اینکه اتاق فکرتلوزیون معلوم الحالی که ازآغازانقلاب زن زندگی آزادی بی پروا وعلنامنادی استبدادسلطنتی سرنگون شده است چرا تصمیم به نمایش سریال پرویزثابتی دراین روزها که اخبارمربوط به جنگ اسرائیل وگروههای تروریستی بنیادگرای اسلامی درجریان است به نمایش میگذاردخود سئوال برانگیزاست وشاید یکی ازاهداف نمایش این سریال دراین زمان میتواند این همان سازی مبارزه گروههای سیاسی دوران پهلوی باشد با اعمال وحشیانه گروههای اسلامگرائی ازقماش حماس، تا این همان سازی خوراک تازهای گردد برای گرم کردن تنور کسانیکه درذهن علیل خود سودای بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی میپرورانند ودرخارج ازکشورشعارهائی ازقبیل: “مرگ برسه فاسد ملا چپی مجاهد” “رهبرما پهلویه هرکه نگه اجنبیه” “زن زندگی پهلوی”وغیره سرمیدهند وعکس پرویزثابتی رابعنوان قهرمان ملی خود برروی دست بلندمیکنندواوراعالیجناب خطاب میکنند!
بنابراین سریال جدیدمقام امنیتی ساواک را میبایستی مهم ترازیک مصاحبه تلوزیونی با پرویزثابتی موردارزیابی قراردادبلکه سناریوئی است که میتواند بقایای ساواک رادرجائی به اتاق فکرسازمانهای امنیتی جمهوری اسلامی متصل سازدچرا که عوامل امنیتی استبدادغالب واستبدادمغلوب علیه دمکراسی خواهی وعدالت جوئی جریانهای گونگون سیاسی ایران دارای منافع مشترکی هستند، کما اینکه همگان منافع مشترک جمهوری اسلامی ودستههای کوچک سلطنت طلب دربرهم زدن همبستگی ایرانیان خارج درجریان جنبش زن زندگی آزادی را مشاهده کردند.
نشانه گیری علیه نسل ۵۷ واین نسل را عامل انقلاب ۵۷ معرفی کردن خواست مشترک اتاق فکرسازمانهای امنیت جمهوری اسلامی واتاق فکربقایای ساواک وکسانی است که سودای بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی را درسردارندوتئوریسنها این جریان سیاسی ازهم اکنون اعلام کرده اندکه پس ازسرنگونی جمهوری اسلامی به مدت ۱۰ سال حرفی ازدمکراسی نباید زده شود! این جریان سیاسی بغایت منحط سیاسی پرویزثابتی را یکباردیگربه میدان آورده است تا روشنفکرستیزی ودمکراسی ستیزی وعدالت ستیزی را به شیفتگان استبداد سلطنتی بیاموزد وخشم وتنفراوباش استبدادطلب را نسبت به نسل شریف وپاکباز۵۷ که دهها هزارکشته واعدامی درراه آزادی داده است دوچندان سازد.
ازآنجائی که درقسمت دوم سریال آقای پرویزثابتی ازاینجانب وگروه روشنفکری که من دراواخردهه ۴۰ خورشیدی به آن تعلق داشتم نام میبرد ودرراستای ادامه خدمت به استبدادسلطنتی سرنگون شده برای تطهیرساواک وتوجیه جنایات سازمان امنیت رژیم شاه وهمچنین به منظورفریب افکارعمومی وبویژه نسل جوان ایران دروغهای عجیب وغریبی درمورد وقایع سالهای پیش ازسرنگونی دیکتاتوری سلطنتی وگروههای سیاسی آن دوران گفته است، اینجانب ایشان را به یک مناظره درهرکجا که ایشان تعیین کنددعوت میکنم، بدیهی است نپذیرفتن چنین دعوتی ازجانب پرویزثابتی بمنزله دروغین بودن گفتههای ایشان درسریال جدیدی است که این روزها برروی صحنه آورده است.
ناگفته نماند وقتی جوانکی چپ ستیزازحلقه ریزه خواران محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ودبیرکنونی شورای مصلحت نظام به خارج از کشورکوچانده شد تا با پرویزثابتی طرح دوستی بریزد وتراوشات آزادیخواه ستیزانه وچپ ستیزانه پرویزثابتی را درسال ۹۰ درکتابی بنام “دردامگه حادثه” منتشرنمود مقام امنیتی ساواک پس ازسی واندی سال درخفا زندگی کردن خودرا علنی نمود وبرای نخستین باردرصدای امریکا ظاهرگردید وبه تطهیر ساواک پرداخت! اینجانب درهمان هنگام نامه سرگشادهای درمورد عوامفریبیهای پرویز ثابتی نوشتم که دربرخی ازسایتها چاپ شد. مطالب آن نامه همچنان به روزوزبان حال است در پاسخ به دروغگوئیهای پرویزثابتی ونشان میدهدکه سریال جدیدایشان وتخریب آزادیخواهی و آزادیخوهان دوران پهلوی را میتوان پروژه مشترک جمهوری اسلامی وبقایای استبدادسلطنتی سرنگون شده گمانه زنی کرد.
من دراسفند ماه سال ۱۳۹۰زمانی که پرویزثابتی برای نخستین بارازنهانگاه خود بیرون آمد وخودراعلنی کرد ودر صدای امریکا به تطهیرخود وساواک پرداخت نامه سرگشادهای به ایشان نوشتم که درهمان تاریخ درسایتها چاپهای شد. مطالب آن نامه همچنان زبان حال امروزدرپاسخ به عوافریبهای جدید پرویر ثابتی است. خواندن این نامه سرگشاده را به شما توصیه میکنم.
نامه سرگشاده به آقای پرویزثابتی (مقام امنیتی ساواک)
بهروز ستوده
آقای پرویز ثابتی، این روزها نوشتن نامه سرگشاده به رهبرجمهوری اسلامی که مسئول مستقیم شکنجه و تجاوز و جنایات بیشماری در میهن ما است مُد روز است و ازقضا این قبیل نامهها خوانندگان زیادی دارد، راستش نمیدانم که نامه نگاران به رهبر چقدر امید دارند که بتوانند دیکتاتور تبهکار و افسار گسیختهای مانند خامنهای را با چند نامه سرگشاده به راه “راست” هدایت کنند! امامی دانم که برگزیدن عنوان “نامه سرگشاده” به شما برای این نوشته، نه به منظورسفارش شما راستگوئی وحقیقت گوئی است، بلکه استفاده ازکنایه و لطایف زبان زیبای فارسی است درجائی که گاهی اوقات میتوان با کلمه و اشارهای، داستان و مطلبی را به ِجد تداعی نمود. وگرنه قلم شریف ترازآن است که برای نامه نگاری با شما ترواش نمایدچراکه مخاطب من مردم رنج دیده ایراناند و نسل جوان و خردمندایران هستند نه شما “مقام امنیتی “ساواک یکی ازبالاترین مسئولان خفقاق وزندان وشکنجه واعدام جوانان آزادیخواه در دوران دیکتاتوری محمدرضاشاه، شمائی که پس از ۳۳ سال هنوز وجودتان لبریز ازکینه و تنفرنسبت به شریف ترین فرزندان این مرز وبوم داغدیده است.
آقای پرویز ثابتی، باد از کدام سو در حال وزیدن است و چه کسی و کدام قدرت داخلی و یا خارجی چنین مأموریتی را به شما محّول کرده است که پس از ۳۳ سال ازنهانگاه خودبیرون بیائید و برای مطهرساختن خود و سازمانی که در خون عزیزان ما غوطه ور بوده است وارد میدان شوید تا بر زخمهای کهنه هزاران هزار قربانی شکنجه در دوران رژیم سرنگون شده شاه نمک بپاشید؟ شاید حجم انبوه کشتارها و شکنجهها واعدامهای جمهوری اسلامی و مقایسهاش با دوران پادشاهی پهلوی، شما و فرماندهان شما را به این نتیجه رسانده است که برای پاک ساختن جنایات ساواک و تبرئه خود و رژیم سابق اینک وقت مناسبی است و در قالب یک برنامه به اصطلاح “پژوهشی و تاریخی”که از صدای امریکا، صدائی که به یمن بی اعتباری رسانههای جمهوری اسلامی و ضعف و ناتوانی رسانههای اپوزیسیون پراکنده و فرقه گرای خارج از کشور محبوبیت و اعتباری در میان ایرانیان بدست آورده است، میتوان شعور نسل جوان ایران به بازی گرفت! شاید مسئولیت گریزی وتوجیه گری وعدم پاسخگوئی احزاب و گروههای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی که روزی دست بوس و مُرید و مدافع سینه چاک “امام ضدامپریالیست” بودهاند و روز دیگر مخالف و دشمن خونی او، شما را به این باور رسانده است که وقتی روشنفکران و نخبگان جامعه بتوانند براحتی نقش عوض کنند بدون اینکه به کسی پاسخگو باشند! پس چرا شما نتوانید این کاررا بکنید! و شایدهم طی ۳۳ سال گذشته و از درون مخفی گاه خود، رفتارسیاسی ما ایرانیان را رصد کردهاید و به این جمعبندی رسیدهاید که ما ایرانیان به بیماری جدیدی بنام بیماری”انتخاب بین بد و بدتر ” مبتلا شدهایم و معیار “خوبی” ازسیستم فکری و روانی بمباران شده ما حذف شده است و فعلاً ملاک سنجش ما حد نصاب “بدی” است! و حال که چنین است و ملتی به درد مقایسه و انتخاب بین و بدتر بد عادت کرده است، پس زمان خوبی است که رژیم شاه و ساواکاش، و تعداد اعدام شدگان و زندانیان سیاسی ایران در زمان شاه را در یک کفه ترازو گذاشت و تعداد اعدام شدگان وزندانیان سیاسی ایران دردوران جمهوری اسلامی را در کفه دیگر تزازو قرار داد، و از مردم ایران خواست که با چشمان باز ببینند و مقایسه کنند که: کدام کفه سنگین تر است!
آقای پرویز ثابتی! با دیدن مصاحبه تلویزونی شما در برنامه “افق” صدای امریکا، برهرکسی که بهره ناچیزی از بشریت و وجدان در وجود خود داشته باشد، ثابت گردید که شما پس از ۳۳ سال از مخفی گاه خود سر بیرون نیاوردهاید که ازمردم ایران و هزاران قربانی زنده و کشتهی شکنجه در دوران حکومت پهلویها، پوزش بخواهید و به افشای شکنجههای مخوفی که در دوران مسئولیت شما درساوک رایج بوده است بپردازید، بلکه آمدهاید به مردم ستمدیده ایران و قربانیان شکنجه بگوئید که: اشتباه ساواک در این بوده است که میبایستی زیادتر شکنجه میکرده و زیادتر میکشته است تا از وقوع انقلاب جلوگیری شود! شما آمدهاید به مردم ایران بگوئید که: اگرامروزه دچار هیولائی بنام جمهوری اسلامی هستید بخاطر این است که سردمداران نظام سلطنتی به توصیههای شما مبنی بر اعمال دستگیریهای بیشتر و خشنونت بیشتر توجهی نکردند! و از آنجائی که دروغ گو کم حافظه است، در همان مصاحبه و چند لحظه بعد، حتی اعمال خشنونت و وجود شکنجه و ضرب و شتم را توسط ساواکی که خود در رآس آن بودهاید به سخره گرفتید و آنرا از بیخ و بن انکار نمودید و از درون مخفی گاه خود مشتی خاک به چشم قربانیان زنده شکنجه پاشیدید و با همتایان خود در جمهوری اسلامی که ۳۳ سال است وجود شکنجه را در نظام الهی اسلامی خود منکر میشوند همصدا گردیدید.
آقای ثابتی، با این مقدمه که به درازا کشید برویم بر سر اصل موضوع، یعنی انکار شکنجه در دوران رژیم پهلوی، گمان میکنم که نام مرا بیاد داشته باشید، چون در اولین نمایش تلویزیونی خودتان در دیماه ۱۳۴۹، که با اسم مستعار “مقام امنیتی” ظاهر شدید از من وبرخی از دوستانم که موفق شده بودیم ازچنگ مأموران شما فرار کنیم با مشخصات کامل نام بردید، و حتماً فراموش نکردهاید که داستان فرار ما و دستگیری دوستانمان توسط ساواک به یک سال قبل از آن تاریخ و نخستین نمایش تلوزیونی شما برمی گشت، یعنی به بهمن ماه ۱۳۴۸، براین تاریخ از آن جهت تأکید میگذارم چرا که شما در آخرین نمایش تلویزیونی خودتان که چند روز پیش از صدای امریکا پخش شد، موذیانه چندین بار از گروههای “خرابکار و تروریستی” (بخوانید دو سازمان چریکهای فدائی خلق و سازمان مجاهدین خلق) یاد کردید و چنین القاء نمودید که گویا فعالیتها و اقدامات ساواک فقط در ارتباط با گروههای چریکی و به تعبیر شما “خرابکار” بوده است و سپس بی آزرمی و وقاحت خود را تا بدانجا کشاندید که شکنجه را به دولت ملی دکتر مصدق نسبت دادید و دولت مصدق را مسئول شکنجه درایران دانستید! به هرحال باز گردیم به زمستان سال ۱۳۴۸، یعنی به تاریخی که هنوز گروههای چریکی فدائیان خلق و مجاهدین خلق در ایران تشکیل نشده بودند تا بهانهی “مبارزه با تروریستها و خرابکاران” در دست نداشته باشید.
آقای ثابتی، ظاهراً شما فارغ التحصیل دانشکده حقوق هستید و میبایستی با قانون آشنائی داشته باشید، برای خواندن یک کتاب که از نظر ساوک “غیرمجاز”تلقی میشد در سالهای ۱۳۴۰ و تا پیش از آغازمبارزه چریکی در ایران، در قوانین جزائی دوران پهلوی چه مجازاتی و تحمل چند سال زندان در نظر گرفته شده بود؟! و آیا اصولاً قانونی وجود داشته است که شهروندان ایرانی را ازخواندان کتابهای سیاسی و اقتصادی و فلسفی منع کرده باشد؟! با اطمینان میتوان گفت که تمام گروهها و محافلی که تا پیش از جنبش چریکی در ایران توسط ساواک دستگیر و شکنجه شدند، همگی محافل و هستههای مطالعاتی بودند. تا قبل از اعلام موجودیت سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق بجز کتاب و مطالعه و یا حداکثر برپا کردن اعتصبات وتظاهرات دانشجوئی چیز دیگری درمیان و فعالان داشجوئی و روشنفکری ایران رایج نبود.
آقای ثابتی در بهمن ماه ۱۳۴۸، “مرد هزارچهره”ی شما عباس شهریاری (مسئول تشکیلات حزب توده ایران در داخل کشور که بعد از کودتای ۲۸ مرداد خود را به ساواک فروخته بود و تا زمانی که توسط چریکهای فدائی خلق شناسائی و ترور شد دهها گروه و محفل روشنفکری و کارگری ایران را لو داد و بزیر شکنجه ساواک برد) گروهی از روشنفکران و داشجویان فعال دانشگاه تهران، که بعدها به “گروه فلسطین” شهرت پیدا کردند (چون چند تن از افراد آن گروه قصد پیوستن به جنبش فلسطین را داشتند) ساواک شما دامی را برای دستگیری آن گروه روشنفکری گسترده کرد. بیش از ۷۰ نفررا که عمدتاً از فعالان جنبش دانشجوئی در آن سالها بودند دستگیر کردید و برای گرفتن اعترافات قلابی بزیر وحشیانه ترین شکنجهها بردید. از شما سئوال میکنم که گویا درس حقوق خواندهاید و قانون را میدانید آقای ثابتی؟! طبق قوانین جزائی رژیم سابق، عبور غیر مجاز از مرز چقدر مجازات داشت؟ گمان میکنم حد اکثر تا دو ماه زندان قابل خرید، تازه این برای وقتی است که عمل خلاف عبور غیرقانونی از مرز انجام گرفته باشد، دوستان من که شما آنان را دستگیرکردید هنوز از مرزعبورنکرده بودند ودرخاک ایران بودند که ساواک شما آنها مورد وحشیانه ترین شکنجهها قرار داد. حسن نیک داوودی، مهندس جوانی که شاید روحاش هم اطلاع نداشت که چند تن از دوستانش قصد خروج از کشور و پیوستن به جنبش فلسطین رادارند بدست شکنجه گرانی که شما در رأس آنان قرار داشتید کشته شد! ناصر کاخساز یکی دیگراز متهمان آن پرونده، قاضی جوانی که بتازگی ازدواج کرده و در یکی از شهرهای شمال به کار قضاوت مشغول شده بود و هیچ ارتباط و اطلاعی از تصمیم چند تن از دوستانش مبنی بر خروج غیر مجاز از مرز را نداشت در زیرشکنجههای مأموران تحت امر شما آنقدر شکنجه شد که بینائی یک چشم خود را برای همیشه از دست داد و به اعدام محکوم شد؟ از آپارتمان کوچک او جز تعدادی کتاب فلسفی و تاریخی و چند جلد کتاب قانون چه بدست آوردید که اورا مستحق مجازات اعدام تشخیص دادید آقای ثابتی؟ صدور سه حکم اعدام برای متهمان ردیف اول و حبسهای طولانی مدت برای سایر متهمان پروندهای که بجز یک مشت کتاب و ترجمه و جزوهی دست نویس چیز دیگری به عنوان مدرک جرم در پروندهشان مشاهده نمیشد با کدام قانون مطابقت داشت آقای ثابتی؟ که اگر دفاع کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در آن سالها از آنان نمیبود، احکام اعدام متهمان ردیف اول پرونده این گروه در دادگاه تجدید به حبس ابد تبدیل نمیشد. آری آقای ثابتی، شما و مأموران تحت فرمان شما سالها قبل از اینکه گروههای چریکی در ایران شکل بگیرند و خبری از مبارزه مسلحانه در میان باشد، روشنفکران ایران را به جرم کتاب خواندن در زیر شکنجه میکشتید.
اقای پرویز ثابتی، برای شما که پس از ۳۳ سال از مخفی گاه خود بیرون خزیدهاید که خود و سازمان مخوفی که در رأس آن قرار داشتید را از شکنجه و اعمال غیر قانونی مبرا سازید! و برای شما که سه دهه شکنجه و جنایت ساواک شاهی و بعد از آن هم سه دهه شکنجه و جنایت ساواما اسلامی هنوز نتوانسته است خراش کوچکی بر وجدانتان وارد سازد رجوع به مدافعات زنده یاد شکرالله پاکنژاد دردادگاه نظامی را توصیه میکنم شاید یادتان بیاید که با جوانان آزادیخواه این سرزمین چه کردهاید.
بهروز ستوده
از: گویا