بهروز سورن
رضا پهلوی در روز سیزده خرداد کنفرانسی خبری برگزار کرد. شعار رضا شاه روحت شاد که تنها یکی از دهها شعار طرح شده در صحن خیابان و اعتراضات سراسری دهه اخیر بوده است، مهمترین عامل فعلیت رضا پهلوی بوده که گویا وی را رویا زده کرده است و تشویق که در نقش ناجی و حلال مشکلات اپوزیسیون ظاهر شود و بنوعی اعتراضات موجود را مهندسی کند. تردیدی نبود که دنیای سرمایه داری برای مقابله و معامله با وحوش اسلامی او را سالها در آب نمک خوابانده است و امروزه با بسیج هماهنگ رسانه های فارسی زبان وابسته به خود او را موقتا از این معجون بیرون آورده است و از هم اکنون وی را با انتشار بیانیه های متعدد ثبت تاریخی نماید. از جمله این نوشتارها، بیانیه تعدادی از زندانیان و فعالان سیاسی است که رضا پهلوی را بعنوان هماهنگ کننده ارشد؟ معرفی کرده است.
اوج گیری اعتراضات و مبارزات سراسری کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، کشاورزان و جوانان و. .. محرک دنیای سرمایه داری برای این طرح و ابتکار بوده است. لازم به ذکر است که این تعداد از زندانیان سیاسی و فعالین سیاسی در مجیزنامه خود او را محبوب، معتمد ملت ایران، هماهنگ کننده ارشد، انسجام دهنده تصمیمات پراکنده (نیروهای دیگر سیاسی)، خیراندیش، مهرورز، دارای جایگاه ویژه، رهنما، سخنگوی جنبش، هدایتگر می نامند که خود محتوای آشی را نشان میدهد که قرار است برای مردم کشورمان بپزند. در یک نگاه میتوان گفت که داستان، داستان موج سواری است. ایشان اوج یابی اعتراضات و اعتصابات سراسری را دیده و تلاش میکنند با تکیه بر شم سیاسی (فرصت طلبی) خویش بر این امواج سوار شوند.
ناگفته پیداست که خانواده و وابستگان پهلوی از جمله رضا پهلوی در خارج از کشور زر و زور زیادی دارند و هنوز از سرنوشت جواهرات سلطنتی و سایر اموال حکومتی این خاندان در خارج کشور اطلاعاتی شفاف موجود نیست اما رضا پهلوی صرفنظر از گفته های دمکراسی خواهانه و آزادی طلبانه که امروزه مخالفتی برنمی انگیزد اما هیچگاه نقد جدی بر رفتار رضاخان قلدر و پدرش که خدایگان روی زمین خود را مینامید و حزب فقط رستاخیز را می پسندید!، نداشته است. آیا اتفاقی است؟ او آب نمیبیند وگرنه شناگر خوبی است و در انتظار قدرت!. تردیدی نیست که رضا پهلوی بدون حرفهای قشنگ و زیبا نمیتواند به جایگاه قدرت سر بخورد اما میتواند در تشتت و پراکندگی جبهه دمکراسی، آزادی و انقلاب فضای مناسب تری جهت نیل به اهداف خود و اجدادش بیابد.
معروف است که سیاستمداران کهنه کار به خطوط سیاه شده روی کاغذ کمتر بها میدهند تا بین سطور که دیده نمی شود. آنچه در این حضور یکباره خبری بسیار آشکار و مهم بود تدارک رسانه ای آن از سوی بی بی سی فارسی، تلویزیون آمریکا، رادیو فردا، شبکه من و تو و ایران اینترناشنال و… بود که در باب وابستگی مالی و سیاسی آنها پیش از این بسیار گفته شده است. در وابستگی و سرسپردگی این رسانه های اجیر شده شکی نبود و در این ارتباط بارها نوشته شده است و بسیاری از فعالین سیاسی چپ انقلابی و نهادهای رادیکال دمکراتیک به درخواستهای مکرر آنها برای مصاحبه و تهیه برنامه پاسخ منفی دادند و آنهم نه یک سال و دو سال بلکه برای دهها سال و تعدادی هم به تصور خودشان بلندگوی آنها را مناسب برای تبلیغ و ترویج ایده های مارکسیستی و چپ دانستند و مکرر از آن و به تعبیر خود بهره بردند.
اما یک نکته برای آنان که پاسخ نه دادند و برای این رسانه های وابسته سیاسی و مالی با حضور خود خوراک تبلیغاتی مهیا نکردند و به آنها اعتبار نبخشیدند، دوربینی سیاسی آنها بود که امروز و با این صف آرائی که مشاهده میکنیم، صحت این عملکرد دیده میشود. پیش از این نیز بارها در اینمورد نوشته بودم که این گونه از رسانه ها اگر به خلوت بروند آن کار دیگر را خواهند کرد و سر بزنگاه زیر پای مردم کشورمان را خالی خواهند کرد. رسانه هایی که در طول سالها پز احترام به دمکراسی و آزادی بیان و اندیشه گرفته بودند و هم از اینرو بدنبال طعمه در نهادهای رادیکال و شخصیتهای سیاسی چپ و دمکرات می گشتند تا جنس خود را جور کنند، یکباره رضا پهلوی و گفته های تکراری اش را بعنوان بمب خبری در فضای سیاسی ایرانیان منفجر کردند.