امروز مصدق به چه کار ما میاید؟

چهارشنبه, 16ام مهر, 1404
اندازه قلم متن

raminkamran

رامین کامران

۲۷ شهریور ۱۴۰۴، ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۵

این سؤال را اخیراً دوستی با من مطرح کرد ـ سؤالی به موقع و بجا. پاسخ دادن به آن، هم محتاج ارزیابی موقعیت امروز است و هم بازگشت به گذشته. به هر صورت، سوالاتی که ما نسبت به گذشته مطرح می نماییم همیشه برخاسته از موقعیت امروز ماست. گذشته را در آینۀ امروز نگاه می کنیم تا پاسخمان را بیابیم.

موقعیت امروز ما بسیار تنگ است و خود و کشورمان را در معرض خطر جدی می بینیم. دشمنان خارجی در کمینند و از ایجاد هیچ مزاحمتی کوتاهی نمی کنند. هدفشان روشن است و از هم پاشاندن ایران است که بر کسی پنهان نیست. در داخل هم حکومتی داریم پراکنده و ناتوان که تازه بخش بزرگ و مؤثری از آن، دنبال زد و بند با خارجی است تا کار خود را در داخل پیش ببرد.

مصدق برای ما نماد و سرمشق چند چیز است که امروز به همه شان احتیاج مبرم داریم.

اول از همه وطنخواهی. در وطنخواهی عموم ایرانیان جای شک نیست و شاهدیم که همیشه این وطنخواهی ضامن اصلی بقای کشور بوده است. به همبن دلیل هدف تبلیغات سنگین دشمنان خارجی قرار گرفته است و لطماتی دیده که حتماً قابل جبران است ولی اسباب زحمت جدی شده. شنیدن طنین این تبلیغات فاسد در دهان ایرانیان بسیار نامطبوع و گاه درناک است. میخواهیم وطنخواهی را از آلودگی به دور بداریم و تقویتش کنیم.

دوم درستکاری است. کسانی که در انقلاب خواستار اسلامی شدن حکومت بودند، سودای اجرای احکام شریعت را که با آنها چندان آشنا نبودند، نداشتند. آنها اخلاقی شدن حکومت را طالب بودند. میخواستند حکام درستکار بر آنها حکومت کنند، فساد اخلاق و نادرستی مالی را برنمیتابیدند و اینها را نه در شأن خود میشمردند و نه در شأن ملتشان. آنچه نصیبشان شد حکومتی بود که در فساد دست تمام اسلاف خود را از پشت بسته است. همه به روشنی میبینند که چگونه ثروت ملی شان به یغما میرود و گرفتار فقری هستند که هم زاده ناکارآمدی است و هم فساد.

مردم ایران به استقلال کشورشان بسیار دلبسته هستند و خواستار حفظ آن. استقلالی که زاییدۀ انقلاب بود و هنوز بر جاست، به خاطر بیمایگی نظامی که از دل انقلاب بیرون آمده است، در معرض خطر قرار دارد و اگر از دست برود تمامی هزینۀ گزافی را که ملت ایران برای به دست آوردنش پرداخته به باد خواهد داد.

آخر از همه آزادی است که خدا میداند چند سال است دنبالش هستیم و هنوز به دستش نیاورده ایم. این یکی را حکومت فعلی از روز اول از ما دریغ داشت و با این کار طوری ملت را از خود برید که هنوز تبعاتش را شاهدیم. اگر ملت به این حکومت اعتماد ندارد در درجۀ اول به این دلیل است. ملت میداند که هر کس آزادیش را از او گرفت هزار چیز دیگر را هم از وی خواهد ربود و به عیان دیده که چگونه به قیمت خفقان از هر دخالتی در تعیین سرنوشت خود محرومش کرده اند و همه چیزش را به یغما برده اند.

حال بیاییم سر مصدق.

مراتب وطنخواهی وی بر همه روشن است. پافشاری هایی که از ابتدای وارد شدن در سیاست بر حفظ حرمت و منافع ایران کرده است، بخشی از تاریخ ماست. از مخالفتش با پلیس جنوب گرفته تا کوشش برای لغو کاپیتولاسیون و حفظ منافع ایران در جنگ جهانی دوم و در نهایت رهبری نهضت پرافتخار ملی. مصدق هر چه داشت هزینۀ وطن کرد، با سخاوتی بی دریغ.

درستکاری مصدق هنوز که هنوز است، مثل زده میشود. در تمامی مقامهایی که تصدی کرد، چه در مالیه، چه وزارت خارجه، چه در مجلس و چه در نخست وزیری. او تمام عمرش از دولت حقوق نگرفت و خدماتی را که انجام داد مجانی و بلاعوض بود. حقوقش را صرف خیریه کرد. دولت او پاکدست ترین دولتی بود که ایرانیان دیده اند و هنوز کسی نتوانسته در این باب، حتی از دور، رقیب وی به شمار بیاید.

پابندی وی به استقلال ایران نیز در بالاترین حدی است که دیده ایم. نهضت بزرگ ملی بود که دست استعمار انگلستان را از ایران کوتاه کرد و غرور ملی مردمان ما را با این کار بزرگ احیأ نمود. استقلالی که از قرن نوزدهم پامال مطامع قدرتهای بزرگ شده بود و کشور ما را از ردۀ بازیگران سیاست جهانی بیرون برده بود و نقش پیرو درجۀ دوم را به وی محول نموده بود.

آخر و از همه مهمتر آزادی. مصدق با درک درست و عمیقی که هم از دمکراسی داشت و با آشنایی کم نظیرش با ساختار اجتماعی و اداری ایران قبل از مشروطیت و نیز خود انقلاب مشروطیت و مدرن سازی پس از آن، بهترین راهنما برای بردن کشور ما به سوی دمکراسی بود و تثبیت این نظام سیاسی. شاید بتوان، در کنار همۀ اینها، مهمترین دستاوردش را در زمینۀ آزادی خوواهی، آزادی بیانی دانست که از روز اول صدارتش در ایران برقرار ساخت و تا روز آخری که بر قدرت بود، پاس داشت. دوران مصدق دوران طلایی آزادی بیان در ایران است و هنوز که هنوز است فروغش از ورای سالها، خاطر ما را روشن میکند.

میپرسید که مصدق امروز به چه درد ما میخورد؟ مصدق در این هر چهار مورد که خواستهای حیاتی ماست، معیار و حد نصاب تاریخی است، سرمشق است و نماد. معیار است چون همۀ اینها را در بالاترین حد تحقق بخشید و برای ما به یادگار گذاشت، وقتی میخواهیم موقعیتمان را بسنجیم، به او رو میکنیم. سرمشق است چون به نگاه به اوست که میتوانیم راهجویی کنیم، ببینیم که از کدام طرف باید برویم و چگونه راه بپیماییم، رفتارمان را با او میزان میکنیم و بسا اوقات از خود میپرسیم که اگر او جای ما بود چگونه رفتار میکرد. نماد است چون اسم و تصویر او خلاصه ترین بیان خواست این چهار است و وقتی که در میان بیاید مقصود را به روشنترین شکل بیان مینماید. تحصیلکرده و عامی، پیر و جوان، با سواد و بی سواد، وقتی بخواهند این خواستها را بیان نمایند، از نام و چهرۀ او مدد میگیرند. مصدق فقط امروز به درد ما نمیخورد، تا ایران باشد و ازادیخواهی ایرانی باشد و مردم این سرزمین اخلاق را در سیاست پاس بدارند و سربلندی و استقلال وطنشان را خواستار باشند، نام و چهرۀ مصدق در یادشان خواهد ماند و راهنمایشان خواهد بود. او همیشه به درد ما خواهد خورد.

از: ایران لیبرال


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.