مهرداد خدیر: هر کلانتری، یک طلبه/ روحانی، پلیس نیست!

دوشنبه, 20ام بهمن, 1399
اندازه قلم متن
اقتدار روحانی باید از نفوذ کلام او باشد. روحانی محله بی استخدام و حقوق بگیری باید نیروهای کلانتری را که قاعدتا در مسجد محل نماز می‌خوانند زیر نظر داشته باشد. نه این که خودش هم در کلانتری مستقر شود!

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- رییس ادارۀ عقیدتی – سیاسی فرماندهی انتظامی یزد از تصمیم به حضور یک طلبه/روحانی به صورت ثابت و استخدامی در هر کلانتری خبر داده است.

به گفتۀ آقای اصغر زارع این تصمیم به منظور انجام فعالیت‌های فرهنگی و عقیدتی و مشاوره‌ای اتخاذ شده و طلبه‌ها می‌توانند دوران خدمت سربازی خود را در عقیدتی سیاسی بگذرانند.

هر کلانتری، یک طلبه/ روحانی، پلیس نیست!

به بهانۀ انتشار این خبر ۱۰ نکته را می‌توان یادآور شد:

  ۱٫ کلانتری، کلانتری است. رییس آن پلیس است و با متهمان و شاکیان، با سارقان و مال‌باختگان، با ضارب و مضروب و با درگیری و برخورد و آسیب زننده و آسیب دیده سر و کار دارند. طلبه جوان در این میانه می‌خواهد کی را نصیحت کند؟ ارباب رجوع را یا سربازان را یا متهمان را؟

شاید گفته شود این کار برای فرهنگی کردن محیط کلانتری است. اما مگر رییس کلانتری و سربازان و مأموران، پیش تر یا حین خدمت، تحت آموزش های مستمر عقیدتی قرار نگرفته‌اند و نیستند؟ آن آموزش‌ها در آن ها درونی و نهادینه نشده و حالا یکی قاعدتا با سن و تجربۀ کمتر و به صرف گذراندن دروس حوزوی باید از بیرون هدایت کند؟

احتمالا گفته می شود در پادگان‌ها هم مستقرند و در امور نظامی دخالت ندارند. پادگان، محیطی بسته و بزرگ است بدون ارتباط با آحاد مردم.  کلانتری اما محیطی کوچک و باز است. در پادگان وقت آزاد زیاد است و می توان برای فرمانده و کادر و وظیفه ها کلاس و دوره گذاشت. در کلانتری اما از بام تا شام با انواع ارباب رجوع سر و کار دارند. پادگان اما محیطی آموزشی است و همه در اختیارند. حال آن که کلانتری، آموزشی نیست.

  ۲٫ این احتمال وجود دارد که به قصد ایجاد اشتغال برای طلاب صورت پذیرد. چون بر استخدام آنان تأکید شده است. تا همین جا هم این شایبه در جامعه مطرح است و در شبکه های اجتماعی به آن دامن زده می شود که چرا دانشجو شهریه می پردازد و طلبه شهریه می گیرد؟ هر چند که عدد دریافتی قابل توجه نیست و اگر از بیت المال باشد باید دربارۀ آن توضیح داد نه آن که مؤمنین به اختیار پرداخته باشند. جدای این  و در این صورت و در نگاه بیرونی آیا انتظار دارند مردم میان فردی که در استخدام پلیس است و لباس پلیس می‌پوشد با فردی که در استخدام پلیس است ولی لباس روحانیت می‌پوشد تفاوت قایل شوند؟

در علم حقوق می گویند «شهادت خادم برای مخدوم، مسموع نیست.» یعنی اگر کارگری از کارفرما شکایت کرد آن کارفرما نمی‌تواند کارگر دیگر خود را برای گواهی به اداره کار ببرد. چون حقوق بگیر کارفرماست و معلوم است به نفع او شهادت می دهد. وقتی روحانی از نیروی انتظامی حقوق بگیرد چگونه می‌تواند جانب نهاد متبوع خود را نگیرد؟

  ۳٫ تجربه مدیریت مدارس از اصطکاک میان مدیران و مدیران پرورشی حکایت می‌کند و به همین خاطر در یک مقطع حذف شدند. درست است که احیا شد اما به باورهای نسل کنونی بنگرید تا ببینید آن مربیان پرورشی تا چه حد مؤثر بوده است. در اینجا هم اگر فرمانده خسته از سر و کله زدن با قالپاق دزد و چاقوکش و کیف‌قاپ و قواد و زورگیر با روحانی کلانتری اختلاف پیدا کند چه کسی دست بالا را دارد و به عبارت صریح تر «کلان‌تر» کیست؟ فرمانده، پلیس است یا طلبۀ جوان؟

اگر پلیس است، آیا طلبۀ ما سال‌ها دروس حوزوی خوانده و پای درس مراجع و علما نشسته تا دست آخر در یک کلانتری استخدام شود و تابع سرگرد و سرهنگ باشد؟

یعنی تفاوت با گذشته در این است که سابق بر این امام جماعت مسجد و متولی یک موقوفه می‌شدند و پای‌شان هم به کلانتری نمی‌رسید مگر معدودی که اهل فعالیت سیاسی بودند و حالا یک‌راست حقوق بگیر نیروی انتظامی می‌شوند؟

اگر هم دست بالا را طلبه دارد، آن وقت درجه و سلسله مراتب فرماندهی در نیروی انتظامی چه می‌شود؟

  ۴٫ به گواه وقایع سال های ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ همیشه امکان ورود پلیس به صحنه‌های اعتراض و احتمال درگیری و برخورد وجود دارد. البته انقلاب ۴۲ سال پیش برای این بود که این اتفاق حتی‌الامکان نیفتد اما سه تجربه گذشته نشان داد که محتمل‌الوقوع است هر چند نوع رفتار نیروی انتظامی خصوصا آموزش‌دیده‌ترها به نسبت بهتر است ولی به هر حال پلیس تابع فرمان است.

این وسط روحانی کلانتری چه موضعی داشته باشد؟ چون در استخدام پلیس جمهوری اسلامی است ناچار است نقش روحانی و میانجی و ارشادی خود را  فرو‌گذارد و در این صورت آیا نقض غرض نخواهد شد؟

  ۵٫ پلیس برای برقراری امنیت «ترس قانونی» تولید می‌کند. روحانیون اما با آموزه‌های دینی «خشیت از خداوند» را در دل مؤمن می‌نشانند. خشیت، ترس آمیخته با احترام است. مرد ۵۰ ساله جلوی پدر ۸۵ ساله اگر سیگار نمی کشد از سر ترس نیست.     چون مستقل شده و پدر هم ناتوان و زمین‌گیر است. نام این ملاحظه، خشیت است. فرد مسلح اما اگر به خانه ما بیاید و تهدید کند طلا و وجه نقد را بده می‌ترسیم. نه از سر احترام که از سلاح او می‌ترسیم.

این که از ترس گناه و دوزخ و عذاب اخروی و از سر باور مرتکب کاری نشوی پسندیده است وگرنه اگرتا روحانی محل را ببینی یاد پاسبان و پلیس بیفتی و بترسی که این دیگر ترس از خدا نیست! ترس از قدرت مسلح است.

  ۶٫ محل استقرار روحانی، مسجد است. وقتی حکومتی بر پایۀ مسجد شکل گرفته و در هر منطقه چند مسجد جدید هم ساخته شده باید مساجد را رونق دهند و روحانیون در مساجد مستقر باشند. لابد پس از اجرای این طرح یک پلیس هم در مسجد مستقر می شود واین بار او از سازمان تبلیغات اسلامی حقوق می گیرد!

اوایل جمهوری اسلامی گروهی از معلمان در دیدار با امام این نوشته را در دست داشتند که «اگر فرمان دهی قلم‌ها را مسلسل می‌کنیم» و امام در آغاز سخن، به این نوشته این گونه واکنش نشان داد که مسلسل‌ها را باید قلم کنیم نه قلم‌ها را مسلسل! حالا به جای این که پلیس به مسجد برود و حرف مردم را گوش کند، روحانی در کلانتری مستقر شود و از نیروی انتظامی حقوق بگیرد؟!

  ۷٫ شاید گفته شود حضور روحانی در کلانتری فضا را مذهبی و فرهنگی و برخورد با ارباب رجوع را محترمانه می‌کند. ما خود در زمرۀ نخستین رسانه هایی بودیم که خواستار نصب دوربین در محیط کلانتری‌ها شدیم تا مأموران خصوصا سرباز وظیفه ها خود را حاکم مطلق نپندارند.  با این امکان، اعمال نظارت به سادگی میسر است و تمام تصاویر ضبط می‌شود.

جدای این پس از ۴۲ سال قاعدتا پلیس جمهوری اسلامی باید در تراز نظام شده باشد نه این که برای او هم «بپا» بگذاریم.

  ۸٫ مزیت روحانیت شیعه بر مذاهب دیگر اسلامی این بوده که روحانیون از حکومت پول نمی‌گرفتند. دکتر شریعتی می‌گوید برای این که بدانی فردی چگونه فکر می‌کند باید بدانی از کجا می‌خورد؟ یعنی منبع ارتزاق او چیست.

به گفته علی مطهری، مرحوم مطهری معتقد بود «روحانیت شیعه دارای یک مزیت است و آن استقلال از دولت هاست به همین جهت قدرت حرکت اجتماعی و انقلاب دارد اما در مقابل این روحانیت عوام زده است و ریشه آن به دلیل ارتزاق آنان از عوام است لذا وابسته به آنهاست و قدرت انتقاد ندارد».

حالا تصور کنید با پلیس و کلانتری هم ربط وثیق پیدا کند. بر سر آن مزیت که حالا هم فروکاسته چه خواهد آمد؟

  ۹٫ هر کلانتری شماری مقام و مأمور رسمی دارد و تعدادی سرباز وظیفه. سر و کار کلانتری‌ها هم با متهم و شاکی است.

روحانی مستقر با کدام یک از این اضلاع چهار گانه می‌خواهد سر و کار داشته باشد؟ یا قرار است نقش بازرس و گزارش دهنده را ایفا کند؟

در دو مورد اول تخصصی ندارد و در دو مورد دوم هم مخاطبان او حوصله ندارند. تصور کنید اتومبیل شما را دزدیده‌اند و دچار شوک هستید و می‌خواهید هر چه سریع تر پلیس را در جریان بگذارید تا اطلاع دهد و پیدا شود و طلبه جوانی که از آن کلانتری حقوق می‌گیرد شما را نصیحت کند که غصه نخورید. یا دزد نامحترم را اگر پیدا شد به عواقب کار هشدار  دهد. چقدر این وضعیت قابل تصور یا تحمل است؟ اگر هم مدام گزارش بدهد نزد فرمانده و پرسنل به چهره‌ای نامحبوب بدل می شود و نقش حراست و نهادهای کنترلی چیست و کی بر او نظارت دارد؟

۱۰٫ کارهایی از این دست قبلا هم تجربه شده اما چه نتیجه‌ای داده؟ مگر نمی‌گفتند باشگاه فرهنگی ورزشی؟ حالا شده‌اند شرکت باشگاه فرهنگی ورزشی و ذیل قانون تجارت قرار است در بورس واگذار شوند.

کارهایی از این دست حسب ظاهر و ادعا البته نشدنی نیست. می‌شود. اما به مرور نگاه مردم را به روحانیون تغییر می‌دهد. رییس یک مدرسه دخترانه می‌گفت وقتی به بچه‌ها گفتم اگر بیرون مدرسه و موقع خروج کسی مزاحم شما شد فورا به پلیس اطلاع دهید اغلب بچه‌ها گفتند مگر پلیس برای این نیست که مراقب مقنعه‌های ما باشد؟ آنها خیال می‌کردند پلیس آمده آنها را بگیرد یا توبیخ کند نه این که مانع مزاحمت شود و برای خود مأموران پلیس هم این موضوع آزار دهنده بود. پیشنهاد دادم چرا از خود پلیس دعوت نمی‌کنید به مدرسه بیاید و صحبت کند؟ کرونا هنوز مدارس را تعطیل نکرده بود و خانم مدیر می‌گفت تازه بچه ها متوجه شدند بنده خدا مراقب امنیت آنهاست نه مأمور مقابله با شل حجابی دخترکان نوجوان!

استقرار یک طلبه اما تصوری شبیه ذهنیت اولیۀ آن بچه‌ها ایجاد می‌کند یا این حس که روحانیونی که زمانی مورد تحقیر شهربانی‌چی‌ها قرار می‌گرفتند حالا می‌خواهند حرف اول را در کلانتری بزنند.

اما همان روحانی محبوب – طالقانی- که در عصر رضا شاه بر گوش پاسبانی سیلی زد که می‌خواست چادر از سر زنی بکشد قریب چهل سال بعد و با پیروزی انقلاب، پیشنهاد داد از بین خود پاسبان‌ها یکی را رییس کلانتری کنند.

چه شده که اول انقلاب و ۴۲ سال قبل پاسبانانی منطبق با معیارهای نظام تازه پیدا می‌شدند و حالا که در انواع آموزشگاه‌ها و تحت تعالیم همین روحانیون تربیت و در کلانتری‌ها مستقر شده اند به حضور و نظارت یک روحانی نیاز دارند؟

در خاطرات آقای مسیح مهاجری مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی از سفر چند سال قبل به عراق آمده که آیت‌الله سیستانی امتزاج بیش از حد نهاد روحانیت با نهاد قدرت و سیاست را به زیان روحانیون دانسته بود.

اقتدار روحانی باید از نفوذ کلام او باشد. روحانی محله بی‌استخدام و حقوق‌بگیری باید نیروهای کلانتری را که قاعدتا در مسجد محل نماز می‌خوانند زیر نظر داشته باشد. نه این که خودش هم در کلانتری مستقر شود!

می‌دانیم که عقیدتی سیاسی از سابق بوده ولی محدود بوده و مراجعین مواجهه مستقیم نداشته‌اند و امری درون‌سازمانی بوده ولی استقرار درکلانتری شکل تازه‌ای است.

همچنین جای شگفتی است که این خبر را از استان یزد می‌شنویم. استانی که مردم آن بیش از هر جای دیگر افتخار می کردند پای ما تا حالا به کلانتری باز نشده و حالا می‌خواهیم پای روحانیون را هم به کلانتری‌ها باز کنیم!


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.