انتخابات مجلس؛ تکمیل حق‌کشی و معنازدایی از رأی

چهارشنبه, 20ام دی, 1402
اندازه قلم متن

علی افشاری 

خامنه‌ای در سخنان اخیرش بار دیگر اهداف و انتظارات خود از جنگ غزه را آشکار کرد. از نگاه علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، گرچه سخنان او نوعی نرمش به نظر می‌آیند، اما در واقع پوششی فریبنده‌اند برای پیشبرد پروژه “نابودی اسرائیل”.

دو بسیجی پشت به دوربین در برابر خامنه‌ای
سخنان اخیر خامنه‌ای این فرضیه را قوت بخشید که جمهوری اسلامی به دنبال متوقف کردن جنگ غزه است عکس: Iranian Supreme Leader’S Office/ZUMAPRESS/picture alliance

خامنه‌ای در دیدار با جمعی از نیروهای بسیجی کشور بار دیگر تصورات، اهداف و انتظارات خود از جنگ غزه و برخورد ابزاری با مسئله فلسطین در چارچوب گفتمان بنیادگرایی اسلامی_شیعه‌محور را آشکار کرد. این دیدار به مناسبت سالروز تاسیس نهاد “بسیج مستضعفین” برگزار شد. چهل و چهار سال پیش در ۵ آذر با فرمان آیت‌الله خمینی این نهاد نظامی-سیاسی-ایدئولوژیک تحت فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاسیس گشت و به سرعت تبدیل به یکی از ابزارهای قدرت اصلی نهاد ولایت فقیه شد.

“بسیج” بیشترین نیروها را در بین نهادهای حاکمیتی دارد ؛ یک نهاد عمومی “غیردولتی” که با هدایت ولی فقیه در سطح کلان اداره می‌شود. در ابتدا نیروهای باورمند به گفتمان کلاسیک جمهوری اسلامی و عمدتا باورمند به “عدالت”، حکومت اسلامی و مبارزه با “استثمار غرب” عضو بسیج شدند، اما این عضویت‌ها در ادامه و بخصوص در نیمه دوم دوران رهبری خامنه‌ای با گرایش‌های سودجویانه و با هدف برخورداری از امتیازات مادی صورت گرفت. امروز حامی‌پروری بر مناسبات بسیج حاکم است، اگرچه نمی‌توان همه اعضای آن را فاقد انگیزه‌های اعتقادی دانست.

بسیج حالت متضادی دارد؛ از یک سو تشکیل آن محصول مناسبات توده‌ای مورد نظر نهاد ولایت فقیه و رویکرد نهادستیز آن بود. بسیج در حالت کلی شامل مواقعی می‌شود که باید به سرعت و خارج از بوروکراسی معمول، به منابع موجود دسترسی یافت و برای تحقق اهداف تعریف‌شده از آن استفاده کرد. این نهاد از همان ابتدا با این تعریف شکل گرفت؛ منتها اهداف آن ملی و مردمی نبود، بلکه به عنوان ابزاری برای تحکیم و تداوم یکه‌سالاری نهاد ولایت فقیه و سیطره گفتمان بنیادگرایی اسلامی شیعه‌محور مورد توجه قرار گرفت.

ولی از سوی دیگر بسیج در گذر زمان تبدیل به یک نهاد بزرگ و سراسری شد که تمام بخش‌های جامعه ایران را در بر گرفت. حضور سازمان‌یافته بسیج در کشور فراتر از حضور شاخه‌های حزب کمونیست در شوروی سابق است. هیچ بخشی از جامعه نیست که از مداخلات مخرب بسیج در امان باشد.

بسیج می‌توانست به عنوان یک گروه با توانایی‌های ویژه خارج از ساز و کار معمول خدماتی برای حل مشکلات مردم، فقرستیزی، محرومیتزدایی و پیشرفت کشور انجام دهد، اما با ریل‌گذاری حکومت این چنین نشد و تلاش‌های انجام‌شده در حوزه خدمات عمومی نیز در سایه اذیت و آزار سازمان‌یافته سیاسی و فرهنگی قرار گرفت.

خامنه‌ای بعد از بیان صحبت‌های تکراری، ویترینی و تبلیغاتی، حرف‌های اصلی‌اش در بهره‌برداری از فضای به‌وجودآمده بعد از عملیات “طوفان الاقصی” و روحیه دادن به نیروهای بسیجی را بر زبان آورد. علاوه بر این، تذکراتی داد که درگیری جناحی در بسیج گسترش پیدا نکند و اعتراضات آنها به عملکرد نهادهای حاکمیتی به گونه‌ای منعکس نشود که به زعم او “مخرج مشترک با دشمنان” پیدا کند. سوابق گذشته نشان می‌دهد که این توصیه‌ها نتیجه خاصی در بر نداشته و در نهایت با بسیجی‌هایی که پا را از محدوده ترسیمی نظام فراتر می‌گذارند، برخورد امنیتی و انقباضی انجام می‌شود.

خامنه‌ای از “مقاومت” به عنوان وجه اشتراک بین بسیجی‌ها و حماس استفاده کرد تا بین آنها این‌همانی ایجاد کرده و چنین القا کند که امروز به زعم او تصور خمینی در “تشکیل هسته‌های مقاومت جهانی” محقق شده است. این “مقاومت” دقیقا روشن‌کننده نگاه ابزاری و قدرت‌بنیاد خامنه‌ای است؛ نگاهی که در تحلیل نهایی برایش منظومه فکری و سیاسی ارتجاعی، هزاره‌گرا و ستیزه‌جویانه اهمیت دارد. درد و رنج مردم غزه، ویرانی‌های گسترده و کشتار زیاد غیرنظامیان از هر دو سو موضوعیت ندارد. این “مقاومت” ایستادگی برای ایجاد دنیایی بهتر، پایان دادن به نابرابری‌ها، ظلم‌ستیزی اصولی، نفی نظامی‌گری و تعقیب صلح پایدار نیست، بلکه سیطره گروه‌های افراطی و جنگ‌طلب بر مناطق فلسطینی و دیگر کشورهای اسلامی مانند ایران است.

این “مقاومت” مبشر رهایی نیست و حتی در صورت موفقیت در پایان دادن به “اشغال” زیست عادلانه و انسانی برای فلسطینی‌ها به ارمغان نیاورده و آنها را گروگان اقلیتی ستیزه‌جو، واپس‌گرا و منفعت‌طلب می‌کند.

خامنه‌ای صریح‌تر از قبل خشنودی خود از وقوع جنگ غزه در پی عملیات “طوفان الاقصی” حماس و اقدام تلافی‌جویانه “شمشیرهای آهنین” اسرائیل را اعلام کرد که به‌زعم او، دستاورد اصلی “آمریکازدایی” است. او در تعریف خود از “آمریکازدایی” قطع رابطه با آمریکا از سوی دولت‌های منطقه را کنار گذاشت و بر تضعیف هژمونی ایالات متحده و شکست خوردن برنامه تغییر نقشه سیاسی غرب آسیا از سوی دولت آمریکا تاکید کرد.

خامنه‌ای که جنگ غزه را فرصتی برای افزایش جو ضدآمریکایی در کشورهای اسلامی و دنیا می‌پنداشت، حال تصور می‌کند که این اتفاق افتاده و پیشرفت روند نزدیکی اعراب و اسرائیل فعلا تا اطلاع ثانوی متوقف شده است.

او مدعی شد که “به هم ریختن دوگانه‌های جعلی و تحمیلی در منطقه” از جمله “عرب-غیرعرب”، “شیعه-سنی” و “افسانه هلال شیعی” از خصوصیات جدید خاورمیانه است. به نظر خامنه‌ای، الان دوگانه “مقاومت و تسلیم” بر فضا حاکم شده است. او اتفاقات بعد از جنگ غزه را باعث “آبروریزی تمدن غرب” دانست و مدعی شد که فضا به سمت تقویت ایده تشکیل حکومت فلسطینی بر تمامی سرزمین‌های فلسطینی در حال جلو رفتن است.

این ادعاها چندان پایه‌ای در زمین واقعیت ندارد و تصورات ذهنی خامنه‌ای را بازتاب می‌دهد. دوگانه‌های فوق کماکان حضور پررنگی در معادلات سیاسی و فرهنگی خاورمیانه دارند. جو حاکم بر حامیان فلسطینی‌ها در دنیا نیز برخلاف تصور او در چارچوب عام انسانی بیشتر استوار است تا ایدئولوژی بنیادگرایی اسلامی و یا اسلام‌گرایی.

اگرچه آرزواندیشی بر سخنان خامنه‌ای حکمفرما است، اما رفتار دوگانه غرب در منازعه اخیر در امتداد مشکلات انباشته‌شده تاریخی نقطه امید خامنه‌ای برای تغییر افکار عمومی منطقه است. او گسترش آمریکاستیزی را فرصتی برای تخطئه مبانی لیبرالیسم سیاسی قلمداد کرده و آن را برای بقای جمهوری اسلامی و گسترش گفتمان بنیادگرایی اسلامی مفید می‌داند.

استمرار بن‌بست کنونی در یافتن راهکارهای صلح‌آمیز در منازعه اسرائیل و فلسطینیان فضا را برای بهره‌برداری خامنه‌ای و افرادی نظیر او مساعد می‌کند. به همین دلیل او از تشدید تنش و تقابل استفاده می‌کند. در این راستا تاکید بر “نابودی اسرائیل” و نفی راهکار دو دولت و اساسا هر گونه راهکاری در آینده که اسرائیلی‌ها را به رسمیت بشناسد، در سخنان خامنه‌ای برجسته بودند. البته او گفت که جمهوری اسلامی در پی “به دریا ریختن صهیونیست‌ها” نیست و اگر دولت برآمده از رفراندوم مورد نظر جمهوری اسلامی حضور ساکنان اسرائیل را در آینده بپذیرد، او مخالفتی نخواهد داشت. اما اگر آن دولت نپذیرد، آنگاه به نظر خامنه‌ای اسرائیلی‌ها و کسانی که چند نسل است در آن کشور به دنیا آمده‌اند، باید آنجا را ترک کنند.

بنابراین خامنه‌ای در واکنش به اخراج فلسطینی‌ها از سرزمین اجدادی، اخراج اسرائیلی‌های ساکن این کشور در ۷۵ سال گذشته را به عنوان یک امکان نفی نمی‌کند. علاوه بر این تجزیه و تحلیل سخنان خامنه‌ای دوگانگی بین دعاوی او و عملکرد نظام و نیز تعارض آن با سخنان چند سال پیش حسین سلامی، فرمانده کل سپاه، که “یادگیری خوب شنا” را به اسرائیلی‌ها توصیه کرده بود، نشانگر نگاه حذفی او نسبت به اسرائیلی‌ها است.

از این رو، اگرچه این سخنان در ظاهر نوعی نرمش به نظر می‌آیند، اما در واقع چنین هدفی را دنبال نمی‌کنند و پوششی فریبنده هستند برای پیشبرد پروژه “نابودی اسرائیل” از طریق تقویت “جبهه مقاومت”.

سخنان خامنه‌ای با حمله بیشتر به آمریکا در قیاس با اسرائیل، این فرضیه را قوت بخشید که جمهوری اسلامی با افزایش فشار بر آمریکا به دنبال متوقف کردن جنگ غزه است. از نظر خامنه‌ای، دستاوردهای جنگ غزه حاصل شده و دیگر دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. او به دنبال پشتوانه‌سازی سیاسی، امنیتی و راهبردی از این جنگ با حفظ ساختارهای اداری و نظامی حماس در تقابل‌های آینده و تثبیت وضعیت موجود سیاسی در ایران با میدان‌داری بسیجی‌ها و “مقاومتی‌ها” است.

از: دویچه وله


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.