ف.م. سخن: مقدمه کتاب خاطرات آیت الله خامنه اى در دوران طرح و تصویب برجام

یکشنبه, 21ام آذر, 1395
اندازه قلم متن

کتاب خاطرات آیت الله خامنه اى، که به صورت زمانى، طبقه بندى شده، قرار است به زودى منتشر شود. آیت الله خامنه اى از کتاب خاطرات دوست سابق اش آیت الله هاشمى رفسنجانى الگو گرفته است.

اینجانب موفق شدم به بخشى از مقدمه رهبر انقلاب، در زمان طرح و تصویب برجام دست پیدا کنم که در این جا تقدیم حضور خوانندگان عزیز مى گردد:
… «نمى دانم دکتر ظریف بد عمل مى کند یا دکتر روحانى. این همه دکتر در دولت و کابینه داریم، باز هم همگى بد عمل مى کنند. اینها اگر دکتر نبودند چه مى کردند. گفتم از طریق دفتر با رییس جمهور تماس بگیرند تا با او صحبت کنم ببینم [آقاى] ظریف [وزیر امور خارجه] از ژنو برگشته یا نه. اگر بر گشته چرا [آقاى] روحانى با من تماس نمى گیرد بگوید آن جا چه خبر بوده. ناسلامتى من رهبر این مملکت ام و به اندازه ى یک سر سوزن از آن چه در این خراب شده مى گذرد خبر ندارم.

مسوول دفتر، با نگرانى به من گفت خیلى تلاش کرده به تلفن ثابت و همراه رییس جمهور زنگ بزند ولى او در دسترس نبوده. من فکر مى کنم او خودش را از ما قایم مى کند تا به ما نگوید دارند چه جورى قرار داد هسته اى را با دشمن منعقد مى کنند. واقعا خجالت آور است که من این قدر از موضوع بى خبرم. ضد انقلاب مى گوید سران فتنه در حصر هستند ولى اگر براى خودمان بد نمى شد به آن ها مى گفتیم آن ها در حصر نیستند، بلکه این ما هستیم که در حصر هستیم…»

این قسمتى بود از خاطرات اینجانب سید على خامنه اى در دوران طرح و تصویب کاغذپاره هاى «برنامه جامع اقدام مشترک» که به برجام موسوم شده است. اینجانب از همان بدو کار معتقد بودم که برجام، یعنى «بر-نامه جـ-نایتکارانه امـ-ریکا». ولى آقاى رییس جمهور، به همراه عده اى از فریب خوردگان ساده لوح، اصرار ورزیدند که تفسیر شما اشتباه است و این «برنامه جامع اقدام مشترک» مى باشد. اقدام مشترک کى؟! براى چى؟! و سوالاتى از این قبیل که هرگز به ما تا زمان امضاء این قرارداد ننگین پاسخ داده نشد.

من به عنوان رهبر جمهورى اسلامى در همین جا اعلام مى کنم که مطلقا مطلقا مطلقا در جریان چگونگى این طرح و تصویب آن نبودم. آقایان دولت، خودشان به اتفاق آن مردک [منظور جان کرى وزیر خارجه ى امریکا] و آن خانوم [منظور فدریکا موگرینى نماینده اتحادیه اروپا] بریدند و دوختند و پوشیدند و به مهمانى رفتند و به حقیر، حتى لباس را نشان ندادند چه برسد به این که من بدانم این لباس چگونه دوخته شده، مدلش چگونه بوده، و جنس پارچه اش چه بوده.

چند روز پیش دیدم آقاى رییس جمهور که نظر ایشان به نظر من اصلا ربطى ندارد، در جایى گفته است که رهبر انقلاب کاملا و به طور دقیق از چگونگى طرح برجام و تصویب آن با خبر بوده و دقیقه به دقیقه در جریان مذاکرات قرار مى گرفته و حتى یک بار یک نامه به ما داده که ما به ایشان گفتیم «سخت است» ولى ایشان گفتند که به یارى خداوند پشت گرم باشید و «بکنید» که ما کردیم و اتفاقا شد.

آقاى روحانى چون مى داند که ما نمى توانیم بگوییم که ما در جریان نبودیم و اگر چنین چیزى بگوییم براى ما اُفت خواهد داشت، لذا پاى ما را مى کشد وسط و کاسه کوزه ى برجام را که مورد نفرت امت حزب الله است بر سر ما مى شکند در حالى که خدا بالاى سر شاهد است، من اگر به اندازه ى دو خط اى میل از ماجرا خبر داشته باشم. هر بار ما آمدیم از طریق دفتر اى میلى براى ژنو بفرستیم یا با وزرا از طریق ایمو گفت و گو کنیم، به ما گفتند ته کشتى در خلیج فارس گیر کرده به کابل، اینترنت قطع است؛ بعدا تماس بگیرید. تلفن همراه ما هم که از روز اول سوت و کور بوده و هنوز هم هست و هر کس در این کشور اسلامى خر خودش را مى راند و به ما اصلا کارى ندارد. ما فقط در میان جمع دانش آموزان و کارگران و معلمان حرف هاى صد تا یک قاز مى زنیم که خودمان هم به بى فایده بودن آن ها آگاهیم. ولى چه کنیم که زورمان به این زورگویان قوه ى مجریه نمى رسد که گریه ى ما و قوه ى قضاییه و سپاه پاسداران و همه بر و بچه هاى دور و بر ما را در آورده اند و هر جور دلشان مى خواهد قرار داد مى بندند و یا قرار داد نمى بندند.

باز خدا پدر حجت الاسلام خاتمى [اون نه که با شنیدن اسم اش و دیدن عکس اش بدنم کهیر مى زند و به همین خاطر گفته ام که اسم اش در هیچ جا برده نشود و عکس اش در هیچ جا چاپ نشود، بلکه اون یکى خاتمى که دشمن براى در هم کوبیدن روحیه ى ظریف و شکننده ى او مى گوید قیافه اش وحشتناک است] بارى خدا پدر او [حجت الاسلام احمد خاتمى] را بیامرزد که در نماز جمعه به دفاع از ما برخاست و صریحا گفت که رهبرِ شما هیچکاره است و نه سر پیاز است و نه ته پیاز و هیچى بارش نیست و مترسک سر خرمن است و ایشان در جریان هیچ یک از مذاکرات و مصوبات برجام و غیره نبوده و هر چه کرده آن رییس دولت با اذنابش کرده که حالا مى خواهد کاسه کوزه ى آن را بر سر رهبر عظیم الشان ما بشکند!

اکنون که این رنجنامه را با آب چشم و غیره براى تان مى نویسم، عرض مى کنم که این پدر پیر شما، درست است که مى گویند مظلوم است و جسم ناقصى دارد، ولى ترس به دل راه ندهید که زور دشمن به من نمى رسد و موقع اش که بشود با همین لنگ نعلین تو دهنى محکمى به همه شان مى زنم…
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.