پس از کشته شدن قاسم سلیمانی، فرماندۀ سپاه قدس ایران در جریان حملۀ آمریکا به کاروان او در نزدیکی فرودگاه بغداد، دو ادبیات متفاوت در قبال این حادثه دیده شد.
نخستین ادبیات از سوی ایران به کار رفت که این حادثه را «ترور» خواند و ایالات متحده را به انجام اقدامی تروریستی متهم کرد. این ادبیات هم در جریان پوشش خبری داخل کشور بهطور گسترده استفاده شد و هم در جریان واکنشهای ایران در مجامع بینالمللی به این حادثه.
اما ادبیات دومی نیز از سوی جامعۀ بینالملل استفاده شد؛ ادبیاتی که این حادثه را «قتل» قاسم سلیمانی توصیف میکرد و فراتر از آن نرفت.
اما کدام موضع درستتر است و آیا درنهایت کشته شدن قاسم سلیمانی در عراق، آنگونه که ایران میگوید اقدامی تروریستی بوده است؟
برای پاسخ به این پرسش باید به چند نکتۀ اساسی توجه کرد؛ از جمله اینکه تعریف واژۀ ترور و مصداقهای اقدام تروریستی چیست و دوم، فضایی که در آن حمله به کلیدیترین فرد جمهوری اسلامی ایران پس از علی خامنهای روی داده، چگونه فضایی بوده است؟
تعریف ترور و اقدام تروریستی
واقعیت آن است که تا کنون به جز تعریفهای آکادمیک در محافل دانشگاهی، هیچ تعریف واحد و روشنی از ترور و اقدام تروریستی در سطح بینالملل ارائه نشده است.
اما به لحاظ حقوقی، در ایران برای سالها هیچ تعریف روشنی از این عبارات وجود نداشت. در قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم که در سال ۹۴ خورشیدی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید نیز به جای تعریف ترور و تروریسم، مصادیق آن برشمرده شد.
در بند الف مادۀ یک این قانون دربارۀ مصداقهای ترور آمده است: «ارتکاب یا تهدید به ارتکاب هرگونه اقدام خشونتآمیز از قبیل قتل، سوءقصد، اقدام خشونت آمیز منجر به آسیب جسمانی شدید، ربودن، توقیف غیرقانونی و گروگانگیری اشخاص و یا اقدام خشونت آمیز آگاهانه علیه افراد دارای مصونیت قانونی یا به مخاطره انداختن جان یا آزادی آنها به قصد تأثیرگذاری بر خط مشی، تصمیمات و اقدامات دولت جمهوری اسلامی ایران، سایر کشورها و یا سازمانهای بینالمللی دارای نمایندگی در قلمرو جمهوری اسلامی ایران.»
یکی دیگر از منابع قانونی در ایران که در آن به موضوع تروریسم پرداخته شده، موافقتنامه همکاری ایران و ترکیه برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، جرایم سازمان یافته و تروریسم مصوب سال ۱۳۹۰ خورشیدی است که در آن فعالیتهای تروریستی اینگونه تعریف شده است: «فعالیتهای تروریستی، اقداماتی است که جهت اعمال زور و تحت فشار قراردادن دولت یا سازمانهای دولتی با استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت به منظور ارعاب جامعه یا کسب امتیاز سیاسی و یا اقتصادی صورت میگیرد و طبق قوانین ملی هر دو دولت، اسناد بینالمللی منعقده توسط طرفهای متعاهد، جرم محسوب میگردد.»
بنابراین با توجه به این دو منبع داخلی، به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران میتواند از عنوان «ترور» برای حمله پهپادهای آمریکا به خودروی حامل قاسم سلیمانی استفاده کند.
اما در سطح بینالملل چطور؟
جستجو در قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی نشان دهندۀ آن است که هیچ توافق جامعی درباره تعریف اقدام تروریستی وجود ندارد.
به عنوان مثال دولت استرالیا آن را «اقدام یا تهدید به قصد پیشبرد یک هدف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک، با هدف اجبار یا تحت تاثیر قرار دادن دولت استرالیا یا دولتهای ایالتی آن، یک کشور خارجی یا ارعاب عموم مردم» تعریف کرده است که این کار نیز «توسط افراد یا گروههای تروریستی انجام میشود.»
دولت فرانسه نیز در ماده ۴۲۱-۱ قوانین کیفری خود آورده است که «هر جرمی که بهطور عمدی توسط فرد یا گروهی با هدف برهم زدن نظم عمومی با استفاده از ایجاد ترس و وحشت انجام شود، اقدامی تروریستی است.»
در سطح بینالملل نیز از معدود مواردی که به این موضوع پرداخته، قطعنامه ۱۵۶۶ شورای امنیت (اکتبر ۲۰۰۴ میلادی) است که دربارۀ اقدامات تروریستی اینگونه نوشته است: «اقدامات جنایتکارانه بهویژه اقدامات علیه غیرنظامیان با هدف کشتن یا وارد کردن آسیب بدنی جدی به آنها، یا گروگانگیری با هدف گسترش ترور در میان مردم یا وادار کردن دولت یا سازمانهای بینالمللی برای انجام عملی یا خودداری از انجام عملی که در کنوانسیونها و پروتکلهای بینالمللی مربوط به تروریسم به آنها اشاره شده است، به هیچ وجه با دلایل سیاسی، فلسفی، عقیدتی، نژادی، قومی، مذهبی یا مشابهی توجیه نمیشود…»
به این ترتیب به نظر میرسد در سطح بینالملل استدلال کافی برای تروریستی خواندن حملۀ بامداد جمعه به کاروان حامل قاسم سلیمانی وجود ندارد.
وضعیت سیاسی حاکم بر روابط ایران و عراق همچنین شرایط کنونی عراق نیز باعث میشود برخی برای اطلاق عنوان ترور برای این حمله تامل کنند که در ادامه نگاهی به این شرایط خواهیم داشت:
فضای حاکم بر عراق در زمان حمله به قاسم سلیمانی
تحلیلگران سیاسی در موضوع مکان اجرای این عملیات، دستکم به دو دسته تقسیم شدهاند. برخی با استناد به اینکه آمریکا به خود اجازه داده است تا یکی از دشمنان خود را در داخل خاک کشور ثالثی به قتل برساند، این اقدام آمریکا را محکوم میکنند.
دولت عراق نیز در یکی از اولین واکنشهای خود به این حادثه، به آمریکا به دلیل نقض حاکمیت این کشور و حمله به قاسم سلیمانی و چهرههای حشد شعبی در نزدیکی بغداد اعتراض کرد.
در چارچوب این رویکرد، یرواند آبراهامیان، مورخ ایرانی و استاد دانشگاه سیتی نیویورک در گفتگو با پایگاه خبری دموکراسی نَئو(Democracynow) تاکید دارد که بر مبنای هر تعریفی، کشتن فردی در فرودگاه بینالمللی یک کشور خارجی، اقدامی تروریستی است. رویکردی که پیروز مجتهدزاده، استاد جغرافیایی سیاسی، نیز در گفتگو با بیبیسی تکرار می کند. آقای مجتهدزاده نیز تصریح کرد که هدف قرار دادن یک مقام عالی رتبه و رسمی نظام جمهوری اسلامی در کشور ثالث هیچ معنا و مفهومی جز عمل تروریسم ندارد.
اما در مقابل تحلیلگرانی نیز وجود دارند که بر واقعیات موجود در عراق کنونی تاکید دارند. از نظر آنها اگرچه بر اساس حقوق بینالملل، در این حادثه حاکمیت عراق نقض شده، اما واقعیت آن است که در این کشور از سال ۲۰۰۳ میلادی یعنی پس از سرنگونی حکومت صدام حسین، هیچ حاکمیت ملی یکپارچه و سراسری وجود نداشته است.
عراق در تمام این مدت کشوری چند پاره و مملو از درگیری بوده که قدرت در مناطق مختلف آن از گروهی به گروه دیگر دست به دست میشده است. در تمام این مدت نیز حضور ایران و آمریکا در خاک عراق با اجازۀ دولت مرکزی این کشور ممکن بوده است. مضاف بر اینکه، بهطور کلی بر اساس این واقعیت تلخ که همواره در تاریخ دیده شده است، زمانی که یک کشور بسیار ضعیف و دولت مرکزی ناتوان از اداره سراسر آن شود، موضوع احترام به حاکمیت یکپارچه آن، تنها روی کاغذها باقی خواهد ماند.
فارغ از این، آگنس کالامارد، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امر اعدامهای غیرقانونی، با انتشار سلسه توئیتی در مورد حمله مرگبار آمریکا به قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس نوشت که هدف قرار دادن افراد تنها زمانی در چارچوب قوانین بینالمللی حقوق بشر توجیه پذیر است که آنها تهدید جدی و فوری محسوب شده باشند، تهدیدی که در لحظه امکان رفع آن از سایر روشها از جمله مذاکره وجود نداشته باشد.
بر پایه همین دیدگاه، مقام های آمریکایی از جمله مارک اسپر، وزیر دفاع این کشور مدعی شده که قاسم سلیمانی در تدارک حمله قریبالوقوع به منافع ایالات متحده بوده و اقدام ارتش آمریکا در قتل او اقدامی پیشدستانه و پیشگیرانه بوده است.
حتی در صورت صحت این ادعا باز هم خانم کالامارد در ادامه توئیتهای خود تصریح کرده که در صورت اثبات سطح بالای تهدید افراد، کشته شدن همراهان آنها در جریان حمله هوایی از نظر قوانین حقوق بشر توجیهپذیر نیست.
موقعیت جنگ یا صلح؟
بابی چزنی، استاد حقوق و روابط بینالمللی در دانشگاه تگزاس معتقد است، عملیات انجام شده برای حذف قاسم سلیمانی بسیار شبیه اقدامی است که در جنگ جهانی دوم آمریکا علیه یک نظامی ژاپنی انجام داد. به گفته او در آن عملیات که «انتقام» نام داشت، «ایزوروکو یاماموتو»، طراح حمله هوایی غافلگیرانه ۷ دسامبر ۱۹۴۱ علیه آمریکا، هدف حمله هوایی ارتش ایالات متحده قرار گرفت.
آقای چزنی سپس تاکید میکند، با وجود این که ایران و آمریکا در حال جنگ به مفهوم کلاسیک آن نیستند ولی احراز وجود درگیری نظامی بین آنها دشوار نیست لذا بر این اساس، مقامهای آمریکایی بر این باورند که شرایط موجود اقدام آنها را توجیه میکند.
به گفته این حقوقدان آمریکایی، زمانی که نیروهای آمریکایی به دعوت عراق در این کشور حاضر شدهاند، حق دارند که از خود در برابر هر تهدیدی دفاع کنند و به آن واکنش نشان دهند.
پاسکال بونیفس، مدیر پژوهشگاه روابط بینالملل و استراتژیک در پاریس در یکی از مصاحبههایش در شبکه تلویزیونی «فرانس۵» فرانسه، آنچه که بامداد جمعه در عراق روی داد را «اقدام به جنگ» توصیف کرد. از نظر او کسی که کشته شده را باید فرد دوم حکومت ایران دانست، کسی که اهمیتش از یک وزیر و قدرتش از رئیس جمهور ایران بیشتر است.
او تاکید دارد: «وقتی نفر دوم یک کشور را میکشیم، این اقدامی جنگی است… اگرچه ترامپ گفته است که جنگ نمیخواهد اما اقدام او یک اقدام جنگی بوده است و برای او پیامدهایی خواهد داشت.»
به گفته او ترامپ از یک چیز دیگر نیز میترسید، از اینکه با محاصرۀ سفارت ایران در بغداد، همان تحقیری نصیب آمریکا شود که در اوایل انقلاب اسلامی ایران با اشغال سفارت این کشور در تهران روی داد یا در سال ۱۹۶۸ میلادی در سفارت امریکا در ویتنام روی داد.
پاسکال بونیفس هشدار میدهد که هم باید منتظر اقدام تلافیجویانۀ ایران و هم احتمالا اقدام تلافیجویانه عراق بود. او همچنین این اقدام دونالد ترامپ را که بدون در جریان گذاشتن هیچکدام از متحدان منطقهای و اروپایی آمریکا دست به اجرای چنین عملیاتی زده است، زیر سوال میبرد.
اما برخی بر این موضوع تاکید دارند که این حمله در زمانی انجام شده که وضعیتی جنگی میان ایران و آمریکا حاکم بوده است. این تحلیلگران معتقدند که جنگ میان ایران و آمریکا مدتهاست که آغاز شده است؛ جنگ پهپادها، جنگ تکنولوژی، جنگ اقتصادی و جنگ از طریق نیروهایی که دو جبهه را نمایندگی میکنند.
از جمله طرفداران این ایده که سالها از آغاز جنگ میان تهران و واشنگتن میگذرد میتوان به آرمل شاریه، سردبیر بخش سیاست بینالملل در شبکه خبری «فرانس۲۴» اشاره کرد که میگوید: «آنچه که امروز در عراق و در منطقه خاورمیانه روی میدهد در واقع جنگ است؛ اما جنگی به شیوۀ جنگهای قدرت در قرن ۲۱ و نه به شکل سنتی جنگ. جنگی که با پهپادها مواضع هم را میزنند، جنگی که در آن به وسیلۀ نمایندگانشان و نه بطور مستقیم به هم حمله میکنند… یادمان نرود که پیش از این یک جنگ اقتصادی نیز میان دو کشور در جریان بوده است.»
فرانسوا کلمانسو، مدیر مسئول و مسئول اخبار بین المللی نشریه فرانسوی «Le Journal du dimanche» نیز معتقد است که این جنگ از زمانی آغاز شد که ایران تلاش کرد سهم خود را در عراق، به دلیل نقشی که در شکست داعش داشت بستاند. به نظر او مشکل از آنجا آغاز شد که محافظهکاران در تهران پس از آزادسازی موصل و با حذف تهدید داعش، متوجه شدند که سهم چندانی در روند توزیع قدرت در عراق نداشتهاند.
نه «ترور» بلکه «قتل هدفمند»
فرانسوا کلمانسو همچنین به مواضع ایالات متحده آمریکا و اسرائیل اشاره دارد که آنچه را روی داده است نه «ترور» بلکه «قتل هدفمند» میخوانند. او به این موضوع اشاره دارد که در این حمله، آمریکا به بمباران گستردۀ یک منطقه و کشتن صدها نفر اقدام نکرده؛ بلکه اقدام به قتل هدفمند کسی کرده است که سالها به طور مداوم به آمریکا ضربه میزده است. او همچنین به این موضوع اشاره دارد که پیش از این بارها حذف قاسم سلیمانی به دلیل «اقدامات مخربش»، به پنتاگون توصیه میشده است.
فرانسوا کلمانسو با اشاره به تحولات ۱۰ روز اخیر در عراق، از حملۀ راکتی در نزدیکی کرکوک گرفته تا محاصرۀ سفارت این کشور در بغداد توسط طرفداران ایران، به سخنان مقامات پنتاگون اشاره دارد که اعلام کردند «نمیگذاریم ایران به این کارهایش ادامه بدهد».
آقای کلمانسو میگوید: «پنتاگون این را رسما اعلام کرد. آیا این پیام را ایرانیها نشنیدند؟ آیا فکر کردند که آمریکا جرات انجام چنین کاری را ندارد؟»
با این وجود او معتقد است که آمریکاییها برای انجام این حمله نیز بار دیگر دچار «اشتباه محاسباتی» شدهاند. زیرا اگرچه توانایی نظامی ایران و آمریکا در یک سطح نیست و آمریکا از قدرت نظامی بسیار بالاتری برخوردار است، اما نفوذ ایران در منطقه نیز خیلی زیاد است.
البته این نخستین باری نیست که آمریکا به اقدامی این گونه دست میزند، پس از حملات ۱۱ سپتامبر و به ویژه در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، بیش از ۵۰۰ حمله مرگبار مشابه انجام شد. آقای اوباما که خود متخصص حقوق است در آن زمان گفت:«تائید کارآمد بودن یا قانونی بودن یک تاکتیک نظامی به معنای اخلاقی یا عاقلانه بودن آن نیست.» جملهای که رویکرد نظامی دولت آمریکا را در سطح جهان روشن میکند.
از: یورو نیوز