«حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان، قدیمیترین گروه نیابتی و شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ریاست جمهوری «ابراهیم رئیسی» استقبال کرده است
«حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان، قدیمیترین گروه نیابتی و شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ریاست جمهوری «ابراهیم رئیسی» استقبال کرده است. با اینکه دولت ایران در زمینه تنظیم روابط با گروههای نیابتی به کلی بیاختیار است، سوال اینجاست که چرا تغییر رییسجمهور ایران از روحانی به رئیسی باید برای نصرالله مهم باشد؟
***
حزبالله لبنان ساخته و پرورده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. در سالهای بعد، تاسیس و آموزش این گروهها به نیروی قدس، شاخه برونمرزی سپاه سپرده شد که یکی از اهداف تاسیس آن همین دست کارها بود.
راهاندازی نیروی قدس به عنوان پنجمین نیروی سپاه در کنار نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی بسیج و نیروی هوایی ( که بعدا به هوافضا تغییر نام داد)، محصول دوران رهبری «علی خامنهای» بود که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، فرمانده کل قوای مسلح است.
همه گروههای نیابتی از لبنان و سرزمینهای فلسطینی تا عراق، سوریه و یمن محصول تصمیمی خارج از اراده دولت ایران بوده است؛ چه دولتهایی که روسای آن از ابتدا با آیتالله خامنهای همسوتر بوده، چه روسای جمهوری که در انتهای دوره ریاست خود، از منتقدان و مخالفان اقدامات نیروی قدس در منطقه بودهاند.
اقدامات گروههای نیابتی در دوره ریاستجمهوری «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» منحصر به حزبالله لبنان، جهاد اسلامی و حماس در سرزمینهای فلسطینی بود که دفاتری در سوریه هم داشتند. هاشمی رفسنجانی در دوره هشت ساله خود رابطه نزدیکی به ویژه با حزبالله لبنان داشت که شهروندان اروپایی و آمریکایی را گروگان میگرفت و هاشمی در ازای تماس با حزبالله برای آزادی آنها، در صدد بهبود روابط با غرب به خصوص «جورج بوش» پدر بود.
با انتصاب «قاسم سلیمانی» در بهمن ۱۳۷۶، چند ماه پس از روی کار آمدن «محمد خاتمی»، معادلات در این زمینه تغییر کرد. خاتمی همانند هاشمی بر روابط با حزبالله لبنان یا حماس و جهاد اسلامی تسلطی نداشت. سیاستمداران نزدیک به خاتمی در دیماه ۱۳۸۰ یعنی دولت دوم او سند غیررسمی از طریق سفارت سوییس در تهران که حافظ منافع ایالات متحده در ایران است، برای آمریکا فرستاده بودند که در آن پیشنهاداتی برای بازسازی روابط داده شده بود.
«حسین موسویان» از دیپلماتهای آن دوره در کتاب خود با عنوان «روایت بحران هستهای» ایران نوشته است که یکی از این پیشنهادات به آمریکا تلاش برای تبدیل حزبالله لبنان به یک حزب سیاسی بود که به معنی خلع سلاح آن است. در نظر سیاستمدارانی همچون اطرافیان رئیسی، اگر خلع سلاح حزبالله رخ میداد، اقدامی کمتر از خیانت نمیبود.
ریاستجمهوری «محمود احمدینژاد» تجربهای مخلوط از هر دو دولت پیش از خود بود. مواضع احمدینژاد در چهار سال اول ریاست تفاوت چندانی با حامیان حزبالله و سایر گروههای نیابتی در سپاه پاسداران نداشت؛ اما به نظر میرسد که پیوستن سپاه به حمایت از «بشار اسد» در جنگ داخلی علیه مخالفان خاندان حاکم بر سوریه، مواضع او را به سرعت تغییر داد.
احمدینژاد در پایان دوران ریاستجمهوری خود اعلام کرد که مخالف اقدامات جمهوری اسلامی در حمایت از اسد و وسیع کردن دامنه جنگ داخلی در سوریه بوده است. «فائزه هاشمی»، دختر هاشمی رفسنجانی هم بعد از درگذشت پدرش گفت که او هم با اقدامات جمهوری اسلامی در سوریه مخالف بود؛ اما مخالفت احمدینژاد تاثیر بیشتری پیدا میکرد؛ چرا که او رییس دولت بود.
معاون او «حمید بقایی» پس از پایان ریاستجمهوری احمدینژاد به اتهام «اختلاس» در ۳ میلیون و ۷۶۶ هزار یورو که سپاه قدس به صورت نقدی برای پرداخت در کشورهای افریقایی به رییسجمهور وقت داده بود، به زندان محکوم شد. احمدینژاد اعلام کرد که این مبلغ پول نقد را «قاسم سلیمانی» به خود او و نه بقایی داده بود و تهدید کرد که مراودات کاری خود را با سلیمانی منتشر میکند.
آنها از سلیمانی خواستند که در دادگاه به عنوان مطلع حاضر شود یا به نحوی اعلام کند که بقایی بیتقصیر است؛ اما فرمانده وقت نیروی قدس یا سایر مقامهای ارشد آن هرگز به کمک احمدینژاد که حالا مخالف اقدامات سپاه و گروههای نیابتی شده بود، نیامدند و شاهد دستگیری یکی از نزدیکترین افراد به احمدینژاد بودند.
وضعیت گروههای نیابتی در دولت روحانی، ادامه شرایطی بود که در اواخر دولت احمدینژاد ایجاد شد. روحانی با شعار بهبود روابط با غرب و کشورهای منطقه به پیروزی رسید؛ اما فعالیت گروههای نیابتی در این دوره که همزمان با ظهور داعش در عراق و سوریه بود، شتاب بیسابقهای گرفت.
دولت ایران عملا در این دوره در تنظیم روابط خارجی در منطقه نزدیک به کمترین میزان ابتکار و عمل رسید و با از دست دادن این کنترل، آثار آن بر روابط با غرب هم سایه انداخت.
یکی از دلایل خروج آمریکا از توافق اتمی برجام که مهمترین محصول و میراث دولت روحانی بود، به گفته «دونالد ترامپ» اقدامات منطقهای جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران بود که به گفته او پول حاصل از رفع تحریمها را روانه حمایت و تسلیح گروههای نیابتی میکرد. «محمدجواد ظریف» میگوید در زمانی که وزیر خارجه شده بود، «قاسم سلیمانی» به او خبر داد که گروههای نیابتی سپاه در یمن هستند و او از این موضوع تا آن تاریخ اطلاعی نداشت.
ظریف در اواسط دوره وزارت خود موفق شده بود، «حسین امیرعبداللهیان» معاون امور عربی وزارت خارجه را که فردی نزدیک به سپاه بود، تغییر دهد و دیپلماتی نزدیک به خود را منصوب کند؛ اما عملا این تغییر برای اینکه مانع نفوذی باشد که سپاه با گروههای نیابتی به دست آورده بود، ناچیز بود.
قابل درک است که در چنین شرایطی دولت مایل به حمایت مالی از گروههای نیابتی نباشد تا اینکه اگر قادر به پس گرفتن اقتدار خود در منطقه نیست، دستکم از تاثیر مخرب اقدامات آنها بکاهد.
فایل افشا شده از گفتههای ظریف درباره تجربه هشت سال وزارتش، مستندی مهم در بیاختیاری دولت در تنظیم روابط منطقهای و ناخشنودی از اثر رفتار سپاه بر گروههای نیابتی است که وی از آن به عنوان «خرج شدن دیپلماسی به پای میدان» یاد میکند.
اکبر هاشمی رفسنجانی در آخرین ماههای حیات صراحت نظر بیشتری درباره نیروی قدس و گروههای نیابتی پیدا کرده بود. در مصاحبهای برای تنظیم کتاب زندگی نامه خود که البته در آن درج نشد و بعدها توسط نویسنده آن «جعفر شیرعلی نیا» اعلام شد، نیروی قدس را مانعی برای کار ذاتی دولت خوانده بود.
هاشمی گفته بود نیروی قدس سپاه «الان یک اشکال واقعی دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اعمال مسئولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود، محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هرجایی که اینگونه میشود، ما حقیقتا، مشکل داریم. در این کشورها، کسی نمیتواند سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد.»
وقتی دولت ترامپ سیاست «فشار حداکثری» را علیه جمهوری اسلامی پیش گرفت و تحریمهایی بیسابقه را به اجرا گذاشت، خواستار تغییر رفتار در همین کشورها بود. وعدهای که روحانی با آن در انتخابات به پیروزی رسیده بود و مهمترین میراث دولتش یعنی توافق هستهای قربانی آن شد، یکی از نتایج اقدامات سپاه از گروههای نیابتی همچون حزبالله لبنان بود.
از موضوعاتی که به طور مداوم در تماسهای تلفنی «امانوئل مکرون» رییسجمهور فرانسه با روحانی مطرح میشد، درخواست پایان مداخله خارجی در لبنان بود که ایران از طریق حزبالله انجام میداد. مسالهای که رییسجمهور در آن اختیاری نداشت با عملکرد مستقلانه سپاه، برای دولت در برابر رهبران خارجی مسئولیتساز بود.
روحانی در طول هشت سال ریاستجمهوری خود بر خلاف خاتمی و احمدینژاد سفری به لبنان نداشت و اگر با نصرالله در تهران هم دیدار داشته، هرگز مثل روسای جمهور پیش از خودش تصویری از آن به نشانه علاقه به میهمان و رضایتمندی از این ملاقات منتشر نشد.
تغییر دولتها در ایران اثری عمده بر میزان حمایت سپاه از گروههای نیابتی نخواهد گذاشت؛ اما ماهیت تسهیلگر دولت در تقویت این روابط را نمیتوان انکار کرد؛ همانطور که قاسم سلیمانی در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد از طریق شبکه دولتی تصمیم به رساندن حمایت مالی از گروههای نیابتی در افریقا داشت.
کمرغبتی احتمالی دولتها در ایران مانع رساندن منابع مالی به امثال حزبالله لبنان نمیشود؛ اما همراهی آنها در دورههای گذشته این حمایت را موثرتر و آسانتر کرده بود. از این بابت، قابل تصور است که چرا حسن نصرالله از ریاستجمهوری ابراهیم رئیسی به عنوان فردی حامی عملکرد نیروی قدس، شادمان است.
از: ایران وایر