همسر فرشید قربان‌پور، روزنامه‌نگار بازداشتی: همسرم کجاست؟ سکوت جایز نیست

چهارشنبه, 6ام مهر, 1401
اندازه قلم متن

«فرشید قربان‌پور»، از روزنامه‌نگاران بازداشتی است که کم‌تر از یک سال می‌شود همراه همسرش «سمیه نوروزی» کتاب‌ فروشی آنلاین «سورن» را به راه انداخته است. اما حالا معلوم نیست در کجا به سر می‌برد

ایران وایر

«فرشید قربان‌پور»، از روزنامه‌نگاران بازداشتی است که کم‌تر از یک سال می‌شود همراه همسرش «سمیه نوروزی» کتاب‌ فروشی آنلاین «سورن» را به راه انداخته است. اما حالا معلوم نیست در کجا به سر می‌برد. او را یکشنبه ۳مهر۱۴۰۱ بازداشت کردند؛ ساعت یک ربع به چهار صبح، وقتی فرزندشان «سورن» چهار ساله در خواب بود و چشم به کتک خوردن پدرش گشود، همراه با دود و تنگی نفس از اسپری فلفل. 

سمیه نوروزی، مترجم و ویراستار، بعد از دو روز مراجعه به مراجع قضایی و مشورت با وکلا، ضمن اعلام تداوم بی‌خبری از همسرش، در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» با روایت جزییات آن نیمه‌شب خشونت‌بار، تاکید کرد که «سکوت جایز نیست» و «تا آزادی فرشید، اطلاع‌رسانی خواهم کرد.» 

***

یکشنبه ساعت ۳:۱۵ صبح؛ 

هر سه نفر در خواب بودند. فردای آن روز قرار بود که صفحه ادبیات روزنامه «هفت صبح» به قلم «فرشید قربان‌پور» به روز شود. سمیه و سورن زودتر به خواب رفته بودند. اما ناگهان صدای زنگ در بلند شد؛ صدایی شبیه ملودی که قطع هم نمی‌شد. دقایقی طول کشید تا سمیه باور کند صدای زنگ در است. دستانش را روی گوش‌های سورن گذاشت. پس از چند دقیقه فرشید هم از خواب برخاست و به سراغ همسر و فرزندش دوید. 

چند دقیقه تعلل برای تشدید ضربه‌های ماموران به در منزل کافی بود. در شکسته شد و نزدیک به ده مامور بر سر فرشید ریختند، او را به داخل آشپزخانه هول دادند، روی زمین خواباندند و به دستانش دستبند زدند. صورت فرشید روی زمین بود و خانه پر شده بود از گاز فلفل. دست‌های سمیه بیش از این نمی‌توانست حقیقت را از گوش‌ و چشم سورن چهار ساله پنهان کند. 

همه سرفه می‌کردند. مادر و فرزند دست در دست هم گوشه‌ای از خانه به سرفه افتاده بودند. حتی مامورها هم به دنبال پنجره‌ای می‌گشتند تا بلکه کمی اکسیژن به خانه راه پیدا کند. مادر دست فرزند وحشت‌زده‌اش را رها نمی‌کرد. بچه شروع به جیغ زدن کرد. مادر فریاد کشید: «چرا می‌زنید؟» فرشید زیر کتک‌ ماموران مقابل چشمان سورن بود. 

همین یک جمله کافی بود تا مامور حدودا ۲۰ ساله با اسلحه به سراغ مادر و فرزند برود و مقابل چشمان سورن، کلت روی سمیه بکشد و دستور دهد که به اتاق دیگری بروند. سمیه دوباره پرسید: «چرا می‌زنیدش؟» و مامور گفت: «بعدا معلوم می‌شود!» 

همسایه‌ها از سر و صدا بیرون آمده بودند. ماموران با اسلحه به سمت همسایه‌ها رفتند و مادر و فرزند را از خانه بیرون انداختند. سمیه در حالی‌که دستان سورن را رها نمی‌کرد، روی پله‌های راهرو نشست. فرشید از داخل اتاق در حالی‌که دستانش بسته بود فریاد کشید: «سمیه، بچه‌های وزارت هستند.» 

سمیه که باور نکرده بود، به بهانه آوردن لباس برای فرزند خردسالش وارد خانه شد. ماموران مشغول تفتیش خانه بودند. صدای‌شان در خانه می‌پیچید: «گوشی‌ات کجاست؟ بزن به شارژ.» 

سورن ناگهان داد کشید:‌ «لپ‌تاپ من را کجا می‌برید؟» 

مامور: «لپ‌تاپ‌ات خراب شده، می‌بریم درستش کنیم.» 

سمیه: «دروغ می‌گوید. دارند وسایل‌مان را می‌دزدند.» 

مامور: «این چه حرفی است خانم؟ این سیاهه را امضا کنید که ما چه می‌بریم.» 

سمیه هیچ‌چیز را امضا نکرد. فرشید قبول کرد که سیاهه را امضا کند. دستانش را باز کردند. جای دستبند روی مچ دستانش فرو رفته بود؛ کبود و زخمی. فرشید پس از امضای برگه، پرسید که او را به کجا می‌برند، مامور پاسخ داد: «۲۰۹ [اوین].»

ساعت ۳:۴۵ دقیقه صبح یکشنبه، مامورها فرشید را با سه خودرو که در هر کدام چهار مامور حضور داشت، بردند. 

 

فرشید کجاست؟ 

از لحظه بازداشت فرشید قربان‌پور تا زمان انتشار این گزارش، هیچ خبری از این روزنامه‌نگار کتاب فروش نیست و هیچ مقام مسئولی پاسخ‌گوی پرسش‌های خانواده‌اش نیست. 

سمیه نوروزی همان یکشنبه، ساعت ۸ صبح برای پیگیری وضعیت همسرش طبق گفته مامورانی که او را بازداشت کردند، مقابل زندان اوین رفت. ساعت ۱۰ صبح او را به داخل ساختمان راه دادند. بسیاری از خانواده‌های زندانیان منتظر پاسخی از سوی یک مقام زندان‌بان بودند. یک ساعت و نیم گذشت و باز هم هیچ خبری نشد. به خانواده‌های بازداشتی‌ها گفتند که باید منتظر دادستان بمانند. مدام بر تعداد خانواده‌هایی که به داخل ساختمان راه داده می‌شدند، اضافه می‌شد. در نهایت هم هیچ حقیقتی معلوم نشد. 

 

خانواده‌های بازداشتی؛ سرگردان و منتظر 

«ایران‌وایر» چهارم مهر در گفت‌وگو با چندین خانواده از بازداشتی‌ها که به ساختمان راه داده نشده بودند، خبر داده بود که مامور زندان با گاز اشک‌آور به خانواده‌های معترض بیرون ساختمان حمله کرده بود. شمار خانواده‌های بیرون از اوین به گفته شاهدان عینی صدها تن گزارش شده است. اما همگی پس از حمله ماموران، با صورت‌هایی سوخته، بدون هیچ پاسخی پراکنده شدند. 

چندین روز است که خانواده‌های بازداشتی‌ها مقابل اوین می‌روند و هیچ پاسخی دریافت نمی‌کنند. 

یکی از خانواده‌ها که خواست هویت فرزندش فعلا فاش نشود، در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»‌ گفت که هر روز به دنبال پاسخ مقابل اوین می‌رود: «اولاد آدم است، مگر می‌شود آرام گرفت؟ باید باشید و این‌جا را ببینید. قیامت است از خانواده‌ها. همگی یک چشم‌شان اشک است و یک چشم‌شان خون. هیچ‌کس جوابی به ما نمی‌دهد. اصلا نمی‌دانیم فرزندان‌مان کجا هستند.» 

وکلا و حقوق‌دانان همواره بر اطلاع‌رسانی توسط خانواده‌ها به محض بازداشت عزیزان‌شان تاکید داشته‌اند. از بازداشت تا زمان برگزاری دادگاه، مدت زمانی است که بازداشتی‌ها تحت بازجویی قرار دارند و معمولا در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شوند. 

همان‌طور که سمیه نوروزی به «ایران‌وایر» توضیح داد برای پیگیری وضعیت همسرش با چندین وکیل مشورت کرده است، اما همگی گفته‌اند بایستی مدتی صبر کند تا بتواند وکیل انتخابی داشته باشد. 

طبق قوانین جمهوری اسلامی متهمان پرونده‌های به زعم حکومت «امنیتی»، حق انتخاب آزادانه وکیل ندارند و تنها می‌توانند از وکلای ماده ۴۸ که لیست مورد تایید قوه‌قضاییه است، برخوردار شوند. در واقع تمامی بازداشتی‌های اعتراضات اخیر در حال حاضر بدون برخورداری از حق وکیل، در بازداشت به سر می‌برند و هیچ‌کس هم پاسخ‌گوی خانواده‌هایشان نیست. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد بیشتر آن‌ها از حق برقراری تماس با خانواده‌هایشان محروم هستند. 

این در حالی است که شمار بسیاری از بازداشتی‌ها در شهرستان‌ها هستند و اطلاع‌رسانی از آن‌ها با محدودیت‌های بسیاری از جمله اینترنت، سانسور حکومتی و مرکزگرایی همراه است. 

«جواد حیدریان» خبرنگار، با انتشار توییتی در همین رابطه نوشته است: «برای بازداشتی‌ها در یاسوج نقدا «یک ماه قرار موقت بازداشت» گذاشته‌اند. برای بچه‌های جوانی که حتی فرصت اعتراض پیدا نکردند. البته رسانه‌ها حتی یک خبر ساده درباره بازداشت آن‌ها کار نکرده‌اند.» 

«ایران‌وایر» پیش‌تر در گزارشی از شرایط بازداشتی‌های «تهران» خبر داده بود که زنان بازداشتی در سوله‌ای ورزشی در زندان قرچک نگهداری می‌شوند و دست‌کم ۲۰۰۰ بازداشتی میان اوین و «فشافویه» در حال جابه‌جایی هستند. 

ساعاتی پیش «محمد کریم بیگی»، خبر داد که دخترش مریم نیز به زندان قرچک منتقل شده است. او در توییتی نوشته است: «مریم بعد از ظهر سه شنبه در تماسی گفت که زندان قرچک است و بازداشتی زیاد و بدون امکانات. هراتفاقی برای او بیفتد مقصر شخص رهبر و گماشتگان او هستند.»

«مصطفی کریم بیگی»، فرزند این خانواده در عاشورای ۸۸ با تیر مستقیم ماموران امنیتی کشته شد. در سال‌های اخیر خانواده او به اطلاع‌رسانی درباره خانواده کشته‌شدگان اعتراضات کمک کرده و بارها با احکام زندان رو به رو شده‌اند. مریم کریم بیگی، خواهر مصطفی، همزمان با اعتراضات سراسری روز چهار شهریور بار دیگر در منزلشان بازداشت شد. 

مادر «حسین رونقی»، فعال مدنی محبوس، از شکستن پای فرزندش در زندان به دلیل ضرب و شتم خبر داد.  حسین رونقی همراه دو وکیلش «سعید جلیلیان» و «میلاد پناهی‌پور»، که روز شنبه دوم مهرماه به دادسرای اوین مراجعه کرده بودند مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفته و بازداشت شدند. آقای جلیلیان در تماسی اعلام کرده به زندان اوین منتقل شده است.

 

سکوت جایز نیست 

بسیاری از خانواده‌های بازداشتی‌ها، خصوصا آن‌هایی که برای نخستین‌بار است عزیزان‌شان به دست زندان‌بان افتاده‌اند، از اطلاع‌رسانی هراس دارند. اما سمیه نوروزی می‌گوید: «من سکوت نمی‌کنم. هیچ چیز پنهانی ندارم. برای انتشار دو پست و استوری انتقادی در اینستاگرام این بلا بر سر ما آمده است. من و سورن تا عصر همچنان سرفه می‌کردیم. یکسری می‌گویند فرشید دو سه روز دیگر تماس می‌گیرد و یک عده می‌گویند ممکن است یک ماه طول بکشد. دیگر نمی‌دانم چه چیزی را می‌توانم باور کنم.» 

او همچنین ادامه می‌دهد: «هرکس از من بپرسد، برایش شرح خواهم داد. کاری نکردیم که بگویم صدایش را در نیاورم. بسیاری را برای سر دادن یک شعار گرفته‌اند. سکوت جایز نیست. فرشید را ساعت یک ربع به ۴ صبح گرفتند و من ساعت چهار و نیم پست تلگرام گذاشتم. تا آزادی فرشید به اطلاع‌رسانی ادامه می‌دهم.» 

فرشید قربان‌پور به همراه سمیه نوروزی از بهمن سال گذشته کتاب فروشی آنلاین «سورن» را راه‌اندازی کرده‌اند. سمیه ویراستار و مترجم است و تولید محتوا می‌کند، فرشید هم قلم می‌زند و کارهای فنی را برعهده دارد. آن‌ها از یک سال پیش کانال ادبی به نام «تازه چه کتاب» را به راه انداخته‌اند. 

فرشید از سال‌ها پیش که روزنامه‌ها در دوران اصلاحات راه افتادند، ضمیمه «حیات نو» را در شهرش «آستانه اشرفیه» تولید می‌کرد. او خودش را از همان ۱۸ سالگی از اهالی رسانه می‌داند. برادرش هم «فرشاد قربان‌پور» از روزنامه‌نگاران دوران اصلاحات است. فرشید سال‌ها داستان نوشت و نقد کرد و در رسانه‌ها و روزنامه‌های مختلف قلم زد. او هفته‌ای یک‌بار برای صفحه ادبیات روزنامه «هفت صبح» تولید محتوا می‌کرد. 

این روزنامه‌نگار کتاب فروش حالا در حبس است و همسرش باید منتظر بماند تا شاید تماسی با او گرفته شود، یا در پیگیری‌های خود به پاسخی برسد تا بداند اصلا برای چه اتهامی بایستی وضعیت حقوقی عزیز بازداشتی‌اش را پیگیر شود. اما سوال دیگری هم همواره مطرح است؛ چه کسی پاسخ‌گوی آسیبی است که به  سورن، فرزند چهار ساله آن‌ها وارد شده است؟ سورن شاهد اعمال خشونت ماموران امنیتی علیه پدر خود بوده است. 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.