عزیزشان راحت تر بتواند تا تهران پیش رود؟ شما خودتان را گول میزنید یا سعی‌ می‌کنید تله دیگری برای مردم ایران پهن کنید تا شاید چند صباحی به قدرت و پول دست یابید؛ شاید هم هنوز خود و “ملی‌” ‌ها را نشناخته اید. شما اول باید از رفتار خود در سال ۱۳۵۷ از مردم ایران سالها و سالها و سالها معذرت خواهی کنید تا شاید مردم ایران به شما اجازه اظهار نظر بدهند و بعد از آن برای قربانیان سال ۱۳۵۷ خود برنامه ریزی کنید. مردم ایران ملی‌‌های سال ۱۳۵۷ را نمی‌‌خواهند و به آنها ذره‌ای اعتماد ندارند که آنها از آخوند بهتر نیستند!