شرق: پس از گذشت دهها سال از دوران حاکمیت ژوزف استالین، هنوز هم دولت و بخشهای زیادی از جامعه روسیه تمایل چندانی به گشودن پرونده جنایات دوران استالین نشان نمیدهند، در حالی که بسط و تحکیم دموکراسی به بازخوانی انتقادی گذشته نیاز دارد. بسیاری از مدافعان حقوق بشر در روسیه همچنان به دنبال آن هستند که پرونده جنایات دوران استالین به لحاظ حقوقی موردبررسی قرار گیرد و بایگانیهای سری دولتی که بررسی و واکاوی گذشته بدون دسترسی به آنها ناممکن است گشوده شوند. راه یافتن جنایات استالین به کتابهای درسی به شیوهای مناسب از دیگر خواستههای آنهاست. دولت پوتین تاکنون تنها به این رضایت داده است که بخشهایی از «مجمعالجزایر گولاگ» اثر الکساندر سولژنیتسین به دروس ادبیات سالهای آخر دبیرستان راه یابد. آنچه که کارنامه دوران استالین را بیش از همه در معرض دید و انزجار قرار داد، گزارش محرمانه نیکیتا خروشچف، رهبر حزب کمونیست شوروی بود که سهسال بعد از مرگ استالین، در سال ۱۹۵۶ به کنگره بیستم حزب ارایه شد.
خروشچف در این گزارش که به سرعت به غرب رسید و منتشر شد، شرح مفصلی از محاکمات فرمایشی دوران استالین، ابعاد این جنایات و شمار دقیق قربانیان ارایه میدهد. استالین در سال ۱۹۲۲ به مقام دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۱۹۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین «تسویه کبیر» را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید. در آن زمان رهبری ارتش سرخ نیز از تیغ تسویهها و اعدامها در امان نماند. شاید این شانس مردم شوروی بود که استالین همه رهبران دستگیر شده ارتش را به جوخه اعدام نسپارد، زیرا چهارسال بعد، یعنی در ۱۹۴۱ که تجاوز ارتش هیتلری به شوروی آغاز شد، استالین چارهای ندید جز آنکه شماری از افسران و فرماندهان سابق ارتش را که در اردوگاههای کار اجباری یا در زندان روزگار میگذراندند دوباره آزاد کند و به پستهای خود برگرداند. شماری از همین افسران به دلیل شجاعت و فداکاری که برای میهن خود در جنگ از خود نشان دادند بعدا به مقامهای عالی رسیدند. نمایندگان مجلس روسیه طی نشستی در سال ۲۰۱۰ به کشتار دههاهزار لهستانی در جریان جنگ جهانی دوم با فرمان مستقیم استالین اذعان کردند. استالین، بهخصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را به این شکل عوض کرد. بیش از یکونیم میلیوننفر به سیبری و جمهوریهای آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانیهای اشغالگر عنوان میشدند. استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ در حزب تقریبا تمام قدرت را در دست خود گرفت. تسویه کبیر استالین به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیستها و ضدانقلابیون توجیه شد. قربانیان تسویه معمولا از حزب اخراج میشدند اما مجازاتهای بیشتری انتظار بسیاری از آنان را میکشید، از جمله حبس در اردوگاه، کار اجباری و اعدام در جوخههای مرگ. گروههای قومی بسیاری از جمله اوکراینیها، لهستانیها، کرهایها و آلمانیهای ولگا قربانی این تبعیدها شدند. در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آنها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آنها را به جای خود بازگرداند. این تبعیدها اهمیت تاریخی بسیاری دارد و همین امروز نیز در جنبشهای جدایی طلب در دولتهای بالکان، تاتارستان و چچن نقشآفرین است. تعداد قربانیان پروسههایی که در بالا توضیح داده شد مورداختلاف بسیار است. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرارگرفت و ارقام متفاوتی منتشر شد. ارقامی که از سهمیلیون نفر تا ۶۰ میلیوننفر متفاوت بود اما تمام این ارقام صرفنظر از اینکه کدامیک به حقیقت نزدیکتر بودند، همگی حکایت از عمق جنایات حزب کمونیست شوروی با سرکردگی استالین میداد. میزان مذهبستیزی استالین به حدی بود که برای انجام فرایض مذهبی و عبادات همه ادیان به عنوان مقابله با «بقایای تفکرات بورژوازی» محدودیتهای زیادی ایجاد کرد. بورژوازی یکی از «اصطلاحات مارکسیستی» در مورددستهبندیهای مورداستفاده در تحلیل جوامع بشری است.
استالین پس از رسیدن به قدرت به سرکوب تمام دگراندیشان حتی همرزمان سابق خود پرداخت و بسیاری از یهودیان در جریان تسویههای وحشتناک دهه ۴۰میلادی به دستور استالین اعدام یا به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
آنچه استالین انجام داد، بخشی از رویکرد ضدبشری احزاب کمونیست در سراسر دنیاست. چیزی که به شکل وخیمتر در چین کمونیستی از زمان زمامداری مائو زدانگ تا به امروز میبینیم. در نمونهای دیگر شاهد حاکمیت کمونیسم در کرهشمالی هستیم که منجر به تبدیلشدن این کشور به زندانی بزرگ و مخوف برای ساکنان آن شده است.