ایرانوایر
نقش اول این فیلم مستند را کولبران کردستان بازی کردهاند؛ همانها که بارهای۴۰، ۵۰ کیلویی را برای ۱۰۰ تا ۳۵۰ هزارتومان روی کول خود میاندازند، جانشان را کف دست میگذارند و مسیر بیراهههای کوهستان را پیش میگیرند. این بار کسی زندگی کولبران را روایت نمیکند؛ خودشان جلوی دوربین نشستهاند، آوازهایی درباره زندگی خود سر دادهاند و از آنچه در ۴۰ سال گذشته برسرشان آمده است، گفتهاند. دوربین در مسیرهای سخت و پر پیچ و خم کوهستان دنبال آنها راه افتاده است و کولبران بخشی از زندگی روزمره خود را بازی کردهاند.این مستند به کارگردانی «جمشید بهرامی» و تهیه کنندگی «مازیار بهاری» ساخته شده است.
جمشید بهرامی در بخشی از این مستند، داستان ساخت این فیلم را روایت میکند. این مستندساز کُرد که در سال ۱۳۹۳ مجبور به مهاجرت به آلمان شده است، میگوید بسیاری از آشنایان و بستگانش از راه کولبری امرار معاش میکنند چون شغل دیگری ندارند. بهرامی خودش هم سال ۱۳۷۳ چند باری کولبری کرده و برای عکاسی از کولبران، راهی کوهستان شده است. اما زمانی که ایران بوده، هرگز نتوانسته است مستندی درباره کولبران بسازد. او حالا در آلمان و از راه دور این مستند را کارگردانی کرده است. از چند نفر از آشنایانش در کردستان ایران و عراق خواسته است از کولبران فیلم بگیرند و با آنها مصاحبه کنند و برای او بفرستند. نیروی انتظامی با افرادی که از کولبران فیلمبرداری و عکاسی کنند، برخورد میکند. به کولبران گفتهاند با رسانهها گفتوگو نکنند و اگر در مسیر، عکاس یا فیلمبرداری دیدند، گزارش دهند. برای همین فیلمبرداری و مصاحبه با آنها در شرایط کولبری و در کوهستان دشواریهای زیادی داشته است.
در سالهای اخیر، اخبار کشته و مجروح شدن کولبران بر اثر یخزدگی، پرتاب شدن از کوه، رفتن روی مین و شلیک مستقیم نیروهای مرزی یکی از پر واکنشترین خبرهای اجتماعی سیاسی بوده اما تا کنون تصاویر کمی از کولبران در حال کار و در کوهستانها منتشر شده است.جمشید بهرامی در بخشی از این روایت میگوید اگر میخواهید بهتر بدانید کولبری چیست، تصور کنید هر روز مسیر کارتان از وسط مین بگذرد و در تیررس شلیک مستقیم نیروی انتظامی قرار بگیرید. روایت خود کولبران اما از شغلشان دردناکتر است. یکی از آنها میگوید از زمانی که از خانه خارج میشویم تا زمانی که برگردیم، نه خودمان و نه خانوادههایمان نمیدانیم کشته میشویم یا نه. هیچ کدام از آنها کولبری را انتخاب نکردهاند اما انتخاب دیگری ندارند. وقتی از یکی از کولبران میپرسد این کار کفاف خرج زندگیات را میدهد؟ میگوید: «نه بابا، چاره دیگری نداریم. این زندگی است؟»بعد انگار خودش به سوال خودش جواب میدهد: «این زندگی ما است دیگر، کجای این زندگی است برادر؟»
این فیلم داستان تلخ و تکاندهنده زندگی روزمره کولبران از زبان خودشان است؛ کسانی که به قول خودشان، برای خرید نان فردا، زندگی امروزشان را میفروشند.
آنها میگویند در جایی که خودشان نامش را «قتلگاه» گذاشتهاند، نیروی انتظامی در کمین کولبرها میایستد و به آنها شلیک میکند. میگویند بدون این که اخطار «ایست» دهند، به آنها و اسبهایشان شلیک میکنند: «برای کُردها، ایستی در کار نیست.»