عکس: تجمع ۲۹ اسفند ۱۳۵۷
با نگاهی گذرا به خط مشی سیاسی، اطلاعیهها، اعلامیهها، نظرگاهها و گفتمانهای گروههای سیاسی، شخصیتهای اجتماعی و سیاسی ایرانی در مییابیم که غیر از دو جریان سنتی دین و دربار و چپ وابسته به بیگانه (که آنهم پس از فروپاشی شوروی سابق موضوعیت ندارد) بقیه جریان های سیاسی و شخصیت ها بدون تردید مدعی و باورمند به راه مصدق بزرگ هستند. امروز هیولایی بر کشور حاکم است که سرنگونی دیر هنگامش همه امکانات زندگی به جا مانده از غارت ۴۶ ساله را نیز برای نسل های آینده در این سرزمین به نابودی می کشاند. اگر مسئولیتی در قبال نسل های جوان و جدید کشورمان داشته و علاقمند به زیبایی زندگی آینده آنها هستیم پس الهام می گیریم از قسمتی از قطعه شعر ماندگار زنده یاد سیاوش کسرایی به نام آرش کمانگیر که می گوید:
آری، آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.
بلی خاموشی گناه همه ما است. پس بیائیم و توانائی های بالقوه مان را به فعل درآوریم. زیرا هنوز شخصیت تزلزل ناپذیر مصدق و راهش می تواند عامل برقراری ارتباط سازنده بین تمام جریانهایی که باور راستینی به این راه دارند بوده و قادر است در این برهه خطرناک و سرنوشت ساز ایران موثر باشد. امروز کسانی که خود را مصدقی میدانند نمیتوانند مصدقی بودن بختیار را انکار کنند. اگر در درستی اعمال او تردید دارند فقط کافی است به تصویر تاریخی و ماندگار او به هنگام معرفی کابینه خود در چارچوب کامل قانون اساسی مشروطه به حضور پهلوی دوم دقیق شویم. او برخلاف سنن کابینه های گذشته که همگی دولا شده و دست مبارک همایونی را می بوسیدند، بختیار سر به سوی آسمان داشت، او سر به سوی آسمان داشت که بگوید من نخست وزیر کشور ایران هستم نه تدارک چی و سور و سات ساز همایونی و به منظور حفظ کشور این موقعیت را پذیرفته ام. مصدقی های راستین نمی توانند فروهرها را انکار کنند، نمی توانند بازرگان و بنی صدر را نیز انکار کنند، حتی نمی توانند به خون خفتگان جان باخته به دست دین و دربار را نیزکه هزاران سند و مدرک از پیرو راه مصدق بودن آنها موجود است، انکار کرد. حتی و حتی آنهایی را که آن روز (۲۵/۰۳/۱۳۶۰) در برابر اطلاعیه دکتر آذر که برعلیه لایحه غیر انسانی قصاص بود، ایستادند و به لحاظ تعلقات ایدئولوژی اسلامیشان از آن حمایت نکردند نیز، اگر امروز ادعای مصدقی بودن می کنند پذیرفته شوند و گذشته ها و اختلاف سلیقه ها و رقابت های سیاسی را فقط و فقط در این مقطع زمانی کنار نهاده و با نام و یاد مصدق دست در دست هم یکبار دیگر آتش زیر خاکستر احمد آباد را روشن سازیم. بیائید شعله های آتشگاه آزادی را بیفروزیم و رقص شعله هایش را در برابر چشمان جهانیان قرار دهیم. شدنی است اگر بخواهیم. جریان هایی که قدرت سازماندهی و تجارب حضور در میدان را دارند بدون وارد کردن اقشار مردم به صحنه مبارزه موفقیت نهایی را کسب نخواهند کرد. تجربه نشان میدهد حکومتهایی که تنها با استفاده از نیروی قهری یا عوامل خارجی تشکیل شده بودند و مردم در برپایی آن نقشی نداشتند عاقبت با خالی شدن پشت آنها توسط نگهدارنده های اجنبی فرو پاشیدند. از این رو اکثریت به ظاهر خاموش مردم ایران را می توان با نام و شخصیت فنا ناپذیر مصدق وارد میدان کرد و در سرنگونی حکومت جبار و خلیفه گرای ویرانگر اسلامی شریک ساخت، آن وقت است که هیچ جریان و کسی یارای برهم زدن آن را قادر نخواهد بود.
در عین حال لازمست از رخنه و نفوذ عوامل شیخ و شاه به ویژه عوامل پلید اصلاح طلبان حکومتی که در هر دو جریان فعال می باشند جلوگیری بعمل آید و کسانی را که با تظاهر به مصدقی بودن با این دو جریان مماشات کرده و لاس می زنند از گردونه این جمع خارج ساخت.
ش. بابکان
تهران – ۲۶ اسفند ۱۴۰۳