آسیب‌های مهاجرت از ایران نهالک بی‌برگ و بی‌ترانه ما

چهارشنبه, 13ام شهریور, 1392
اندازه قلم متن

دلارام غنیمی‌فرد

در سال‌های اخیر مهاجرت به کشورهای خارجی شیوع گسترده‌ای یافته است. بسیاری از هموطنان ما پس از نوبت‌های شش، هفت ساله راهی کانادا شده‌اند، عده‌ای دیگر به استرالیا رفته‌اند و به جز این دو کشور مهاجرپذیر، عده‌ای نیز به آمریکا، اروپا و مالزی مهاجرت کرده‌اند. خیلی از این مهاجرت‌ها خانوادگی بوده است و گاهی خانواده‌هایی راهی غربت شده‌اند که زندگی‌شان سال‌ها در ایران بنا شده و ریشه گرفته بوده است. گستردگی مهاجرت‌ها به صورتی است که گاهی به نظر می‌رسد تکه‌ای از یک گروه خویشاوندی، فامیل، یا حتی محله کنده شده و در نقاط مختلف جهان منتشر شده است.

وقتی از مهاجرت به عنوان یک پدیده اجتماعی صحبت می‌شود، ابتدا و بیش از هر چیز مساله «مهاجرت به» (immgration) و مسائل آن در کشور مقصد مورد بحث قرار می‌گیرد و کمتر مساله از بعد «مهاجرت از» (emmigration) بررسی می‌شود. اما وسعت «مهاجرت از» ایران در سال‌های اخیر به اندازه‌ای بوده که آسیب‌های این امر در جامعه ایران به وضوح مشهود است.

از طرف دیگر آسیب‌های مهاجرت بر خود مهاجران بیشتر در معرض دید و بحث عمومی واقع شده است. فروپاشی خانواده‌ها، افسردگی‌های عمیق، بحران‌های هویتی و شکاف بین نسل‌های اول و دوم مهاجران از جمله صدماتی است که کم و بیش درباره آن بحث شده، در حالی که آنچه کمتر مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته آسیب‌هایی است که مهاجرت، به جامعه مهاجرفرست وارد می‌آورد.

این یادداشت اشاره‌ای دارد به «مهاجرت از» ایران که پدیده‌ای نوین است و تاکنون جامعه تا حد کنونی با آن درگیر نبوده تا بخواهد مشکلات آن را بشناسد و راه‌حل‌های آن را بیابد، اما توجه به آن و برنامه‌ریزی در جهت یافتن راهکارهایی برای کاهش صدمات آن ضروری است. نکاتی که در پی می‌آید بر مبنای مطالعه جامعه‌شناسی مهاجرت و مشاهده مشارکت‌جویانه نویسنده در گفت‌وگوهای روزمره تهرانی‌ها نوشته شده است.

۱- مهاجرت با مفهوم displacement پیوند دارد. دیسپلیسمنت را شاید بتوان به بدمکانی ترجمه کرد، اما این واژه معنای دقیقی از آن به دست نمی‌دهد. وقتی فردی احساس کند در مکانی قرار گرفته که به آن تعلق ندارد، به عبارتی در مکانی غلط قرار گرفته، دچار احساس دیسپلیسمنت شده است. ممکن است افراد در خانه خود چنین احساسی پیدا کنند، که در این صورت به دنبال تغییر مکان خواهند بود. برای مثال کسی که در محله‌ای سال‌ها زندگی کرده اما بر اثر تغییرات محله و تغییرات خود او احساس می‌کند باید خانه‌اش را عوض کند و در محله دیگری زندگی کند، دچار دیسپلیسمنت است. همچنین فردی که مهاجرت می‌کند و پس از گذشت مدتی در می‌یابد که متعلق به جامعه جدید نیست، دچار دیسپلیسمنت است. جامعه‌ای که بافت و ترکیبش بر اثر مهاجرت‌ها و جابه‌جایی‌های متعدد مخدوش شده، احساس بدمکانی را در افراد خود تشدید می‌کند. در چنین جامعه‌ای هم آنان که رفته‌اند سرگشته می‌شوند و هم آنان که مانده‌اند.

۲- مهاجرت یک فرآیند دشوار است. امری با ریسک بالا که نیاز به انگیزه، شجاعت و امید زیادی هم دارد. فردی که مهاجرت می‌کند معمولا باید ریسک‌پذیری بالایی داشته و حاضر باشد برای تغییر و بهبود شرایط زندگی خودش هزینه کند. مهاجرت افرادی با این ویژگی، یعنی خواه ناخواه کاهش توان ریسک‌پذیری و امید به آینده در جامعه و از دست دادن «کارآفرینان بالقوه». زیرا چنین ویژگی‌هایی از شرایط ابتدایی کارآفرینی نیز هست. این‌ها در صورتی است که از دست دادن متخصصان را در وهله نخست کلا نادیده گرفته باشیم.

۳- افراد تار و پودهای جامعه‌اند که روابط آن‌ها و پیوستگی و چسبندگی‌شان به بافت جامعه شکل می‌دهد. در سال‌های گذشته این بافت یکپارچه دچار پارگی‌ها و گسست‌هایی شده است که ترمیم آن به سادگی امکان‌پذیر نیست. جمع‌های خانوادگی و دوستانه از هم پاشیده‌اند. گروه‌های افراد که به واسطه هم با یکدیگر ارتباط داشته‌اند، دچار اختلال و فقدان شده‌اند. برای مثال سه خانواده را در نظر بگیریم که با هم ارتباط داشته‌اند و خانواده اول با واسطه خانواده دوم با خانواده سوم مرتبط بوده است. با رفتن خانواده دوم، ارتباط خانواده اول و سوم هم به احتمال زیاد مختل می‌شود. بنابراین مهاجرت خانواده دوم تنها به ارتباط خودش به این دو جمع صدمه نزده، بلکه به‌طور غیرمستقیم بر ارتباط با جمع‌های دیگر تاثیر گذاشته است. متاسفانه گستردگی «مهاجرت از» ایران، چنین گسست‌هایی را فراوان در جامعه ایجاد کرده است.

۴- اعتماد یک سرمایه اجتماعی است. هرچه اعتماد بیشتر باشد، احساس امنیت خاطر در رابطه افراد با یکدیگر بیشتر می‌شود. اعتماد افراد محله به یکدیگر، محله را صمیمی می‌کند. دوستی برپایه و اساس اعتماد شکل می‌گیرد. بارها گفته شده است که از میان رفتن اعتماد یعنی خدشه به سرمایه اجتماعی. مهاجرت افراد، در بطن جامعه نه تنها منجر به شکل‌گیری بی‌اعتمادی‌های فراوانی شده است، بلکه قابلیت اعتماد کردن را در افراد مخدوش کرده. کسانی که از گسستن‌های این‌گونه زخم خورده‌اند، از ایجاد دوستی‌های جدید نگرانند، مبادا دوستی و صمیمیت به لحظه خداحافظی همیشگی بینجامد.

چهار محور فوق تنها آسیب‌های مهاجرت نیستند، اما می‌توان گفت شماری از صدمات جدی «مهاجرت گسترده از» کشور هستند که به جامعه ایران وارد آمده. اگر مسائل و دشواری‌های مهاجران مانند دشواری‌های سازگاری با محیط جدید، تنهایی، افسردگی را در نظر بگیریم، بسیاری از مهاجران نیز با ایجاد اندکی شرایط مهربان‌تر و چشم‌اندازی روشن‌تر مایل به بازگشت به ایران‌اند، زیرا وطن جایی است که از کژی‌های آن آگاه باشی، اما باز هم دوستش بداری و بسیاری مهاجران این‌گونه‌اند. لازم است رویکرد دولت جدید در سطح کلان و خرد، ترمیم حفره‌های ایجاد شده در بافت جامعه، ایجاد انگیزه ماندن برای مهاجران بالقوه و پدید آوردن زمینه‌های بازگشت برای آن‌ها که رفته‌اند باشد.
از: بهار


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.