ف. م. سخن: بچه جان! احساس سوختن به تماشا نمى شود!

سه شنبه, 16ام خرداد, 1396
اندازه قلم متن

سید حسن خمینى در گفت و گوى تلویزیونى اش چنین فرموده:
«…انقلاب یک اتفاق مبارکى ست، یک اتفاق بزرگى ست… تحلیل اش فهم درستى از شرایط اش رو میخواد… شما تا درونِ اون شرایط قرار نگیرید، فضاسازى نکنید، ذهن تون رو به اون نبرید، بعضا ممکنه از دور نگاه بکنید؛ گفت آتش بگیر تا که بدانى چه مى کشم، احساس سوختن به تماشا نمى شود! باید توو شرایط اش قرار بگیرید… این تعبیرى که امروز هم رهبرى اشاره کردن جاى شهید و جلاد رو عوض نکنیم تعبیر بسیار درستى ست…».

انقلاب اتفاق مبارکى بود، البته نه براى مردم ایران که براى خانواده ى خمینى و عمله و اکره ى او! روضه خوانانى که کارشان داستان سازى براى کربلا بود، بعد از قدرت گرفتن، نه در طرف حسین که در طرف یزید قرار گرفتند و سپاهیان شان را مثل سپاه عمر بن سعد به جان بچه هایى که مسلمانى خودشان را داشتند انداختند. شمرهاى شکنجه گرشان هم سر هاى بسیارى را بر دار کردند. اگر شمر بن ذى الجوشن فقط سرِ حسین را برید، شمرهاى لشکر خمینى هزاران سر بر دار کردند. آرى انقلاب اتفاق مبارکى براى خمینى و اعوان و انصار او بود.

سید حسن، امروز با تن تنومند و لپ هاى گل انداخته، در حالى که هیکل پر از چربى و وجودِ نحس اش را بر مبل صدا و سیما انداخته براى ما از آتش حرف مى زند و از درون آتش بودن. سید حسنى که در زمان وقوع انقلاب ۶ ساله بوده و از شصت تا شصت و هفت ٩ تا ١۶ ساله.

بچه جان! تو که از آتش فقط لفظ اش را شنیده اى، چه مى دانى که آتش چیست که از آن حرف مى زنى و از شهیدانى که در آتش سوختند چه مى فهمى که به خود اجازه مى دهى از عوض شدن جاى جلاد و شهید سخن بگویى! به قول خودت «احساس سوختن به تماشا نمى شود!»

تو بچه اى بودى که در آغوش پدر بزرگ قاتل ات مى نشستى و از وجود او، گرماى محبت آمیز و پدربزرگانه اى احساس مى کردى در حالى هزاران جوان، گرماى سوزان آتشى که پدر بزرگ ات حکم به بر افروختن اش داده بود احساس مى کردند. نه تنها احساس مى کردند که در آن مى سوختند و خاکستر مى شدند.

آن ها هم که نسوختند، مجبور شدند از آتش فرار کنند. از شمر ان آتش افروز، خود را دور کنند. آواره ى کوه و بیابان و کشورهاى غریب شوند. هست و نیست شان را بگذارند و همه چیز را از نو شروع کنند.

پسر جان! تو چه مى فهمى پنجاه نفر را با تن زخمى از شکنجه، با کف پاى له شده از ضربات بى رحمانه ى شلاق، در سلول هایى که حتى جا براى نشستن در آن ها نبود حبس کردن یعنى چه؟ تو چه مى فهمى کابل و شلاق خوردن یعنى چه؟ تو چه مى فهمى مرگ فجیع را به انتظار نشستن یعنى چه؟ تو نه شش ماه و هفت ماه، که دو روز، فقط دو روز صداى ناله ى دوستان ات را که دارند شلاق مى خورند بشنو تا معناى در کنار آتش نشستن را بفهمى؛ سوختن پیشکش ات!

لپ هاى گل انداخته و بدن تنومند و امعاء و احشاى پر از کباب برگ و جوجه کباب، چه مى فهمد معناى آتش را؟ چه مى فهمد معناى جلاد را؟ چه مى فهمد معناى شلاق خوردن تا حد مرگ و به زوزه در آمدن و به توبه افتادن انسان را؟ آتش براى تو، آتش تووى منقل است، براى درست کردن کباب بره! تو از آتشى که انسان را کباب مى کند چه مى فهمى؟!

تو در دهه ى شصت با ماشین اسباب بازى ات بازى مى کردى و به ریش پدر بزرگ نامحترم ات مى آویختى! تو را چه به سخن گفتن از آتش و سوختن؟ تحت الحفظ مى آیى، تحت الحفظ مى روى، خودروى ضد گلوله سوار مى شوى، یک گروه تا بن دندان مسلح، محافظ وجود پروار ت اند، آن وقت براى ما از آتش و سوختن سخن مى گویى؟ از جلاد و شهید؟

بچه جان! عقل خامنه اى به خاطر پارانویا و ترس واهى از دشمن از کار افتاده و نمى فهمد که چه مى گوید؛ تو که جوانى و دستکم از نظر جسمى چیزى کم و کسر ندارى، باید بدانى که جلاد، این سوى میله هاى زندان قرار مى گیرد و شهید آن سوى میله ها و بعد از آن در قبرستان!

یک سر بزن به خاوران، یک سر بزن به باغ هایى که شهداى اهل شمال را در آن ها، پنهان و ناشناس دفن کردند، یک سر بزن به همین گورهاى پر شده از سیمان اهواز که این روزها خبر تخریبش در همه جا پیچیده، تا ببینى شهید کیست! و اگر راهت دادند، یک سر بزن به بند ٢٠٩ تا ببینى جلاد کیست!

تو برو در همان مرقد نامطهر بنشین و آن جا را اداره کن! قبر پدر بزرگ عزیزت را تا هر جا که مى توانى در بیابان ها گسترش بده! این کار تو بوده و کار اجداد تو بوده و کار صنف تو بوده! در قبرستان نشستن و بر سر قبرها روضه خواندن و روزى خود را از ناله و شیون مردمان به دست آوردن. تو را چه به سوختن و آتش گرفتن؟

آرى پسر جان! تو برو با اسباب بازى هاى امروزى ات بازى کن، و به فکر خود باش، که جلادان زمان، حتى به تو اجازه ى یک سخنرانى عادى بر سر قبر پدرت نمى دهند! تو برو به فکر خود باش، و اجازه بده، شهیدان و جلادان، خودْ حساب شان را با هم تسویه کنند. تو را در این عرصه راهى نیست.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.