«این رئیس جمهوری و هیات وزیرانش، هیچ یک نزد مردم اعتبار ندارند و تنها نورچشمیهای خامنهای هستند؛ که معلوم نیست تا کی نورچشمی باقی میمانند»
عزتالله ضرغامی با بالارفتن از دیوار سفارت آمریکا در تهران جزو دانشجویان پیرو خط امام جا داده شد- عکس از ایرنا
شناخته شدهترین نام در بین وزیران ابراهیم رئیسی، سید عزتالله ضرغامی است. او که در آغاز شکلگیری جمهوری اسلامی در ایران، دانشجوی گمنامی در دانشگاه صنعتی امیرکبیر بود، با بالارفتن از دیوار سفارت آمریکا در تهران جزو دانشجویان پیرو خط امام جا داده شد و در کسوت سپاهی، از ۱۳۶۱ در رادیوی سپاه مشغول کار شد که تا سرتیپ دوم پاسدار هم ارتقاء مقام گرفت و در زیر سایه علی لاریجانی، نخست به وزارت ارشاد و سپس به صدا و سیما رفت و سرانجام با حکم خامنهای، بیش از ده سال ریاست سازمان صدا و سیما را برعهده داشت.
ورود سپاه به تلویزیون از دوران او شدت و حدت بیشتری یافت. برنامه اطلاعاتی امنیتی سپاه به نام «بیستوسی» در زمان او راهاندازی شد و شبکههای خارج از کشور، پرس تیوی، العالم، الکوثر، هیسپان تیوی، سحر، و بسیاری از شبکههای رادیویی خارج کشور نیز همه در دوران او راهاندازی شد.
اتفاق مهمی که در دوران ریاست صدا و سیمای ضرغامی افتاد، ماجرای جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ پس از مطرح شدن تقلبهای گسترده در انتخابات است. اعترافات تلویزیونی دستگیرشدگان که برخی از آنان مقامات بلندپایهای هم در حکومت جمهوری اسلامی ایران بودند، به هر حال دامن او را گرفت؛ حتی اگر بپذیریم خودش مبتکر آن نبود. او علاقهمند بود رئیسجمهور شود، اما شورای نگهبان صلاحیتش را رد کرد و او هیچ اعتراضی نکرد. وی اکنون به عنوان وزیر از سوی رئیسی به مجلس معرفی شد و در سوم شهریور رای اعتماد مجلس را نیز گرفت. مجلسی که خودش مجلس ده درصدی لقب گرفته است، به وزیران رئیسجمهور ۲۰ درصدی رای اعتماد داد. اما به هر روی، این رئیس جمهور و هیئت وزیرانش، هیچ یک نزد مردم اعتبار ندارند و تنها نورچشمیهای خامنهای هستند؛ نورچشمیهایی که معلوم نیست تا کی نورچشمی باقی میمانند.
وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، همانطور که از نام آن پیداست، سه حوزه مهم دارد.
ایران کشوری است با قدمت طولانی، و برای همین پر از بناهای تاریخی است؛ بناهایی که از همان ابتدای شکلگیری نظام جمهوری اسلامی به جانشان افتادند و میخواستند تخریبشان کنند، زیرا «اسلامی» نبودند و به دوران پیش از غلبه اسلام بر ایران تعلق داشتند. اما به بناهای اسلامی هم رحم نکردند و در حالی که کارمندان میراث فرهنگی تبریز در حال ترمیم دیوارهای «ارگ علیشاهی» بودند، مسلم ملکوتی که خمینی او را در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۶۰ به عنوان نماینده خویش در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز منتصب کرد، از همان آغاز کمر به قتل این اثر تاریخی بست و مردم تبریز در شبی با صدای انفجار از خواب پریدند. موج انفجار به حدی بود که شیشههای همه مغازهها و خانههای اطراف شکست و موجی از ناراحتی و اعتراض در شهر پیچید. هر چند موفق نشدند نمای اصلی را خراب کنند، اما اصرار به ساختن «مصلای تبریز» در آن مکان و نوشتن دو جلد کتاب «مسجد مسجد شد» بهدست ملکوتی، کار خود را کرد و امام جمعه بعدی، محسن مجتهد شبستری، که در ۱۳۷۴ از سوی خامنهای امام جمعه تبریز شد هم بنای دشمنی با این بنا را گذاشت و امروز دیگر تقریبا چیزی از آن بنای عظیم و باشکوه باقی نمانده است. ماجراهای ارگ تبریز، یکی داستان پُرآب چشم است که باید جداگانه به آن پرداخته شود.
گردشگری نیز قطب مهم دیگری است که هم به باستانی بودن ایران ربط دارد و هم به تنوع آب و هوایی آن. کشوری که چهار فصل است و از شمالی سرسبز تا مرکزی کویری و جنوبی با تاریخ کشتینوردی و دارا بودن فرهنگ بومی غنی، میتواند گردشگران زیادی را جذب کند. اروپاییها علاقه زیادی به کویرنوردی دارند و کاروانسراهای ساسانی و عباسی زیادی در ایران یافت میشود که میتواند برای آنها بسیار جذاب باشد. از جمله، در زمان شاهعباس اول، چون مادر او، خیرالنساء بیگم، اهل بهشهر مازندران بود، در مدرنیزاسیون آن شهر بسیار کوشید و آن را پایتخت تابستانی خود اعلام کرد و راهی از اصفهان به بهشهر کشید. هم خود این راه جالب است و هم کاروانسراهای بین راهش؛ از جمله کاروانسرای تمامسنگی که نزدیک تهران است و قصر بهرام نامیده میشود که بسیار دیدنی است و میتواند جهانگردان بسیاری را جذب کند.
صنایع دستی ایران نیز زمانی منحصربهفرد بود و تمام جهان اساسا «فرش ایرانی» را میشناخت و برای آن سر و دست میشکستند و قاب میکردند و به دیوار میآویختند، ولی اکنون در حال حذف است و چند میلیون نفر شاغل در این صنعت دستی گرفتار نان شب هستند و چون اکثر روستاییاند، به مهاجرت از روستا به شهر هم دامن زده میشود.
سیدعزتالله ضرغامی در هیچیک از این رشتهها هیچ سابقهای ندارد و در نخستین اظهار نظر خود در مراسم «تکریم و معارف»، گفت: «همین سه حوزه در این وزارتخانه برای ایدههای صدور انقلاب کافی است.» به عبارت دیگر، هنوز دنبال «صدور انقلاب» هستند؛ حالا یا با موشک و توپ و تفنگ، یا با رونق دادن به گردشگری. یعنی همه کشورها گردشگر به کشورشان میآورند تا درآمد کسب کنند، اما اینها باز به دنبال «صدور انقلاب» هستند.
او در ادامه پای بخش خصوصی را هم پیش میکشد و میگوید: «شیوع کرونا موجب شد تا بخش خصوصی ضرر و زیانهای زیادی ببیند و این بخش با دوران سختی روبهرو است. به این منظور برنامهای در این خصوص نوشته شده است و پس از نشست کارشناسی با کارشناسان وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، اعلام خواهم کرد تا بتوانیم بخش خصوصی را نجات دهیم.»
هرکس کار خصوصی در ایران کرده باشد، میداند که نظام جمهوری اسلامی در آن حوزه از هر ویروسی خطرناکتر است. میگذارند سرمایهگذاری کنید، بعد به درجهای از رشد که رسیدید، میآیند به نام شریک یا شیوههای دیگر سهم طلب میکنند و در مدیریت نیز دخالت میکنند.
به هر حال نه ضرغامی، نه کارکشتهترین کارشناسان در سه حوزه مربوطه، نمیتوانند اندکی از وخامت اوضاع حوزهها بکاهند، زیرا ساختار سیاسی جمهوری اسلامی حتی نتوانسته است ایران را به مرجعی برای شیعیان تبدیل کند، چه برسد به مسلمانان، یا توریستهای اروپایی و آمریکای شمالی. ظرفیت و قابلیت هر حوزه در ایران بسیار قوی است؛ هر چند حکومت جمهوری اسلامی در این ۴۰ سال نکبتبار، ذره ذره و خروار خروار این ظرفیت را خرج کرده است و کار حکومت بعدی برای بازسازی و بازگرداندن آن، بسیار دشوار خواهد بود. تا وقتی ایران کشوری متعارف نشود و ارتباط خود را با تمام جهان، بهویژه آمریکا، عادی نکند و بخواهد با شعار «مرگ بر آمریکا» و «واکسن آمریکایی و انگلیسی نخرید» مردم ایران را به کشتن بدهد، در بر همین پاشنه میچرخد.
از: ایندیپندنت