نبود راهبرد جایگزین در سیاست خارجی ایران

یکشنبه, 3ام تیر, 1397
اندازه قلم متن

هر کشوری از راهبردها و تاکتیک‌ها برای پیگیری اهداف امنیت و منافع ملی استفاده می‌کند. اما در کنار راهبردهای اصلی، یک راهبرد جایگزین نیز لازم است. وقتی راهبرد اصلی با مشکلات اجرایی روبه‌رو متوقف شد، داشتن یک راهبرد جایگزین می‌تواند منافع و امنیت ملی را تداوم ببخشد.

بن‌بستی که به دلیل خروج آمریکا از توافق اتمی با ایران، برجام، پدید آمد این سؤال جدی را مطرح می‌کند که آیا ایران از زمان امضای توافق و یا از زمانی که زمزمه‌های فروپاشی آن مطرح شد، راهبرد جایگزینی داشته یا دارد و اگر دارد قابلیت اجرایی آن چقدر است؟

این سؤال را در سطح کلان نیز می‌توان مطرح کرد که آیا اصولاً در سیاست خارجی ایران راهبرد جایگزین در مورد مسائل حیاتی وجود دارد؟

در این یادداشت بر موضوع راهبرد جایگزین در ارتباط با توافق اتمی (برجام) تمرکز شده، ولی سایر ابعاد این پرسش را در یادداشت‌های بعدی دنبال خواهیم کرد.

راهبرد جایگزین ایران در زمان امضای توافق چه بوده است؟

برجام یک سند ۱۵۹ صفحه‌ای و پنج ضمیمه است که توسط ایران و کشورهای موسوم به ۵+۱ (آلمان، آمریکا، بریتانیا، چین، فرانسه، و روسیه) به امضا رسید و سپس طی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد در بیستم ژوئیه ۲۰۱۵ تأیید شد.

مجموعه مانورهایی که به امضای قرارداد منتهی شد، نشان می‌دهد مذاکرات به دلایل بسیار ساده‌ای قریب دو سال طول کشید. تیم‌های مذاکره‌کننده مأمور از جانب رهبر جمهوری اسلامی، رئیس‌جمهور، و وزارت خارجه، پیام‌های مشخصی را به محل‌های مذاکره انتقال داده و در محدوده تنگی که برای‌شان تعیین می‌شد، پیشنهادها مطرح شده را دریافت و سپس آنها را به تهران منتقل می‌کردند.

در هیچ موردی تیم مذاکره‌کننده به تشخیص و ابتکار خود نمی‌توانست شرایطی را قبول، اضافه و یا رد کند، مگر آنکه آن شرایط قبلاً به تهران منتقل و درباره‌اش تصمیم‌گیری شده بود. همچنین تیم اجازه نداشت در هیچ موردی وعده همکاری بخصوصی به طرف‌های مذاکره بدهد. هرگونه سخن و پیشنهاد تعهدآوری باید با هماهنگی قبلی بر زبان آورده شود.

تیم به شدت نسبت به فضای مذاکره نگران و بدبین بود و احتمال شنود را در هر سطحی می‌داد؛ به خصوص این باور وجود داشت که ممکن است عوامل اسرائیل به شنود مکالمات بین تیم‌های مذاکره اقدام کنند. به همین دلیل دست کم در یک مورد جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، و همتای ایرانی‌اش محمدجواد ظریف تصمیم گرفتند قدم‌زنان در خیابان‌های ژنو به گفت‌وگو بپردازند. بعدها البته همین پیاده‌روی کوتاه برای ظریف حاشیه‌ساز شد و او توسط راست‌های افراطی متهم به خیانت شد.

نگاهی به متن توافقنامه نشان می‌دهد هیچ طرح جایگزینی برای آن وجود نداشته و تنها هدف تیم مذاکره‌کننده این بود که توافق را به امضا برساند.

سرتاسر متن توافقنامه در مورد تعیین شرایط ابطال، کاملاً ساکت است و تنها در یک مورد به امکان طرح شکایت در صورت اجرای سؤال برانگیز آن اشاره شده که آنهم از طریق کمیسیون مشترک برجام قابل بحث و گفت‌وگو است. یعنی برخلاف پیش پا افتاده‌ترین قراردادها مرجع بالاتری برای حل اختلاف و یاابطال قراداد پیش‌بینی نشده است.

گرچه این موضوع، اقدام آمریکا را در مورد خروج از یک تعهد بین‌المللی موجه نمی‌کند، ولی نشان می‌دهد در آن زمان ایران در برابر ۵+۱ هیچ راهبرد مشخصی برای تضمین تداوم منافع خود نداشته و تنها هدفش رسیدن به توافق و برداشتن یوغ تحریم‌ها بوده است.

راهبرد جایگزین ایران پس از امضای توافق هسته‌ای چه بوده است؟

در خلال مذاکرات با دولت اوباما، تیم مذاکره‌کننده ایران کوشش کرد از رابطه محدودی که بین محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران و جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا پیش آمده بود، حداکثر بهره‌برداری را بکند تا به توافقی جامع برسد که در آن منافع ایران تا سطح حداکثری تأمین شود.

در چنین چانه‌زنی‌هایی معمولاً همه طرف‌ها سعی دارند کمترین امتیاز را بدهند و بیشترین امتیاز را بگیرند ولی بین ایران و طرف‌های توافق تفاوت ویژه‌ای وجود داشت. آنها با دست‌های باز بازی می‌کردند و همه کارت‌ها قابل رویت بود. چیزی وجود نداشت که یک کشور خاص بخواهد از دست بدهد و ایران آن را به عنوان دستاورد راهبردی تلقی کند. تحریم‌ها اغلب یا مصوب سازمان ملل بودند و یا اینکه به صورت یکجانبه از طریق آمریکا اعمال شده بودند.

مختصر تحریم‌های اروپا، در مقابل امکان برقراری روابط تجاری به سادگی قابل معامله بود و بنا بر این خیلی ساده مورد معامله قرار گرفت. چین و روسیه هم چون از برداشته شدن تحریم‌ها سود می‌بردند، به دراز مدت فکر نکردند.

تنها آمریکا بود که از طرفی به ایران اعتماد کامل نداشت و از طرف دیگر به تأیید کنگره نیز امیدوار نبود. به همین دلیل به جای برداشتن تحریم‌ها از طریق تصویب کنگره، صرفاً به تعلیق تحریم‌ها با فرمان ریاست جمهوری اقدام کرد. از این نحوه عمل، توسط دونالد ترامپ بهره‌برداری شد و منجر به خروج آمریکا از برجام گردید. اگر ایران راهبرد جایگزین داشت، می‌توانست از آن به صورت اهرم فشار استفاده کند و به جای تعلیق خواهان برداشته شدن دائمی آنها بشود.

به عبارت دیگر راهبرد ایران در خلال سال‌های گفت‌وگو و مذاکره بسیار ساده و متمرکز به شروع بهره‌برداری از منافع اقتصادی کوتاه مدت بود بدون اینکه برای تداوم آن راهبرد جایگزین وجود داشته باشد. کسب این منافع موکول و مشروط به اعلام گزارش‌های دوره‌ای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود و ایران مصمم به عدم پیگیری برنامه هسته‌ای خود، آن را تحصیل حاصل تلقی کرد، بدون اینکه متغیر بودن شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای را در نظر بگیرد و یا از فضای موجود برای ایجاد روابط فرعی و تقویت روابط منطقه‌ای استفاده کند.

فضای هفته‌های آخر قبل از تأیید شورای امنیت، به خوبی نشان می‌داد که آمریکا و اروپا کاملاً از مخالفت اسرائیل و عربستان سعودی با این توافق آگاه بودند و مسئولان دیپلماسی آمریکا دایماً با آنان در تماس بودند که هدف آن، ساکت کردن عربستان و اسرائیل بود.

وجود یک رهیافت جایگزین می‌توانست آسیب‌پذیری ایران را در صورت برهم خوردن معادلات بین‌المللی کاهش دهد.

آیا شروع عملیات غنی‌سازی اورانیوم یک رهیافت جایگزین نبود؟

پس از اینکه ایران متوجه شد دونالد ترامپ در تصمیم به خروج از برجام جدی است و با خروج آمریکا از برجام فلج خواهد شد. ایران دو رهیافت موازی را در پیش گرفت: اول تهدید به شروع عملیات غنی‌سازی و به موازات آن استفاده از اهرم فشار اروپا علیه آمریکا. واضح است که هر دو رهیافت جنبه موقتی داشته و برای آن از پیش برنامه‌ریزی نشده بود. به احتمال زیاد تا هفته‌های آخر ایران تصور می‌کرد که تهدید آمریکا توخالی است و عملی نخواهد شد.

به هر صورت واکنش ایران در مورد آغاز عملیات غنی‌سازی نیز خلق‌الساعه بود. حتی دستور رهبر جمهوری اسلامی در مورد شروع این عملیات با قید «در چارچوب برجام» همراه است، که نشان می‌دهد صرفاً جنبه تاکتیکی دارد.

اگر ایران در زمان مذاکرات به این انتخاب به عنوان یک رهیافت جایگزین و راهبردی نگاه کرده بود، در خلال مذاکرات با شرط بتون‌ریزی در قلب رآکتور آب سنگین اراک موافقت نمی‌کرد و تنها به مهر وموم کردن آن رضایت می‌دارد که در عین حال برای غرب قابل قبول بود.

نتیجه گیری – نبود راهبرد جایگزین در سایر مسائل مربوط به اداره کشور به خوبی مشهود است. تصمیم‌گیری‌های لحظه‌ای و نقطه‌ای در آخرین تصمیم دولت در مورد اعلام ارزش برابری ارز نیز دیده می‌شود که در آن بدون توجه به درخواست‌های موجود در خارج از بازار رسمی اقدام شده و عملاً قیمت دلار آمریکا به سطح ۷۵۰۰ تومان رسیده است.

در رابطه با برجام هنوز ایران راهبرد جایگزین مشخصی ندارد و حتی تأثیرات تهدید به از سرگیری غنی‌سازی به خوبی بررسی نشده و نتایج مثبت یا منفی آن و یا تمهیدات لازم برای جلب همکاری‌های فنی- صنعتی برای تحقق آن پیش‌بینی نشده است.

معلوم نیست هدف از این انتخاب چیست؟‌ آیا تنها تحریک آمریکا و اسرائیل مورد نظر است یا اینکه ایران می‌خواهد نهایتاً از پیمان منع گسترش هسته‌ای خارج شود و به تولید بمب بپردازد؟

از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.