آقای نوریعلا چگونه و با اتکا به کدام آمار و اسناد، آن هم از قول ملت ایران اعلام میدارد که آقای رضا پهلوی معرف آرزوهای ملت ستمکشیده و بلاکشیدهی ایران هستند؟ آیا معیار “شاهزاده” بودن و معروفیت آن هم به خاطر نام و پولوپلهی خاندانی مستبد برای “سرمایه ملی” شدن کافیست. به نظر من این برداشتهای شخصی آقای نوریعلا حتی با اهداف “شبکه سکولارهای سبز” خوانایی ندارد
پس از گذشت ۳۴ سال از سرنگونی حکومت ورژم استبدادی پهلوی، هنوز برای عده ای روشن نیست که چرا فاجعه ی حکومت اسلامی بر سر ملت ما نازل شده است. هنوزعلیرغم تجربه ها، بحث ها، سمینارها، مقالات متعدد و برنامه های رسانه های وسیع ایرانی در خارج از کشور عده ای نمی توانند و یا نمی خواهند باورکنند که علل واژگونی سلسله پهلوی چه بوده و چگونه محمدرضا شاه پهلوی علی رغم اینکه ” صدای انقلاب مردم را شنیده ” بود برای بار دوم مجبور به فراراز کشور شد.
آیا به راستی علت انقلاب ایران توطئه ابرقدرتها و کمپانی های نفتی بود یا حاکمیت استبداد و نتیجه ۵۸ سال حکومت پدر و پسری دیکتاتور و بی هویت کردن مردم سرزمینمان؟ و یا باز به قول عده ای آیا “رفاه زیادی مردم ( سیر بودن زیادی شکم مردم خوشی زیر دلشان زدن ) باعث انقلاب شد یا اختناق سیاسی و سرکوب دانشجویان، روشن فکران، اساتید دانشگاه و اقشار مختلف مردم ؟ آیا سانسور و شکنجه های ساواک که بطور عمده زیر نظر و تحت فرماندهی محمدرضا شاه پهلوی انجام می شد از علل انقلاب بود، یا آزادی و دمکراسی زیادیِ شاهانه برای محققین و نویسندگان و روشنفکران کشورمان؟ آیا حمایت و تقویت ملایان و ارگانهای ضد انسانی آنها از طرف حاکمیت پهلوی علت انقلاب بود یا فقر و فلاکت گسترده در بخشی از جامعه؟ و ده ها آیای دیگر.
سؤال این است، آیا کسانی که باعث این فلاکت و سقوط انسانی و فاجعه در جامعهی ما شده اند، به جای تخطئه مردم و گفتن اینکه “ملت ایران نمک نشناس هستند” چرا منصفانه و دموکرات منشانه نقش خودشان در رابطه با جنایات و کشتار گذشته، فساد مالی شخص محمدرضا شاه پهلوی و بستگان و فامیل و اطرافیان ایشان و نقش حکومت پهلوی در بروز انقلاب اسلامی را نمی ببینند؟
آیا سلطنت طلبان باقی مانده و منجمله آقای رضا پهلوی که می گوید به روز شده تا نقشی دمکراتیک بازی کند، در بارهی” کوتاهی هایی که در رژیم گذشته شده است” ، و نیز بی هویت کردن مردم و بی عدالتی ها و کشتار حکومتی دوران پهلوی نقد و سخنی گفته است؟ این چگونه معیار دموکرات بودن است؟ آیا یکی از معیارهای دمکرات بودن نحوه نگرش به تاریخ نیست؟ این چگونه درک دموکراتیکی ست که از یک دیکتاتور به خاطر پاره ای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی نه فقط یک دموکرت حتی از نواه اش هم یک سرمایه ملی می سازد. مگر “آدولف هیتلر ” در آلمان ، در قبل از جنگ جهانی دوم کم اتوبان و ساختمان و موسسه های ریز و درشت ساخت؟ و بالاخره اگر معیار ساختن ساختمان و راه و موسسه است، پس چرا از حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی دفاع نمی کنید؟
یکی از کسانی که متاسفانه با تئوریزه کردن حمایت از رضا پهلوی و “سرمایه ملی” خواندن او بر خلاف مصالح اپوزیسیون گام بر می دارد، آقای اسماعیل نوری علا ست ، ایشان بار دیگر در مقاله ۱۱ اسفند ۱۳۹۱ برابر با اول مارس ۱۳۹۱ زیر عنوان “جمعه گردی ها” به تبلیغ “سرمایه ملی” بودن ، “شاهزاده رضا پهلوی” نایل گشته اند و از تئوری خودساخته خود دفاع کرده اند.
آیا شخصی که می خواهد وارث و ادامه دهنده حاکمیت استبدادی و موروثی شود، “سرمایه ملی”ست ، مگر قسم خوردن آقای رضا پهلوی برای ادامه پادشاهی ایران و قسم ایشان برای ادامه آن سیستم و راه و روش را فراموش کرده اید؟ آیا به عنوان یک انسان آزادی خواه و دمکرات باید فقط در رابطه با جنایات جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان دولتی موضع داشت؟
گیریم آقای رضا پهلوی بعنوان یک ایرانی فعال علیه جمهوری اسلامی و فعال سیاسی مورد قبول بخشی از اپوزیسیون ایران باشند، اما آیا به صرف مبارزه علیه استبداد دینی جمهوری اسلامی تمام مخالفین جمهوری اسلامی را می توان دمکرات خواند؟ اگر چنین باشد هم وطنان “اصلاح طلب جمهوری اسلامی” که بخشی از آنها در شکنجه و آزار مردم کشورمان دست داشته اند، و در حال حاضر علیه این حاکمیت مبارزه می نمایند هم دمکرات شده و در صف دمکراتها قرار می گیرند. بر صرف ادعا و حرف هم که نمی شود این مدال ها را به کسی داد والا از رضا پهلوی مستحق تر، معروف تر و مطرح تر در جهان و ایران هم داریم ، و آن خانم مریم رجوی ست، او هم می گوید سکولار و دموکرات و آزادیخواه ست.
جناب نوری علأ فرموده اند : “براستی آیا در کل جریانات اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور، کدام “چهره “یا ” شخصیت ” را می شناسید که بتواند بهتر و بیشتر از آقای رضا پهلوی معرف آرزوهای ملت ستم دیده و بلا کشیده ایران باشد،…و بیشترین مردم جهان او را به عنوان یک ایرانی متمدن و امروزی و بدور از وحشی گری های بنیاد گرایان اسلامی بشناسند و در داخل ایران نیز از بالاترین حد شناسایی برخوردار باشد؟ آیا برای ما ایرانیان یک چنین مجموعه ای سرمایه ملی نیست “.
آقای نوری علا عزیز با طرح این سوال های غیر واقعی آدرس عوضی می دهد و و برخی از خوانندگان مقاله اش را به بیراهه می کشد، ممکن است که آقای رضا پهلوی “معرف آرزوهای” آقای نوری علا باشد، چالشی هم با آن ندارم ولی ایشان از کجا این آمار را “کشف” کرده اند؟ چگونه و با چه سندی اعلام میدارند که آقای رضا پهلوی “معرف آرزوهای ملت ستم کشیده و بلا کشیده ملت ایران می باشند”.
پرسش من به عنوان یکی از اعضای شورای هماهنگی شبکه سکولارهای سبز از آقای نوری علا این است که آقای رضا پهلوی در کدامین حرکت نشان داده اند که معرف “بهترین های تاریخ و فرهنگ ما هستند و آن را به جهانیان شناسانده اند؟ اگر مقصود از”تمام جهان”، پیرمردها و پیرزنانی که در خانه های خود مشغول تماشای سریال های تلویزیونی و داستان های پادشاهان قدیمی هستند و محو هیاهوهای تلویزیون ها و رادیوهای خارج کشور، حرف آقای نوری علا قابل فکر خواهد بود، وگرنه با چه معیار و محکی پادشاهان پهلوی و رضا پهلوی معرف فرهنگ ما در سطح جهانی هستند؟
معرف فرهنگ ما، خیام، رازی، ابن سینا، حافظ، سعدی، و فردوسی، ستارخان، باقرخان، دهخدا و دکتر محمد مصدق و امثال احمد شاملو هستند، نه رضا شاه و محمدرضا شاه مستبد،که فرمان دهنده ی کشتار دگراندیشان و شعرا و نویسندگان ایران و روشنفکران ایران بودند.
آقای نوری علا در عین حال منظورشان از سرمایه ملی را روشن می کنند ، و سرمایه ملی را در دو زمینه اقتصادی و زمینه اجتماعی و فرهنگی و… بررسی می کنند. اما ایشان برای اثبات تئوری خود در زمینه اقتصادی هم دست به توجیه می برند، سرمایه ملی از منظر اقتصادی نه فقط سرمایه ای “خرج کردنی” ، بلکه به سرمایه ای اطلاق میکنند که در جامعه کار و تولید ایجاد کند و عاملی برای رشد و رفاه جامعه باشد، اگر به همین آمریکا نگاه کنیم، “بیل گیتز” ، ” وارن بافت ” و ” استیو جابز ” ( فوت شده ) و ….از نظر رشد تحقیقات علمی روز، ایجاد کنندهی کار در جامعه و تولید، سرمایه ملی برای آمریکا و آمریکایی ها میباشند، پس جایگاه آقای رضا پهلوی، که میلیون ها دلار پول آن ملت در کیسه داشته و دارد در کجا ی این معادله قرار دارد؟
آقایان ( بیل گیتز و وارن بافت ) برای کمک به کشورهای آفریقایی ( پزشکی و رفاهی ) با ایجاد یک سازمان غیر انتفاعی و سرمایه ۶۰ میلیارد دلار که پرداخته شده است می خواهند به آن مردم درمانده کمک نمایند. حال بفرمایید که آقای رضا پهلوی با پول ملت ایران که انگار ارث پدرشان است، چکار کرده اند؟ آیا جناب رضا پهلوی در این ۳۴ سال “سنگی را روی سنگی” گذاشته اند؟ که به حساب آن “سرمایه ملی” به حساب بیایند؟
در زمینه “سرمایه ملی غیر اقتصادی” که به درستی به گفته ی نوری علا “شامل مهارت ها، دانش ها، امتیازهای اجتماعی” می باشند، صادقانه گفته شود که آقای رضا پهلوی از کدام “مهارت” و “دانش” برخوردار هستند و دارای کدام “امتیاز اجتماعی” می باشند، به غیر از فرزند پدر و پسری”مستبد” بودن چه دسته گلی به سر مردم و اپوزیسیون زده است؟ ای کاش زمانی که از مهارت و دانش صحبت می کردند به ما می فرمودند که دانش و مهارت آقای رضا پهلوی در کدام رشته است و تخصص ایشان چیست و در کدام “علمی” ایشان سرآمد هستند که ما و ملت ایران از آن بی اطلاع هستیم؟
چه نیکوست که آقای نوری علا از دکتر مصدق به عنوان “سرمایه ملی” نام بردند، اما، مقایسه رضا پهلوی و اجدادش با دکتر مصدق آیا روا و منصفانه است؟
زمانی که آقای نوری علا به شخصیت های ملی، مانند دکتر صدیقی، خلیل ملکی، و دکتر شاپور بختیار اشاره میکند، در خاتمه به سردار سپه رسیده و اشاره ای به رضا شاه و ملک الشعرای بهار می کند؟ خود نوری علا نیک میداند که رضا شاه با بهار و امثال بهار چه کرد؟ و اگر توبه بهار نبود چه بر سرش می آمد.
آقای نوری علا در رابطه با آنچه بر ارزش سرمایه ملی می افزاید ۱۱ نکته را بازگو کرده اند، توصیه می کنم ایشان یک بار دیگر مقاله خود را بازبینی فرموده و به امثال من نشان دهند که ارزش های تا کنونیِ رضا پهلوی با کدام یک از این معیارها همخوانی دارند؟
مهدی ذوالفقاری
از: گویا