در روز قدس امسال آقای خامنه ای خواستار محو اسرائیل از نقشه جغرافیا شد. شش سال پیش همین جمله عیناً از جانب احمدی نژاد گفته شد و از آن زمان به این سو این جمله توجیه کننده انواع سخت گیری بین المللی علیه ایران در موضوع هسته ای، انزوا سازی بی سابقه ایران، وضع تحریم های فلج کننده و حتی حمله نظامی به ایران شده است.
با اشراف به عواقب عینی این نحوه سخن گفتن شاهد آنیم که در اوج لفاظی ها و تهدید ها و در حالی که سایه جنگ بر سر ایران سنگینی می کند باز هم از جانب آقای خامنه ای تکرار می شود. چندیست که در محافل تحلیلی خبر، این فرضیه مطرح شده است که نظام اسلامی چندان بی تمایل به یک ماجراجویی نیست و به نوعی خوراک برای حمله اسرائیل به ایران را فراهم می کند. به شخصه معتقد بودم فرضیه دومی هم می توان مطرح باشد و آن اینکه هدف از بیان این جملات جنجالی، می تواند جهت ایجاد ترس و وحشت در دل مردم اسرائیل باشد باشد که در این جنگ روانی دست بالایی به دست آوردند و متعاقب آن اسرائیل را تحت فشار افکار عمومی خود از حمله به ایران منصرف کنند و این همان روش تفکر عقل قدرت مدار است که می خواهد هر مسئله ای را با ایجاد ترس و اعمال زور حل کند. آخر چطور قابل تصور است نظامی که نه نزد مردم خود و نه نزد جهانیان هیچ اعتبار و مشروعیتی ندارد بخواهد که مورد حمله هم قرار بگیرد؟! مسئولین نظام و شخص آقای خامنه ای خوب می دانند که اگر جنگی در بگیرد همان می شود که در عراق شد. مردم زخم خورده از استبداد حاضر نخواهند بود جان خود را کف دست گرفته به جبه ها بروند. به جبه ها بروند که چه شود؟ که رژیم سرکوبگر را بر سر کار نگه دارند؟ زهی خیال باطل. در این فکر ها بودم که امروز به تاریخ دوشنبه ۱۳/۰۶/۱۳۹۱در خبرها خواندم: ” به گفته امیر فرزاد اسماعیلی، فرمانده قرارگاه پدافند خاتم الانبیاء، ۳۰ درصد از ساخت موشک مشابه و حتی بهتر از اس ۳۰۰ به نام باورد ۳۷۳ به پایان رسیده “.
لینک خبر: http://www.radiofarda.com/content/f4_iran_start_build_new_defense_missile_s300/24696143.html
لازم به یادآوری است که تحویل موشک های اس ۳۰۰ از جانب روسیه می توانست فکر حمله به ایران را از سر اسرائیل و آمریکا به در کند. این موشک ها قادرند تا ارتفاع ۳۰ کیلومتری از سطح زمین سپر دفاعی امنی در برابر هواپیماها و موشک های زمین به زمین ایجاد کنند.
به گفته تقریباً تمام کارشناسان و تحلیل گران نظامی و سیاسی اگر بنا بر حمله ای باشد باید پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (ماه نوامبر ۲۰۱۲ ) انجام پذیرد.
بحث حمله به ایران در اسرائیل بسیار جدی است و روزی نیست که شاهد خبری مبنی بر تجمع ضد جنگ در اسرائیل، توزیع ماسک ضد گاز در بین مردم اسرائیل و پیغام های پس و پیش مقامات جهانی و قدرت های بزرگ در راستای بازداری اسرائیل از حمله به ایران نباشیم. در حدود یک ماه پیش رئیس پیشین موساد گفته بود که هشت هفته آینده برای ایران سرنوشت ساز خواهد بود. دلیل حمله در زمانی پیش از انتخابات آمریکا هم واضح است و آن چیزی نیست جز کشیدن آمریکا به میدان جنگ. چرا که اگر در جواب حمله اسرائیل، ایران در صدد تلافی جویی برآید و اوباما در برابر این اقدام ایران سکوت اختیار کند انتخابات را واگذار می کند و در آنصورت رقیب انتخاباتی او میت رامنی همانطور که در سفری به اسرائیل وعده داده به کمک اسرائیل شتافته و به به ایران حمله خواهد کرد. بنابراین، در هر صورت با اوباما یا بدون اوباما آمریکا علی رغم میل باطنی به این میدان جنگ کشیده خواهد شد. وقتی در فاصله یکی دو ماه مانده به انتخابات آمریکا فرمانده سپاه می گوید ۳۰ درصد از ساخت موشک پدافندی بهتر از نوع اس ۳۰۰ به پایان رسیده این بدان معنی است که ما هنوز این موشک را نداریم پس شما (اسرائیل) تا زود است بیایید و به ما حمله کنید وگرنه هفتاد درصد بقیه را هم می سازیم ودیگر نمی توانید به ما حمله کنید. آخر چطور باور کردنی است، پروژه ای استراتژیک قبل از اتمام و تست های نهایی رسانه ای شود؟ و آیا می توان باور کرد که خبری به این مهمی بدون اجازه رهبری اعلام عمومی شود؟ و آیا این جز چراغ سبزی به جنگ طلبان اسرائیلی و در جهت تقویت کابینه ایهود باراک است؟ دیگرشکی ندارم که رژیم ایران نه تنها میخواهد از جانب اسرائیل مورد حمله قرار بگیرد بلکه التماس هم می کند. حتی به فرض اینکه خبر ساخت باور ۳۷۳ دروغ هم باشد، بی شک توجیه کننده حمله قریب الوقوع اسرائیل به میهن است. در توجیه حمله به ایران، اسرائیل خواهد گفت: اگر ما تعلل می کردیم، با دستیابی به پدافند پیشرفته حمله به نظامی که قول محو ما از صفحه جغرافیا را داده بود غیر ممکن می شد، اگر شما جای ما بودید چه می کردید؟
اما، همانطور که گفته شد سوال اینجاست که این نظام بی دفاع و آسیب پذیر چه منافعی از مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی اسرائیل نصیبش می شود که اینچنین بر طبل جنگ می کوبد؟ و در صورت حمله اسرائیل پاسخ رژیم چه خواهد بود؟
به گمانم این استراتژی رژیم ناشی از احساس غرق شدگی و انزوایی است که به مقامات بالای آن دست داده. متصدیان رژیم دروغ و زر و زور از پس تحریم ها و اداره کشور برنمی آیند و به رغم آرامش ظاهری و تظاهر به اقتدار هر آینه منتظر جنبش مردم و خارج شدن اوضاع از کنترل خود هستند لذا می خواهند که مورد حمله نظامی قرار بگیرند و سپس کشور را به شرایط فوق العاده و جنگی فرو ببرند به این ترتیب تمام بی کفایتی ها و ناکارآمدی های خود را به گردن جنگ بیاندازند بلکه چند صباحی بیشتر در قدرت بمانند، درست مانند جنگ هشت ساله که فضا را بست و یکی از عوامل ماندگاری رژیم در قدرت شد. البته این تجربه نویی نیست. سالها حسنی مبارک و بشار اسد به همین ترتیب کشور را در استبداد نگاه داشتند.
این حمله علاوه بر سرپوش گزاردن بر بحران های داخلی در سیاست خارجی هم برای رژیم مفید واقع خواهد شد. رژیم می تواند با مظلوم و تحت حمله قرار گرفتن اولاً افکار عمومی مسلمانان و تا حدودی جهان را باخود همراه سازد. به جهانیان بگوید که مظلوم واقع شده و به مسلمانان جهان بگوید این من هستم که جلوی اسرائیل ایستاده ام و سایر رهبران عرب جز شعار نمی گویند. به این ترتیب آبرویی نزد اعراب و مسلمین کسب می کند البته به هزینه به خاک و خون کشیدن و ویرانی میهن.
ثانیاً در این گسترده ترین اجماعی که در طول تاریخ ایران زمین از جانب قدرت های غربی و همسایگان عرب شریفمان! بر ضد خودش می بیند شکاف وارد می کن. با این همه رژیم خواهان یک جنگ تمام عیار با اسرائیل، ناتو و آمریکا نیست چرا که همانطور که گفته شد شکست این رژیم به دلیل عدم پشتوانه مردمی کاری بس ساده است که خود نیز بهتر از هر کسی بدان واقف است. بنابراین آنچه که آنان به دنبالش هستند این است که با حمله اسرائیل، توپ به میدان ایران بیافتد و آنها یا جواب این حمله را نخواهند داد یا اگر هم بدهند حمله ای خفیف در حدی که آمریکا را وارد کارزار نکند خواهد بود.
به این ترتیب حمله اسرائیل منجر می شود به ایجاد یک شرایط فوق العاده و دیگر هیچ، و به گمان من این نقشه و استراتژیی است که رژیم برای بقای خود ترسیم کرده است. اما در این بین ایهود باراک هم از این ماجرا بی بهره نخواهد ماند. نیک در رسانه ها اعتراض ها و اعتصاب های گاه و بیگاه مردم اسرائیل را می بینیم پس او هم مانند رژیم ایران بی کفایت، فلج و گرفتار است و کشورش را به منجلاب بحران اقتصادی و بیکاری ونا امنی فربرده لذا او هم به طریق مشابه از این جنگ برای توجیه درماندگی و بی کفایتی خود استفاده می کند. به یقین می توان نتیجه گرفت که آقایان خامنه ای و ایهود باراک مکمل و همزیست یکدیگرند و بدون این رابطهء خصمانه نمی توانند به حیات خود ادامه دهند. پس می ماند بازنده این میدان که ….
والسلام
نویسنده: یک هموطن