علی خامنهای براساس یک سنت چندین ساله، در ۲۴ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ از نمایشگاه کتاب تهران بازدید کرد. در جریان این بازدید، ویدئویی از اظهارات رهبر جمهوری اسلامی ایران درباره کتاب «نان و شراب» منتشر شد که واکنشهای گستردهای در شبکههای اجتماعی به همراه داشته است.
آیتالله خامنهای در طول بازدید سه ساعتهاش در مقابل غرفه انتشارات «نگاه»، کتاب «فونتامارا» و «نان و شراب»، نوشته «اینیاتسیو سیلونه» را در دست میگیرد و میگوید این کتابها را در جوانی خوانده است و در ادامه درباره کتاب «نان و شراب» میگوید این کتاب «حرف یوناییها علیه ترکهای عثمانی است… و تصویر قشنگی از مظلومیت یونانیها در برابر ترکهای عثمانی را تصویر میکند».
آقای خامنهای با وجود اینکه موافقان و بخشی از مخالفانش میگویند درادبیات سررشته دارد و اهل مطالعه است، درباره محتوای این کتاب اشتباه میگوید و از قضا دست روی کتابی میگذارد که به باور بسیاری از منتقدان با شرایط امروز ایران تناسب و همخوانی دارد و درباره دوران فاشیسم وهمدستی کلیسا با حکومت در ایتالیا است.
اشتباه علی خامنهای درباره محتوای کتاب، در حالی در مقابل دوربینها و حاضران بیان میشود که همراهانش چیزی نمیگویند و تائیدش میکنند. علیرضا مختارپور، رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در معرفی این کتاب به رهبر جمهوری اسلامی ایران هم به گونهای سخن میگوید که در جریان نشر این کتاب با مترجم جدید هست و به نوعی نقش همراهی و تائید را ایفا میکند.
آقای مختارپور همچنین یادآوری میکند که در اول انقلاب، حوزه هنری خواهان تغییر نام کتاب و حذف «شراب» از عنوان کتاب بوده است که «با مخالفت آقای خامنهای» روبرو شده بود.
نکته جالب این است که وب سایت علی خامنهای هرچند ویدیوی این گفتگو را منتشر کرده ولی در گزارش مفصلی که به همراه گرافیک و عکس منتشر کرده این بخش از سخنان او را حذف کرده و صرفا درباره ترجمه کتاب نوشته است: «کتاب نان و شراب هم از دیگر آثاری است که نظرشان را جلب میکند. ناشر با ترجمه فرد دیگری منتشر کرده. آقا میگویند این رمان را با ترجمه محمد قاضی خواندهاند و میپرسند این ترجمه با ترجمه مرحوم قاضی فرقی دارد یا نه؟ غرفهدار میگوید ترجمه قاضی مخاطب زمان قدیم را داشت ولی از وقتی ترجمه جدید را ارائه کردیم، استقبال خوبی شده است.»
«نان و شراب»
حدود ۹ دهه از انتشار اولیه کتاب «نان و شراب» (سال ۱۹۳۶) میگذرد. در ایران نیز این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۴۵ با ترجمه محمد قاضی، مترجم سرشناس ایران به فارسی برگردانده شد. این کتاب اولین اثری بود که از «اینیاتسیو سیلونه» به فارسی برگردانده شد.
انتشارکتاب «نان و شراب» از طریق ناشرانی مانند الفبا، امیرکبیر، زرین … و با مترجمانی مانند عبدالحسین آلرسول و محمدجواد شجاعی نشان میدهد که از حدود ۶ دهه گذشته کتاب «نان و شراب» همچنان خواننده دارد تا جایی که مترجمان جدیدی اقدام به ترجمه مجدد آن کردهاند.
رمز و راز کتابهای سیلونه را باید در سطور نوشتهها و داستانهای کوتاه و بلندش جستوجو کرد و اینکه با گذشت این همه سال، چرا خوانندگان جهانی از جمله در ایران با آن همذات پنداری میکنند.
تردیدی وجود ندارد که «نان و شراب» از آثار ناب و فاخر و برجسته قرن بیستم است و در ایتالیا با نام «فاشیسم» نیز شناخته میشود.
در کتاب «نان و شراب» از نظامی سخن به میان میآید که با دروغ و نیرنگ آزادی مردم را سلب میکند. در این میان مردی پاک نیت در میان جنگ و خونریزی میخواهد همانند یک مصلح عمل کند و خیر و نیکی را به مردمش ارزانی کند.
منتقدان ادبی آثار و نوشتههای آقای سیلونه از جمله «نان و شراب» را همسنگ و همتراز نویسندگانی مانند جورج اورل، نویسنده قلعه حیوانات و آلبرت کامو، نویسنده بیگانه قرار دادهاند.
کتاب «نان و شراب» طیف وسیعی از جامعه از نظر سنی و طبقاتی را دربرمیگیرد و هر خوانندهای میتواند برداشت و تلقی خودش را از این کتاب مهیج بدست بیاورد و پیام رهایی از استبداد، ارج نهادن به آزادی و حق تعیین سرنوشت را در سطور آن احساس کند.
در این کتاب صحبت از ایستادگی در برابر فاشیسم و مقابله با همدستی کلیسا و حکومت موسولینی حتی با دستان خالی است و به نوعی میخواهد ایتالیا را از گرداب فاشیسم و مسیحیت نجات دهد.
در سطور کتاب «نان و شراب» نشان میدهد که کلیسا باورهای خرافی را ترویج میکند و قهرمان داستان تلاش میکند تا مردم را از این باورها دورکند و از این غفلت بیدارشان کند و اجازه ندهد که با موعظههای کشیشان به خواب بروند.
از این رو کتاب، داستان ایثار و بیپناهی انسان در مقابل یک نظام دیکتاتوری است و به نوعی تکرار داستان آخرین شام عیسی مسیح با حواریون است که مسیح به آنها میگوید «بخورید و بیاشامید، این نان من است و این شراب من است».
بخشهایی از کتاب «نان و شراب»
قهرمان اصلی کتاب نان و شراب «پیترو سپینا» است که به تعبیر محمد قاضی، مترجم کتاب، شبحی از خود نویسنده است و از این جهت میتوان این کتاب را یک اثر «اوتو بیوگرافیک» به حساب آورد.
کتاب حاوی داستان مهیجی از زندگی دهقانان فقیر (معروف به کافونها) در ایتالیا است. عادات، آداب و رسوم و اعتقادات خرافی و وضع زندگی اسفبار دهقانان به زبانی ساده و شیرین و پرطنز و کنایه تشریح شده است.
به گفته محمد قاضی قهرمان این اثر که بیشک یکی از شاهکارهای مدرن ادبیات اجتماعی و سیاسی در قرن اخیر بشمار میرود، خود نویسنده نیست بلکه همه مردم ایتالیا هستند.
- در بخشی از کتاب میخوانیم «دن پائولو میپرسد: شنیدهام در این کوه معدن هست؟ چوپان جواب میدهد: خدا کند که هیچ معدنی نباشد. دن پائولو نمیفهمد که چرا؛ چوپان با خشمی عمیق که در صدای او احساس می شود به دن پائولو میگوید: مادامی که کوه فقیر است از آن ماست اما همین که معلوم شد غنیست دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز که به همهجا میرسد، برای گرفتن است و دست کوتاه که برای دادن است فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیکاند.
- ما در اجتماعی زندگی میکنیم که در آن جایی برای آزادمردان نیست؛ تنها کشیشانی در اماناند که مذهب را به خدمت حکومت و بانک بگمارند و هنرمندانی که هنر خود را بفروشند و حکیمانی که با دانش خود سوداگری کنند؛بقیه هر قدر هم که معدود باشند به زندان میافتند، تبعید میشوند و تحت نظر قرار می گیرند! مشروط بر این که مأمور حاکم بنا به مقتضیات سرشان را بی صدا زیر آب نکند.
- آزادی چیزی نیست که آن را به کسی هدیه کنند. می توان در یک کشور دیکتاتوری زندگی کرد و آزاد بود. فقط کافی است که علیه دیکتاتور مبارزه کرد.
- زمانی بود که راستگویی هم تا حدی بازار داشت و کم و بیش قابل اغماض بود، اما امروز دیگر اصلا بازار ندارد. پاپ اعظم آن را یک کالای روستایی و بدوی و بسیار پرخرج میداند، در صورتی که دروغ و ریا کالایی است به نرمی مخمل و همیشه رایج و نه تنها ارزان بلکه مفید هم هست.
درباره زندگی و آثار سیلونه
اینیاتسیو سیلونه معروف به «سکوندینو ترانکیلی» متولد یک می ۱۹۰۰ میلادی است. کودکی او با فقر و تنگدستی سپری شد و در نوجوانی در زلزلهای مرگبار اعضای خانوادهاش را از دست داد.
او یکی از بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا بود و زمانی که کتاب نان و شراب را نوشت در تبعید دولت موسولینی به سر میبرد. در سال ۱۹۱۷ میلادی همکاری با گروههای سوسیالیستی را آغاز کرد و تا زمانی که فاشیستها تبعیدش کنند، برای حزب سوسیال فعالیت کرد.
سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱ وی یکی از سازمان دهندگان فعالیتهای مخفی ضدفاشیستی بشمار میرفت. مدتی در مسکو بود و پس از آنکه در سال ۱۹۳۰ از حزب کمونیست ایتالیا اخراج شد به سوئیس رفت. در سوئیس شاهکارهایی مانند «نان و شراب» و «دانه زیر برف» را خلق کرد و به فعالیتهای ضد فاشیستی و مبارزات غیرعلنی خود با دستگاه دیکتاتوری موسولینی ادامه داد.
سیلونه در سال ۱۹۴۵ پس از سقوط حکومت فاشیستی موسولینی به ایتالیا بازگشت و از طرف حزب سوسیال دموکرات به نمایندگی مجلس شورای ملی ایتالیا برگزیده شد ودر سال ۱۹۷۸ درگذشت.
رمان «نان و شراب» و دیگر آثارش یادآور زندگی پردرد کشاورزان و مبارزات ضد فاشیستی آزادیخواهان و سوسیالیستهای فعال ایتالیا است.
اکثر آثار آقای سیلونه مانند فانتامارا (۱۹۳۱)، مدرسه دیکتاتورها (۱۹۳۸)، یک مشت تمشک (۱۹۵۲) و خروج اضطراری (۱۹۶۵) حول محور جامعه ایتالیا وشرایط سیاسی آن سالها میچرخد و همانند نخ تسبیه به هم پیوستگی دارند.