به گفته اهالی سیسخت کهگیلویه و بویراحمد بخشی از مردم شهر به دلیل اینکه نمیتوانند در سیسخت شغلی داشته باشند، مجبور هستند برای کار به شهرهای اطراف از جمله یاسوج بروند و یا برای کار در کارخانهها به شهرهایی مانند اصفهان، یزد و کرمان بروند و در حاشیه شهرهای بزرگ مستقر شوند.
به گزارش ایلنا؛ بعد از عبور از پیچهای تند کوه دنا و در دل دامنه کوه شهر سیسخت قرار دارد. شهری با مردمانی که به لهجه شیرین لری سخن میگویند. اکثر مردمان این شهر کوهپایهنشین باغدار هستند، اما وقتی پای درد و دلشان مینشینی آنها از روزگار سخت معیشتشان، محصولات سرمازدهشان و از همه مهمتر بیکاری و مهاجرت بسیاری از اهالی این شهر میگویند.
سال گذشته در این منطقه زلزلهای به بزرگی ۵.۶ ریشتر به وقوع پیوست و باعث شد، برخی از دیوارهای خانهها فرو بریزد، دیوارهایی که هنوز سرپا نشدهاند. در حال عبور از یکی از این کوچهها هستم که چشمم به زنی سالخورده افتاد که در ایوان خانهاش نشسته بود. جلو رفتم و از او اجازه خواستم تا وارد حیاط شوم. با مهماننوازی و لهجه شیرینش من را به داخل حیاط تعارف کرد. از روی باقیمانده دیواری که تخریب شده بود وارد حیاط شدم و به کنارش رفتم. بعد از معرفی خودم از او خواستم تا درباره وضعیت شغل و معیشت مردم سیسخت کمی باهم گپ بزنیم.
گرانی مردم را از پای درآورده است
او در حالی که دستی بر موی سپیدش میکشد با همان لهجه شیرینش به کنایه میگوید: «شغل؟ شغل اینجا نایاب است. خانم به خدا گرانی مردم را بدبخت کرده» در حین صحبت با او بودم که دخترش از زیرزمین خانه بیرون آمد و وارد بحث ما شد.
هر دوی آنها لباسهای زیبا و رنگارنگ محلی بر تن داشتند، سوالم را از دخترش که خود مادر سه فرزند بود پرسیدم و او در پاسخ میگوید: «هر خانوادهای یک باغ کوچک دارد، اما درآمد این باغ هزینه یکسال را هم تامین نمیکند. پنج برادر دارم که هر سه آنها تحصیلکرده هستند. یکی از برادرهایم خارج از استان رفته تا شاید کاری گیر بیاورد. میدانی خانم این جا بیشتر مردم تحصیلکرده هستند و چون کاری برایشان نیست به شهرهای بزرگتر میروند.»
وی ادامه میدهد: «مردمان سیسخت باهوش هستند و تحصیلات بالایی دارند، اما شغلی در این شهر برای آنها نیست. سه برادر دیگرم که هر سه مهندس هستند، برای اینکه امرار معاش داشته باشند مجبور به کارگری هستند.»
این خانم که از اهالی سیسخت است با تاکید براینکه «گرانی مردم را از پای درآورده» تصریح میکند: «برخی از خانوارها حتی در تهیه نان هم مشکل دارند و برخی خانوادهها نیز همیشه قادر به تامین برنج نیستند. خیلی چیزها در سفرههای برخی از اهالی حذف شده مثلا گوشت. خانوادههایی هستند در سی سخت یا همین دور اطراف که آبرودار هستند و نمیگویند که وضعیتشان خوب نیست.»
برای تهیه برخی داروها باید به یاسوج برویم
وی ادامه میدهد: «چند وقت پیش یک نانوا به دفتر کار ما آمده بود و به ما میگفت که تا حالا دیدهاید که کسی نان قرضی و قسطی بخرد؟ میگفت دفترم را میآورم تا ببینید برخی هستند که نان قسطی هم میبرند. همسر برادرم معلم است؛یکی از دانشآموزانش که خیلی زرنگ هم بوده، به یکباره افت تحصیلی پیدا میکند و از طرفی از لحاظ قوای جسمی هم ضعیف و نحیفتر می شود. همسر برادرم از مادر دانش آموز میخواهد که به مدرسه بیاید و از مادر علت بدحالی دانش آموز را جویا شود و مادر با گریه میگوید، مدتی است که چیزی به اسم برنج روی اجاق گاز نداشتیم.»
این خانمِ اهل سیسخت با اشاره به مشکلات اهالی در تامین دارو خاطرنشان میکند: «ما اگر داروی خاصی بخواهیم باید حتما به یاسوج برویم. چون نمیتوانیم اینجا پیدا کنیم.»
وی در ادامه صحبتهایش درباره گرانی قیمت میوه میگوید: «برخی از مردم اینجا باغدار هستند، اما اینجا سردخانه بزرگی برای انبار میوهها در سیسخت نیست برای همین مردم میوهها را به قیمت ارزان به شهرهای دیگر میفروشند و بعد دوباره همان میوه خودمان را برای فروش که به اینجا میآورند، باید با چندین برابر قیمت تهیه کنیم. به طور مثال سیب را از ما کیلویی ۴ هزار تومان میخرند و بعد ما همان سیب را مجبوریم ۲۵ تا ۳۰ هزار تومان از مغازه تهیه کنیم. چون اینجا جایی برای انبار میوهها نیست.»
به گفته اهالی سیسخت بخشی از مردم شهر به دلیل اینکه نمیتوانند در سیسخت شغلی داشته باشند، مجبور هستند برای کار به شهرهای اطراف از جمله یاسوج بروند و یا برای کار در کارخانهها به شهرهایی مانند اصفهان، یزد و کرمان بروند و در حاشیه شهرهای بزرگ مستقر شوند.
شوهرم ۱۴ ماهه که حقوق نگرفته است
یکی دیگر از اهالی سیسخت درباره وضعیت مردم در این شهر میگوید: «یک بخشی از مردم وضع بدی ندارند، اما بخشی دیگر هم مثل ما با مشکل مواجه هستند. شوهر من بیمار است و در شهرداری کارگری میکند. اما ۱۴ ماه است که حقوق نگرفته است.»
وی ادامه میدهد: «۷ فرزند دارم و با این مجازی شدن درس خواندن بچهها هم هزینههایمان بیشتر شده است، چون بچهها باید با موبایل درس بخوانند و بسته اینترنت میخواهند. هر ۷ فرزند من محصل هستند و بزرگترین آنها دانشجو است. در این مدت که شهرداری حقوق نداده ما قرض کردهایم. برخی اوقات هم مجبور شدم بچه هایم را برای کارگری بفرستم.»
این خانم تصریح میکند: « گاهی اوقات مجبورم برای خرید نان هم قرض کنم. طلبکاران هم مدام میگویند که پول ما چه میشود، میگویم هنوز شوهرم حقوق نگرفته. ما مدتی است که نتوانستهایم گوشت و برنج بخوریم و اغلب غذایمان گوجه و سیب زمینی و تخم مرغ است.»
اکثر خانوارها در روستاهای اطراف سیسخت دارای چند همسر هستند. در روستای کوخدان ۱۷ خانوار زن بیسرپرست زندگی میکنند که اغلب آنها هم هوو هستند. زمستان سال گذشته به دلیل سرمازدگی اکثر محصولات آنها از بین رفته و اغلب با مشکل مواجه شدهاند.
تگرگ سال گذشته همه محصول روستا را خراب کرد
دو زن با لباسهای محلی در جلوی درب خانه نشستهاند به آنها سلام میکنم و میگویم خواهر هستید؟ یکی از خانمها که کمی مسنتر از دیگری است، میگوید: «ما دوتا هوو و بیسرپرست هستیم. همسرمان سه سال پیش فوت شده است.»
وی درباره وضعیت درآمدشان ادامه میدهد: «از کوه هیمه (هیزم) میآوریم و میفروشیم. تگرگ سال گذشته همه محصول روستا را خراب کرد و مردم وضعیت مالی ضعیفی دارند.»
او که دارای سه فرزند است، میگوید: «هوویم ۴ فرزند دارد و همه به سر خانه و زندگی خودشان در یاسوج رفتهاند. ما ماهیانه ۴۰۰ تومان از بیمه روستایی مستمری می گیریم که برای پرداخت قسطهایمان هم با مشکل مواجه هستیم.»
در طول مسیر و هنگام عبور از پیچ و خمهای جاده علاوه بر زیبایی جنگلهای زاگرس، دود آتشی که از دل کوه بیرون آمده بود جلب توجه میکرد. وقتی درباره علت این دود که در نقطه نقطه کوه دیده میشد از اهالی سوال میپرسیدم هر کسی پاسخی میداد. برخی میگفتند زمینهای کشاورزی است و برخی هم میگفتند ممکن است برخی تفریحی روشن شده باشد، اما برخی از اهالی هم میگفتند این دودها برای تهیه ذغال است.
از: عصر ایران