زیبا خوشگوار؛ با شلیک گاز اشک‌آور او را کشتند

یکشنبه, 13ام بهمن, 1398
اندازه قلم متن

«با حال بدی به خانه رسید، گاز اشک‌آور زیادی خورده بود. همین گاز اشک‌آور جانش را گرفت. همه زندگی‌اش درد بود. همسرش که زندان رفت باردار بود، ۱۴ سال آزگار جوانی، بچه‌اش را به دندان کشید و پای مردش ایستاد و تازه دو سال بود همسرش آزاد شده بود که این‌طوری او را کشتند.»

روایت «امیر سعدی» از بستگان «زیبا خوشگوار»، درباره جان‌باختن این زن کُرد اهل سنندج در جریان سرکوب اعتراضات شنبه ۲۵ آبان در این شهر، کمک می‌کند تصویری دقیق‌تر از یکی دیگر از جان‌باختگان آبان داشته باشیم. جان‌باخته‌ای که تا پیش‌ازاین برای ما تنها یک نام بود، یک نام از آن هزاران.

نزدیک به دو ماه و نیم از اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در ایران گذشته است و هنوز نمی‌دانیم دقیقا چه تعداد ایرانی جانشان را در جریان سرکوب خونین این اعتراضات از دست داده‌اند. حکومت که در دو ماه گذشته همه آمار ارائه‌شده از سوی رسانه‌ها و منابع مستقل را رد کرده است خود حاضر به دادن آمار و اطلاعات دراین‌باره نیست و با فشار و تطمیع و تهدید خانواده‌های جان‌باختگان می‌کوشد آن‌ها را وادار به سکوت کند.

«زیبا خوشگوار»، متولد ۱۳۶۰، خانه‌دار و مادر نوجوانی ۱۶ ساله روز شنبه ۲۵ آبان برای عیادت خواهرش به بیمارستان قدس در بلوار پاسداران بالاتر از شالمان رفته بود. در مسیر برگشت نزدیک کانون خمینی در تقاطع بلوار گریاشان و بلوار پاسداران در میانه اعتراضات قرار می‌گیرد: «ما واقعا نمی‌دانیم او چرا آن لحظه در آن تجمع حضور داشت. نمی‌دانیم تلاش داشت با عجله از آنجا بگذرد و به خانه برسد یا ایستاده بود و نظاره می‌کرد و یا به معترضان پیوسته بود و شعار می‌داد.»

اعتراضات روز شنبه در سنندج از حوالی ساعت ۱۱ صبح دور میدان اقبال (آزادی) شروع شد و با بسته شدن میدان از سوی معترضان ادامه یافت. معترضان علیه گرانی بنزین شعار می‌دادند. با بسته شدن میدان، نیروی انتظامی تلاش کرد مردم را متفرق کند اما زیاد بودن جمعیت معترضان آنان را ناکام گذاشت و با ادامه کنترل میدان از سوی مردم، گارد ویژه موتورسوار به نیروی انتظامی اضافه شد و حمله به مردم با باتوم شروع شد.

حضور معاون فرماندار در میدان اقبال برای گفتگو با معترضان موجب شد گارد ویژه موقتا حملاتش را متوقف کند. سخنان معاون فرماندار بی‌نتیجه بود و با هو کردن او به پایان رسید و حمله نیروهای گارد ویژه دوباره از سر گرفته شد. ماشین آبپاش به روی معترضان آب می‌پاشید و گارد ویژه موتورسوار و پیاده با باتوم دوباره به مردم حمله‌ور شدند. تعقیب و گریزها دور میدان و فرعی‌های منتهی به میدان تا نزدیک به ساعت ۲ ادامه یافت. با شدت گرفتن حملات گارد ویژه، نیروهای لباس شخصی و نیروی انتظامی، بخش عمده‌ای از معترضان در تعقیب و گریز با نیروهای امنیتی در طول خیابان ششم بهمن (پاسداران) به طرف سه‌راه شریف‌آباد و در ادامه سه‌راه ادب و تقاطع دانشگاه آزاد رفتند.

زیبا خوشگوار حوالی ساعت ۴ عصر، در یکی از کانو‌ن‌های این تجمع در اطراف دانشگاه آزاد و تقاطع بلوار گریاشان قرار گرفته بود. نیروهای امنیتی با شلیک پرحجم گاز اشک‌آور تلاش می‌کنند معترضان را از آنجا پراکنده کنند. چند گلوله اشک‌آور نزدیک جایی می‌خورد که زیبا آنجا ایستاده بود: «یکی از اشک‌آورها درست مقابل او می‌افتد و او که هیچ تجربه‌ای از چنین وضعیتی نداشت را چنان غافلگیر می‌کند که همان‌جا زمین‌گیر می‌شود. چند جوان که می‌بینند حال او بد شده است آب بطری‌هایی را که در دست داشتند روی سروصورت او می‌ریزند بلکه بهتر شود. می‌گفت کمی بهتر شده و بلند شده و حتی دویده که از آن منطقه دور شود؛ اما حالش خیلی بد شده بود.»

مشخص نیست چه مقدار از آن گاز اشک‌آور وارد ریه خانم خوشگوار شده است. یکی آنجا پیشنهاد می‌کند او را به بیمارستان ببرند اما از ترس این‌که بازداشت شود مخالفت می‌کند و او را به خانه‌اش می‌رسانند: «به خانه که می‌رسد حالش هنوز بد بود و دقیقه به دقیقه هم بدتر شد. ساعتی که گذشت و دیدند بهتر نمی‌شود و دارد به‌سرعت حالش بدتر می‌شود، به ۱۱۵ زنگ می‌زنند، آمبولانس می‌رسد و او را به بیمارستان توحید در انتهای خیابان گریاشان بردند. یکی از برادرانش جز کادر درمانی همان بیمارستان است و گفتند آنجا بهتر است.»

نزدیک به دو ساعت پس از رسیدن به بیمارستان توحید، همان شب شنبه حال زیبا خوشگوار بدتر می‌شود: «زیبا را در بخش مراقبت‌های ویژه بستری کردند، از زبان افتاده بود، می‌گفتند به کما رفته است. حجم زیاد گازی که استنشاق کرده بود ریه‌اش را از کار انداخته و مسمومش کرده بود. ما که نمی‌دانستیم دقیقا چه بر سر او آمده است تنها می‌گفتند برایش دعا کنید.»

یک برادر دیگر زیبا خوشگوار ساکن تهران است و در صداوسیما کار می‌کند. همان شب برادرانش تصمیم می‌گیرند به تهران منتقلش کنند: «دکترها مخالفت کردند و گفتند در آمبولانس دوام نمی‌آورد و زیبا با همین وضعیت سه روز در بخش مراقبت‌های ویژه زیر دستگاه ماند و چهارشنبه‌شب تمام کرد.»

پیکر زیبا خوشگوار را به سردخانه بیمارستان منتقل می‌کنند و علی‌رغم درخواست خانواده برای خاک‌سپاری، با مخالفت نیروهای امنیتی، پیکر خانم خوشگوار را تحویل خانواده نمی‌دهند: «می‌گفتند حالا باید بررسی شود دلیل مرگ چی بوده است و ببینیم در اعتراضات شرکت داشته است یا نه و کمی فضا آرام شود خودمان خبرتان می‌کنیم. دو برادرش خیلی پیگیر بودند اما زورشان نمی‌رسید. تازه بعد از ۹ روز، پنجشنبه ۷ آذر، راضی شدند جنازه را برای خاک‌سپاری تحویل دهند.»

ماموران امنیتی برای خاک‌سپاری هم شرط و شروط می‌گذارند: «گفتند اطلاعیه نمی‌زنید و کسی بیاید و سروصدایی راه بیفتد شما مسوولش هستید. می‌خواستند همان پنجشنبه‌شب به خاک سپرده شود که خانواده مخالفت کردند و قرار شد جمعه صبح زود به خاک سپرده شود. جنازه را جمعه ۶ صبح تحویل دادند و ۸ صبح، زیبا را در قطعه ۴ بهشت محمدی سنندج به خاک سپردیم. کسی هم جز خانواده و بستگان خودمان نبودند. نگذاشتند مردم بفهمند. بااین‌حال آنجا ماموران بیشتر از اعضای خانواده بودند. اذیت می‌کردند و عجله داشتند که پیکر زیبا زودتر به خاک سپرده شود.»

«امیر» می‌گوید مرگ زیبا خوشگوار برای خانواده تنها از دست دادن یکی از عزیزانش نبود: «مرگ زیبا، برای همه خانواده خیلی سخت بود چون او در زندگی سختی زیادی کشیده بود و شاید این دو سال اخیر کمی، فقط کمی آرامش داشت. زیبا تازه ۳ سال بود ازدواج کرده بود و باردار شده بود که همسرش به خاطر مساله‌ای مالی و بدهکاری بازداشت و زندانی شد. زندانی که ۱۴ سال طول کشید.»

مادرش و برادرانش همان زمان که حکم «جمیل»، همسر زیبا خوشگوار مشخص می‌شود او را که هنوز خیلی جوان بود تشویق می‌کنند که طلاق بگیرد و دنبال زندگی خودش برود: «زیبا قبول نکرد. همسرش را دوست داشت، از او باردار شده بود و تصمیم گرفت به انتظارش بنشیند. انتظاری ۱۴ ساله. زیبا به‌سختی کار کرد و بدبختی زیادی کشید و آن بچه را ۱۴ سال یک‌تنه بزرگ کرد. بچه‌ای که بسیار خوب بار آمده است.»

به گفته امیر مراسم ختم هم خیلی بی‌سروصدا برگزار شد. بنیاد شهید به خانه مادر خانم خوشگوار رفته و به او و دو برادر زیبا می‌گویند زیبا از نظر آن‌ها شهید است و می‌توانند هم برای او مراسم بگیرند و هم دیه بدهند و برای مادرش و پسرش هم حقوقی ماهانه پرداخت کنند: «خانواده مخالفت کردند. مادرش به آن جماعت گفت من خودم حقوق مستمری مرحوم همسرم را می‌گیرم و به پول شما نیازی ندارم. عصبانی شد و گفت این را که دیگر با گلوله نزده‌اند بگویید دشمن کشته است، گاز اشک‌آور را خودتان شلیک کرده‌اید، خودتان دختر من را کشته‌اید و الان هم می‌آیید می‌گوید شهید است. آن‌ها را از خانه بیرون کردند.»

امیر می‌گوید مادر خانم خوشگوار هنوز حال روحی خوبی ندارد و درحالی‌که دو ماه از جان‌باختن دخترش گذشته است هنوز نتوانسته است با مساله فقدان او کنار بیاید هرچند «پیمان»، نوه‌اش و جمیل دامادش به‌طور موقت با او زندگی می‌کنند: «این باهم بودن آن‌ها برای پیمان که گفته نمی‌تواند به خانه خودشان برگردد وقتی مادرش آنجا نیست خوب است؛ اما مادر زیبا خیلی حالش بد است و معلوم نیست چقدر بتواند دوام بیاورد. می‌دانی کسی را که می‌کشند، یک زندگی را می‌کشند، یک خانواده را می‌کشند. همه ما را کشته‌اند.»

از: ایران وایر


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.