اگر جشنواره نباشد، هنرمند، هنرمند را نمیشناسد
غلامسخی رسولی در مورد جشنوارههایی مانند جشنواره موسیقی نواحی و کارکرد آن، چنین میگوید: «اگر جشنواره نباشد، هنرمند، هنرمند را نمیشناسد و ارتباطات برقرار نمیشود. وقتی جشنواره برگزار میشود، ارتباطات برقرار میشود و هنرمندان با فرهنگهای مختلف و آلات موسیقی مختلف آشنایی پیدا میکنند. این جمعشدن دور هم استفاده بسیار زیاد دارد.»
۴۷ سال است که کارم موسیقی است
او با بیان این که «ما از روزی که طالبان آمدند ساکن مشهد شدیم و قبل از آن در افغانستان بودیم»، میافزاید: «ما گروهی به نام گروه موسیقی مولانا داشتیم. خواجه محمدابراهیم احراری نی مینواخت، من تنبور، دوتار و سیتار هندوستانی مینواختم؛ سیتاری که الان به نام هندوستان است اما در اصل از افغانستان، از خراسانِ بزرگ است. من چهار سال با انستیتوی ملی موسیقی افغانستان همکاری کردم و همینطور دو سال با ریاست تولید موسیقی رادیو و تلویزیون ملی افغانستان. با دانشگاه کابل دو سال همکاری کردم و شاگرد داشتم، با تمام هنرمندان کارهای زیادی کردم. مدت ۴۷ سال است که کارم این است.»
این دوتارنواز ادامه میدهد: «من متولد یکهزاروسیصدوچهلوسه در شهر هرات افغانستان هستم. منتها کارم در کابل بوده است، در کنسرتها و فستیوالهای مزارشریف شرکت کردهام، هندوستان رفتهام. فرانسه رفتهام. ایتالیا رفتهام. بلژیک رفتهام. عرضم به حضور شما که اسپانیا رفتهام، هلند رفتهام. ترکمنستان، ازبکستان، دو مرتبه ترکیه. در ایران هم در هفته وحدت اجرا کردهام و درکل کنسرتهای زیادی داشتهام.»
طالبان میخواستند سازم را بشکنند و به گردنم بیندازند
رسولی با اشاره به خاطرات دردناکش از طالبان ادامه میدهد: «طالبان سری قبل مرا سوزاندند. شب مرا با ساز در محفل گرفتند و میخواستند ساز را بشکنند و به گردنم بیندازند، با شلاق تازیانه بزنند و در بازار بین مردم بچرخانند. من مقاومت کردم و گفتم مرگ را قبول میکنم اما اجازه نمیدهم این کار را با من بکنید. چون هنرمندم و بعد از آن دیگر نمیتوانم بین جامعه بنوازم. آنها هم آب جوش را روی ساق پایم ریختند. آن زمان امکانات نبود، آمدم ایران، درمان کردم و نزدیک بود پایم قطع شود.»
او میافزاید: «الان که آمدم ایران از ترس آن بود که باز گرفتار همان بدبختی شوم. ترسیدم که اگر سفر نکنم باز با من همانطور کنند. با زن و بچهام آمدم اینجا. خیلی از هنرمندان آمدهاند و خیلیهایشان در حال آمدن هستند.»
دوتار؛ سوغات هنری هرات یا میراث فرهنگی ایران؟
رسولی در پاسخ به این سوال که نظرش نسبت به آنچه در سال ۱۳۹۸ رخ داد و طی آن فرهنگیان و شماری از اعضای نهادهای مدنی در غرب افغانستان با برگزاری نشستی با عنوان «دوتار؛ زاده هرات و میراث خراسان» نسبت به ثبت این ساز به عنوان میراث فرهنگی ایران در سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) اعتراض کردند، چیست میگوید: «یونسکو هیچ تحقیقی نکرد و دوتار را به نام ایران ثبت کرد. در حالی که باید اول تحقیق میکرد و پس از آن دوتار به نام افغانستان و ایران ثبت میشد تا همه میفهمیدند که دوتار در خراسان قدیم نواخته میشده است. چرا که فرهنگ ما یکی است، دین و مذهب ما یکی است. رسم و رسومات ما یکی است. ما سروته یک کرباسیم و تفاوتی نداریم.»
شاگرد بسیار داشتم، هم از دخترخانمها و هم از آقاپسرها
او در پاسخ به این سوال که هنگام حضورش در هرات شاگردانی داشته است که مشتاق آموختن موسیقی باشند هم میافزاید: «بله، من در حدود ۱۰۰، ۱۵۰ شاگرد ساز رباب دارم. کسانی که در اروپا هم هستند، در افغانستان، در کابل هم هستند، در هرات هم هستند، در همین ایران هم هستند، شاگرد دوتار دارم، شاگرد تنبور دارم، حتی شاگرد سیتار دارم. شاگردهای زیادی تربیت کردهام. الان شاگرد رباب دارم که در سطح بالا مینوازد و در افغانستان است و هردم به جایی فرار میکند و معلوم نیست کجا رفته است و نامش میراحمد علیزاده است. خانمها هم میآمدند. در کابل، در هرات شاگرد خانم هم داشتم. عرضم به حضور شما در همین ایران هم شاگرد دارم. یک خانمی در تهران است به نام پریسا علوی که سیتار هندوستانی پیشه کرده است. من هم از دخترخانمها و هم از آقاپسرها شاگرد زیاد داشتم اما طالبان همهچیز را از بین بردند.»