عصر ایران- همانگونه که پیش بینی میشد برخی از دلواپسان بر سر دست دادن جواد ظریف وزیر خارجه ایران با باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا جنجال به پا کردهاند.
دو سال قبل، دلخوش داشته بودند که رییس جمهوری ایران در نخستین حضور خود در سازمان ملل ملاقاتی انجام نداده و بازمیگردد که خبر آمد در راه بازگشت، تلفنی با اوباما گفت و گو کرده است.
امسال نیز فضا سازی کردند که به خاطر اعتراض به فاجعه منا در عربستان سعودی روحانی باید سفر خود به نیویورک را نیمهتمام بگذارد و بازگردد تا اولا دیداری ولو اتفاقی رخ ندهد و ثانیا رییس جمهوری در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی و تعهد ایران به اجرای توافق هسته ای (برنامه جامع اقدام مشترک- برجام) و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را از تریبون سازمان ملل اعلام نکند چون به مثابه سند رسمی تلقی خواهد شد و گرنه خود میدانستند که وقتی فاجعه روز پنج شنبه در مکه رخ داده و هیاتها هم اعزام شده اند رییس جمهوری در روزهای دوشنبه و سهشنبه کار ویژه ای نمیتوانسته انجام دهد و اتفاقا صدای اعتراض در نیویورک و در حضور دیگر کشورهای صاحب عزا و رسانه ها رساتر و بلندتر شنیده میشد تا تهران.خاصه این که تا چهارشنبه نیز آن چنان که از سخنان رهبری بر می آید سیاست ایران فعلا صبر و انتظار است و پاسخ و واکنش را به اقدامات بعدی عربستان منوط کرده اند و عجالتا تا همه حجاج بازنگشته اند ملاحظاتی اعمال می شود.
پس دغدغه شان همین دو موضوع بود که نه مصافحه ای رخ دهد و نه به نطق برسد. نطقی که اعلام رسمی تعهد به اجرای برجام در مهم ترین مجمع جهانی به حساب میآید و آن را تخلف ناپذیر میسازد و البته دست دادن یعنی تنها ما متعهد نیستیم و تعهد دوطرفه است.
روحانی اما نطق را انجام داد و به صراحت از برجام به عنوان یک سند و سازه استوار حقوقی بین المللی یاد کرد و جواد ظریف هم در مواجهه با جان کری وزیر خارجه آمریکا به سیاق قبل با او دست می داده که اوباما را هم در کنار می بیند و طبعا با او هم دست می دهد چون نمی توان با وزیر دست داد و بر صورت رییس او مشت کوفت یا به چهره اش آب دهان انداخت!
ضمن این که این دست دادن هر چند واقعا اتفاقی بوده اما به عنوان گامی دیگر در راستای مذاکرات هسته ای و در آستانه اجرایی شدن برجام نیز قابل ارزیابی است.
اما آیا واقعا مشکل دلواپسان دست دادن ظریف با اوباماست که هم از حیث اتفاقی بودن قابل توجیه است و هم این که وزیر خارجه ایران همتای رییس جمهوری آمریکا نیست و به لحاظ پروتکلی یک موفقیت به حساب می آید و هم از این منظر که طرف اصلی ایران در مذاکرات، آمریکاست و برچیده شدن تحریم ها هدف اصلی است و صحبت از هر روز ۱۰۰ میلیون دلار است که با اجرای برجام نصیب ایران می شود (افزایش یک تا یک و نیم میلیون بشکه نفت به تولید روزانه و کاهش هزینه های بیمه و حمل و نقل و دور زدن تحریم ها).
اگر مشکل دلواپسان دست دادن بود، سال ها پیش دست ندادن رییس جمهوری اسبق را می ستودند. از یاد نبرده ایم که در مواجهه با بیل کلینتون به بهانه ای خود را از دیداری ناگزیر خارج ساخت ولی لعن و طعن ها فروننشست و جالب این که وقتی محمود احمدی نژاد با جرج بوش در یک قاب عکس قرار گرفت خرده نگرفتند. نامه نوشتن هم اشکال نداشت که البته بی پاسخ هم ماند اما دست دادن خلاف است؟ تازه روسای جمهور دو کشور دست نداده اند بلکه ظریف با اوباما دست داده و این ملاحظه را هم رعایت کرده است.
مشکل دلواپسان اما دست دادن نیست. این است که اجرای برجام را قطعی می بینند و می خواهند در همین مرحله آن را عقیم بگذارند. وگرنه اگر با دست دادن و رابطه مشکل داشتند بر نامه نگاری های بی حاصل قبلی خرده می گرفتند که اگر به ثمر می رسید طبعا باید به دست دادن هم می انجامید.
حسن روحانی چنان که در نطق مجمع عمومی هم به صراحت گفت به سیاست به مثابه تجارت می نگرد و در تجارت دو طرف از خواست های حداکثری می گذرند و به کسب منافع مشترک می اندیشند.
همان گونه که در پایان یک معامله دو طرف دست می دهند و ابراز رضایت می کنند ایران نیز در برجام معامله کرده امتیازاتی داده و قول هایی برای پاره ای گشایش های اقتصادی و شناسایی حق غنی سازی گرفته است. این دست دادن را با این نگاه باید ارزیابی کرد و وجوه ارزشی را نباید بر آن بار کرد.
با این همه چنان که گفته شد مشکل، نه با دست دادن که به سبب چشم انداز گامهای بعدی است و گرنه کسانی پیش از این دست، دراز کرده بودند اما پاسخی نیامد چون پایگاه اجتماعی کافی نداشتند. خشم از آن است که احساس می کنند باز هم غافلگیر شدهاند و بیش از آن به این خاطر که این دست دادن یعنی برجام برگشت ناپذیر است وگرنه سرزنش دست دادن را هنگامی میتوان جدی گرفت و باور کرد که پیشتر به خاطر دست ندادن ستایش میکردند اما آن کار را هم نکردند!