البته عزیزان خواننده خوشحال نشوند که او این کار را برای همیشه کرد و به عبارتی از چاقو کشی های سیاسی اش دست برداشت و توبه کرد. نه! ایشان یک شب، چاقوی سلاخی را زمین گذاشت و برای چند ساعت در کلاب هاوس میکروفون در دست گرفت که خب همان هم غنیمتی بود!
غنیمت بود برای این که….
اجازه بدهید پیش از پرداختن به «غنیمت»، دو سه چیز از خوانندگان عزیز مطالب ام در خواست کنم:
عزیزان! حدود هشت هزار نفری که در اتاق گفت و گوی اکبر آقا گاوکش حضور پیدا کرده بودند برای تماشا رفته بودند!
تماشای چه؟
تماشای صحبت کردن یک قاتل زنجیره ای که با افتخار فریدون فرخزاد را سلاخی کرد و یکی از عوامل مستقیم و فرنگی کار قتل های زنجیره ای بود!
تقاضای اول:
قاتل،،، دیدن ندارد! او یک گنده هیکلی ست (البته الان پیر شده و مریض است و هیکل اش آب رفته!) که با لحن لاتی صحبت می کند و وقتی هم مسائل سیاسی را تحلیل می کند و از او می پرسند که در فلان تاریخ (تاریخ قتل فرخزاد) کجا بودی می گوید خونه ی شما در خدمت خانواده ات بودم!
چنین موجودی والله بالله تماشا ندارد.
دوم این که او این تماشا کردن ها را این طور تفسیر می کند که من آدم مهمی هستم و به ریش این هشت هزار نفر می خندم.
خب. این نصایح را شنیدید؟!
لطف می کنید منبعد در اتاق های این قاتل زنجیره ای حضور پیدا نکنید؟!
متاسفانه جواب قرص و محکمی نمی شنوم و فکر می کنم همچنان تصور می کنید که قاتل زنجیره ای را دیدن، و حرف هایش را شنیدن ناشی از کنج کاوی بشری ست و ما جلوی کنج کاوی خودمان را نمی توانیم بگیریم.
حالا که این حرف ها را نپذیرفتید این را بپذیرید که با قاتل نشستن، کار خوبی نیست و شما که مثل ما اهل رسانه و نوشتن نیستید و نیاز به اطلاعات مستقیم از سوژه ندارید، با قاتل ننشینید و در اتاق های او حضور نیابید.
باز هم جواب قرص و محکمی نگرفتم و این طور به نظر می رسد که شماها هر کاری که دل تان بخواهد می کنید و حرف ما هم یعنی کشک!
حالا که این طور است بر می گردم به سرآغاز صحبت ام و این که چاقو زمین گذاشتن خوشکوشک برای یک شب و میکروفون به دست گرفتن اش غنیمت بود.
غنیمت بود برای این که درست است که ما به دست خوشکوشک کشته نشده ایم و چگونگی سلاخی کردن آدم توسط او را به چشم ندیده ایم، اما دیدیم که ایشان که از گاوکشی به درجه دکترای علوم سیاسی و تدریس در دانشگاه رسیده، چجوری حرف می زند و چجوری تیکه می اندازد و چجوری وقتی به خامنه ای حضرت آیت الله نمی گوییم خون اش به جوش می آید و چجوری وسط بحث سیاسی، تیکه های جنسی می اندازد!
یعنی چیزهایی را دیدیم که در اتاق های کمیته ها و تحت بازداشت از نمونه های خوشکوشک ها و روسای خوشکوشک ها و معلمان خوشکوشک ها در دهه شصت دیدیم و این چیزها را هیچ کس غیر از خودِ ماها ندیده بود و دیشب اکبر آقا این قسمت از کار زیبای خود را که در زندان های حکومت نکبت انجام می داد دیدیم.
من تماشای فیلم شکنجه ی همسر سعید امامی و شکنجه قاتلان زنجیره ای و همین اکبر خوشکوشک را در دوران قتل های زنجیره ای که در یوتیوب موجود است همیشه توصیه کرده ام و می کنم چون تنها فیلمی ست که تا کنون از شکنجه در زندان های مخوف ایران تاکنون منتشر شده و خیلی چیزها را که آدم در خواب و خیال هم نمی بیند، در این فیلم ها می تواند مشاهده کند.
اکبر خوشکوشک که خودش در این فیلم شکنجه می شود و مثل بزغاله بع بع می کند و وادار می شود بگوید که جد اندر جد بهایی ست بعد هم که از شکنجه و زندان جمهوری اسلامی می رهد باز می شود حامی حکومت اسلامی و به افشای روابط دکتر نوری زاده با دستگاه امنیتی حکومت و نقش فرانسه در تحویل روح الله زم به جمهوری اسلامی و این گونه مسائل و به عبارتی ایجاد تفرقه در اپوزیسیون و مقصر جلوه دادن اپوزیسیون واقعی می پردازد اکنون میکروفون به دست می گیرد و همین حرف ها را تکرار می کند و شنوندگان هم حیران می مانند از خونسردی این آقای دکتر دروغگو و بد دهان که فقط کم مانده بود به عده ای فحش خواهر و مادر آن هم با لحن لاتی بدهد.
کاری که اکبر آقا در طول چند ساعت گفت و گوی دوم اش کرد هیچ کس دیگر برای نمایاندن ماهیت مخوف امنیتی های حکومت و فداییان سید علی نمی توانست انجام دهد.
من در آن اتاق حضور داشتم و گفتم کاش مدیران بگذارند شما ۵ ساعت حرف بزنید و من ۵ دقیقه چون شما در طول گفتارتان بیشتر از ساعت ها حرف زدن من خودتان را می شناسانید.
در آن اتاق که نوارش موجود است و به زودی منتشر خواهد شد من هم دقایقی همراه با لبخند و ادب صحبت هایی کردم که اکبر آقا از هیچ حرفی عصبانی نشد الّا حرف های من و گفت این دارد کنایه می زند و اگر این بماند من می روم.
واقعا داشتم با ادب و لبخند حرف می زدم طوری که عده ای از مخالفان حکومت به من انتقاد کردند که تو چرا این قدر با ادب با او صحبت کردی که البته اکبر آقا متوجه شد که من چجوری صحبت می کنم ولی دوستان متوجه نشدند! 🙂
باری.
من از اکبر آقا تقاضای گفت و گفت (نه گفت و گو که آدابی دارد) به طور دو نفره می کنم در حضور هر چند هزار نفر که مایل باشند و این ننگ همنشینی با قاتل زنجیره ای و قاتل فریدون فرخزاد را به جان می خرم چون نتیجه ی درخشان اش برای من مثل روز روشن است!
از: گویا