هاشم آقاجری، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه شهید بهشتی با تاکید بر اینکه هر سیستمی که در ایران امروز بخواهد ادامه حیات دهد باید مخالفان را به رسمیت بشناسد، می گوید: نظام اگر می خواهد مخالف داشته باشد مخالفانی نجیب تر از موسوی و تاجزاده و نبوی و جبهه مشارکت و نهضت آزادی و کانون مدافعان حقوق بشر و دفتر تحکیم وحدت و ادوار تحکیم پیدا می کند؟ مگر اینکه منطق، منطق تک قطبی وانحصار طلبانانه و خودکامانه باشد که آن وقت باید قانون اساسی را و تمام اصول آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات و تفتیش عقاید ممنوع مندرج در آن کنار گذاشت و رسما اعلام شود دوران جمهوریت و مردم سالاری به پایان رسید و دوران تازه ایی که خلافت و حکومت اسلامی است شروع شده که شهروند در آن معنی ندارد.
وی با اشاره به اینکه چنین برداشتی بازگشت به گفتمان ماقبل مشروطیت است که در آن شهروندان رعیت بودند و حاکمان سایه خدا و وظیفه رعیت فرمانبری بود و دعا؛ تصریح کرد: مخالفین کنونی حاکمیت مانند مهندس موسوی اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می خواهند؛ لذا فکر می کنم نحوه برخورد حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی با مخالفین خودش آخرین آزمون جمهوری اسلامی است که پیام های مهمی به نسل جوان ما خواهد داد.
به گزارش کلمه، شنبه ۲۰ آبان که همزمان با دوساله شدن روزه داری های سیدمصطفی تاجزاده بود جمعی از دوستان، هم حزبی هایش، خانواده، جمعی از روزنامه نگاران، خانواده شهدای جنبش سبز و فعلان سیاسی اصلاح طلب با حضور در منزل وی مراسم افطار برگزار کردند.
در این مراسم هاشم آقاجری در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران و اینکه گفته می شود انقلاب فرزندان خود را می خورد گفت: ” بسیاری بر اساس چنین مبنایی هم اساسا انقلاب را نفی و هم نمونه ها و مصداقه هایش مانند انقلاب سال ۵۷ را نفی می کنند. اما گمان می کنم که اگر انقلاب انقلاب باشد و فرزندان انقلاب، فرزندان راستین این حکم ناسازگاراست و این صحبت نیز نادرست خواهد بود. هرچند در تجربیات انقلاب های مختلف می توان چنین پدیده ایی را دید اما با دقت روی دو طرف دقت کرد که خورنده انقلاب است و یا خورده شده فرزند انقلاب مساله دیگری وجود دارد.”
انقلاب فرزندانش را نمی خورد؛ ضد انقلاب فرزندان انقلاب را می خورد!
این استاد دانشگاه در ادامه با تاکید بر اینکه اکثر زندانیان سیاسی حاضر در زندان اوین فرزندان انقلاب هستند خاطر نشان کرد: “برای اینکه این جمله را تست بزنیم و ببینیم چقدر درست است یکی از نمونه های درست و روشن را که انقلاب اسلامی است را مثال میزنم. در حال حاضر بسیاری از خواهران و برادرانی که در زندان هستند و تاجزاده یکی از نمونه های خیلی روشن این جماعت است همگی فرزند انقلاب هستند. گمان نمی برم کسی در نسبت تاجزاده و ده ها زندانی دیگر که در زندان هستند با انقلاب اسلامی تردیدی داشته باشد. وابستگی این ها به یکدیگر بسیار روشن است. به یاد دارم مصطفی پیش و پس از ۲۲ بهمن آنچنان با انقلاب و مسائل آن گره خورده بود و چنان نسبتی داشت که گاه محکم تر از نسبت فرزند با پدرش می شد. پس در اینکه مصطفی و امثالهم فرزند انقلاب بودند و هستند تردیدی نیست. ممکن است گفته شود این فرزندان ناخلف شده اند و بعد از گذشت زمانی پشت به انقلاب کرده اند اما خیلی روشن می توان گفتمان پدر و یا انقلاب را با گفتمان فرزندان بسنجیم و بررسی کنیم. زمانی که گفتمان تاجزاده و دوستان را بررسی می کنیم متوجه می شویم که عزیزان دربند در ساختار، قواعد و سرشت خود همان گفتمان سال ۵۷ را دنبال می کنند.”
نفی دیکتاتوری، استبداد و شکنجه از آرمانهای انقلاب ۵۷ بود
این عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ادامه با برشمردن ویژگی های انقلاب ۵۷ گفت: “در سال ۵۷ آرمان ها و خواسته هایی مانند نفی دیکتاتوری، ساواک، استبداد، شکنجه و سانسور دنبال می شد. در آن زمان مجالس فرمایشی که نمایندگان را شخص شاه انتخاب می کرد نفی می شد و انتقاد و اعتراض بود نسبت به خلاصه و ذوب شدن همه ی مردم و سیستم در یک شخص به نام منویات علی حضرت، استقلال،عزت کشور و بهبود وضعیت مردم اهمیت بسیار داشت و به دنبال بر طرف کردن و از بین بردن فاصله و تضاد طبقاتی و همچنین فساد و عقب ماندگی بودیم. عدالت و معنویت و اخلاق مسائلی بود که نسل اول انقلاب به امید و عشق به آن پا به میدان گذاشت. از این رو مصطفی و دوستان دیگر همچنان وفادار به آن آرمان ها هستند و امروز نیز همان ها را دنبال می کنند. یک طرف معادله فرزندان انقلاب هستند اما آن سوی قضیه چی؟ آیا خورنده فرزندان انقلاب خود انقلاب است یا چیز دیگری؟”
آقاجری در ادامه در پاسخ به این پرسش گفت: “فکر می کنم که انقلاب فرزندان خود را نمی خورد بلکه این ضد انقلاب است که فرزندان انقلاب را می خورد. ضد انقلاب لباس انقلاب و اسلام بر تن کرده و تلاش می کند تا گفتمان انقلاب را تغییر دهد و مسیر آن را به زوال بکشاند. پس مشاهده می کنیم که زندان های ما به خاطر آرمان ها و ارزش هایی که مردم ایران به خاطر آن به پا خواستند زندانی شدند. مصطفی و برادران دیگر در این استحاله قهرقرایی و دور شدن از آرمان های انقلاب در واقع قربانی شدند. باور ندارم انقلاب فرزندان خود را می خورد، اگر انقلاب انقلاب باشد و فرزندان انقلاب فرزندان واقعی آن این حکم درست نیست.”
چرا باید تاجزاده و تاجزاده ها در زندان باشند؟
او در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به نامه عارفه السادات دختر سیدمصطفی تاجزاده و پرسش او که چرا باید پدرش و خیلی از یاران انقلاب و جوانان بی گناه در زندان باشند گفت: “این سول من نیز است که چرا باید تاجزاده و تاجزاده ها و بسیاری از جوانان این کشور در زندان باشند؟ بسیار جالب است که دستگیری مصطفی قبل از شکل گیری تظاهرات تاریخی و میلیونی ۲۵ خرداد بود و حتی این شبهه که تاجزاده به نوعی در آن حرکت حضور داشت نیز وجود ندارد. جرم مصطفی تاجزاده آیا جز این است که به امید آنکه بتواند با روش های دموکراتیک و انتخاباتی و گفتمان اصلاح طلبی، انقلابی که به انحراف رفته را تصحیح کنند و به مسیر اصلی خود برگردانند؟ مصطفی همیشه از انتخابات و رقابت های قانونی دفاع می کرد و انتخابات خرداد ۸۸ هم آخرین انقلابی بود که مصطفی و همراهان اصلاح طلبش در آن شرکت کردند تا از درون این سیستم و نظام بتوانند دست به فعالیت اصلاح طلبانه بزنند.”
این استاد دانشگاه در ارتباط با رفتارهای صورت گرفته در انتخابات سال ۸۸ گفت: “اگر شرکت در انتخابات و حضور در یک رقابت قانونی و دموکراتیک جرم است، در آن صورت باید در تمام اصول نظام و انقلاب تجدید نظر کنیم که آیا دچار یک به اصطلاح شیفت گفتمانی که در نهضت و انقلاب بود به گفتمانی که بعد ها مسلط شد شده ایم؟ در واقع ما اینجا با دو پدیده مواجه هستیم. یکی پدیده انقلاب اسلامی و دیگری پدیده جمهوری اسلامی است. هنگامی که با این پرسش از سوی نسل جوان مواجه می شویم که نسل من و مصطفی را زیر سوال می برد که شما متهم و مقصر هستید، در واقع آنان نظام و گفتمان مسلط بر جمهوری اسلامی را تداوم همان گفتمانی می دانند که سال ۵۷ حاکم بر انقلاب بود و این در ذهن جوان ما وجود دارد و باید به آن پاسخ دهیم. در واقع این مساله اکنون معضل و مشکلی هست که ما با آن مواجه هستیم و یک شکاف و شیفت گفتمانی اتفاق افتاده است.”
او افزود: “در واقع ما یک انقلاب اسلامی و یک جمهوری اسلامی داریم و از این رو نیز دو گفتمان بر کشور مسلط است. تاجزاده و امثال تاجزاده به هوای آنکه گفتمان همچنان گفتمان انقلاب اسلامی است در انتخابات شرکت کردند، غافل از آنکه با گفتمان دیگری کار آنها ارزیابی می شود و به همین دلیل برچسب براندازی و ضد انقلابی و غیره به آنها می زنند.”
مشعل اصلاح طلبی، همچنان در دستان تاجزاده
آقاجری گفتمان تاجزاده را گفتمانی ثابت دانست که با زندان تند نشده و تاکید کرد: “هنگامی که مصطفی را در این سه سال پشت میله های زندان می بینیم برایم جالب است که گفتمانش تغییر نکرده، یعنی قائدتا یک زندانی توسط یک رژیم به ناحق و نا عادلانه به زندان می افتد و منطقی این است که نوعی رادیکالیزم در گفتمان و نوشته های او رخ بدهد اما این مساله در مصطفی دیده نمی شود. او کماکان به انقلاب و قانون اساسی وفادار است و گفتمان بیرون از زندان خود را ادامه می دهد. تمام نامه های او همان منطق اصلاح طلبی است و همچنان تکیه بر قانون اساسی می کند و جالب آن است که آنان که او را به بهانه نقض قانون اساسی پشت میله های زندان انداخته اند. اما مصطفی در واقع با همین قانون و با زبان همین قانون راه خود را ادامه می دهد.”
آقاجری انتخابات سال ۸۸ را آخرین آزمون نظام جمهوری اسلامی ذکر کرد و گفت: “انتخابات سال ۸۸ و حضور مهندس میرحسین موسوی شاید یکی از آخرین ازمون های جمهوری اسلامی باشد، یادمان است که مهندس بازرگان در دادگاه نظامی جمله تاریخی و معروف را بیان کرد که “ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون مخالفت می کنیم”. آقای بازرگان درست می گفت؛ ایشان و همفکرانشان و نهضت آزادی با تمام اصلاح طلبی که داشت در دهه ۴۰ و ۵۰ دیگر حرفش خریدار نداشت و جامعه و نسل جوان و دانشگاهیان به این نتیجه رسیده بودند که تمام ظرفیت اصلاح پذیری نظام از طریق قانون موجود به پایان رسیده و دیگر هیچ فعالیت اصلاح طلبی و رفورمیستی درچارچوب نظام امکان پذیر نیست. در دوران ۸ سال دولت آقای خاتمی منتقدین اصلاح طلبی می گفتند جمهوری اسلامی وارد دور باطل شده است و با وجود آنکه دو قوه با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند، اما در واقع این دو قوه به سد قوای دیگر برخورد می کنند و اصلاحات درون سیستم منتفی است. اما به هرحال اصلاح طلبان در سال ۸۸ نیز پا به میدان گذاشتند اما این بار حتی امکان ورود به سیستم نبود واستدلا ل مخالفین پشتوانه محکم تری پیدا کرد.”
او افزود: “با همه این احوال مصطفی با گفتمانی که دارد، همچنان مشعل اصلاح طلبی درون سیستمی را بر روی دست هایش حمل می کند و امیدوار است. من همیشه به شوخی این شدت خوش بینی اش را اذیت می کردم و می گفتم دکتر پانگلوس که یکی از کارآکترهای کاندید ولتر ست؛ کارکتر بسیار خوشبینی که نسبت به عالم و آدم خوش بینانه قضاوت می کند. مصطفی در میان اصلاح طلبان خوش بین ترین بود و هنوز نیز این خصیصه را در خودش دارد. در عین حال خوش بینی همزاد امیدواری است و او همچنان امیدوار و خوش بین است.”
اگر شاه متوهم نبود…
این عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که خود نیز زمانی در زندان بوده تاکید کرد “واقعا امیدوارم که دوستان اصلاح طلب بتوانند روزنه ای باز کنند و درون سیستم جمهوری اسلامی را اصلاح کنند. اگر روزی ثابت شود که دوران اصلاحات درون سیستمی به پایان رسیده، آن زمان چشم ها به سمت خارج می رود و آلترناتیورهای دیگری در دستور کار قرار می گیرد که انتخاب ما اصلاح طلبان نیست. آنقدر در حال حاضر اوضاع خراب شده که جوانانی که گذشته را ندیده اند به نسل اول انقلاب بد و بیراه می گویند به شاه خدابیامرز؛ در حالیکه ریشه تمام مشکلات ما در گذشته است. اگر شاه آنقدر خودکامه و متوهم نبود و خود را یک نابغه استثنایی در این عالم نمی دانست و تصور نمی کرد راه حل همه مسائل دنیا را در آستین دارد و به سخن حتی نزدیک ترین کارشناسان خودش هم بی توجه نمی کرد مطمئنا مشکلات کشور نیز کمتر بود. این روحیه خودکامکی، دیکتاتوری، متوهم و متورم بودن است که چاپلوس های بی شخصیت را جذب می کند و وفادارن منتقد را دفع و شاه نیز اینچنین کرد و در سال ۵۷ مطلقا تنها شده بود. تمام افراد وفادار به شاه، قانون اساسی و سلطنت یک مقدار فهم و عقل داشتند و علم را دنبال می کردند به حاشیه رانده شدند و یک مشت آدم های چاپلوس و مداح که فقط می گفتند هرچه علیاحضرت بفرمایند عین حقیقت است دور او را گرفتند و روز حادثه تنها ماند. شاه اگر نه به سخن مهندس بازرگان بلکه به سخن امینی و کسانی که قبولش داشتند گوش می داد، رفرم انجام می داد، آزادی و مجلس واقعی برگزار می کرد، اگر احزاب اجازه فعالیت داشتند و سانسور برداشته می شد و جلوی یکه تازی ساواک و شکنجه ها و مداخله آنان در زندگی مردم را می گرفت آن رژیم نیز مانند خیلی از رژیم ها که کمی عقلانیت بر آنها حاکم است می ماند. در همین بهار عربی نیز شاه همین تحولات هستیم؛ هرچند که گفته اند تاریخ برای عبرت گرفتن است متاسفانه اگر حکومت ها از تاریخ عبرت می گرفتند هنگامی که حکومت اول از بین می رفت دومی عبرت می گرفت و از بین نمی رفت. لذا اگر مهندس بازرگان و اصلاح طلبان صدایشان شنیده نمی شد و نسل من صدای مهندس بازرگان را نشنید و صدای رادیکالیسم و تزهای براندازانه و چریکی بلندتر از همه بود مقصر اصلی آن حاکمیت بود و از این روست که مصطفی و امثالش نیز هنوز بر اصلاحات درون سیستمی تاکید می کنند که آن تجربه تاریخی را تکرار نکنیم.”
این زندان نیست، گروگان گیری است
او افزود: البته بخشی از این مساله مربوط به مخالفین و منتقدین و اپوزسیون است؛ بخش اصلی به حاکمیت مربوط است که چه می کند. برادران و خواهرانی که در زندان هستند با ایستادگی بر سر مواضع و امیدشان به اینده در واقع می خواهند بگویند ما نه خواهان راه حل های براندازانه هستیم و نه به گفتمان موجود که کمترین نسبتی با گفتمان انقلاب ندارد موافق هستیم. نکته دیگری که بر آن باید تاکید کنم این است که منطق زندان را در این حبس ها نمی بینم. منطق زندان یعنی آنکه جرمی مرتکب شوید و سیستم شما را زندان کند تا از تکرار آن پیشگیری کند، در حالی که جرم دوستان ما شرکت در انتخابات است و در واقع زندانی کردن مصطفی و امثالهم برای پیش گیری از حضور مردم در رقابت انتخابات محسوب می شود که یک منطق خودشکن است و این پیام را دارد که هیچ انتخاباتی از این پس برگزار نمی شود. از این رو فکر می کنم منطق آن حبس نیست بلکه گروگان گیری است. گروگان گیری یک پدیده سیاسی است و زندان یک ساز و کار قضایی و حقوقی؛ در این سه سال آنچه در ارتباط با زندانیان و محکومیت ها و دادگاه رخ داده منطق سیاسی است و دادنامه ها به جای آنکه منطق حقوقی داشته باشند ایدئولوژیک است و وبر و هابرماس و متفکران علوم انسانی محاکمه می شوند.”
نمی توان بر جامعه متکثر ایران، سیستم تک قطبی را به زور تحمیل کرد
آقاجری در این باره توضیح داد: “یعنی قرار نیست حاکمیت موجود هیچ گونه مخالف و منتقد جدی را بپذیرد و سیستم باید یک پارچه شود. قرار نیست نظام مبتنی بر تکثر و رقابت و آرای مختلف باشد؛ اما واقعیت این است که جامعه ایران متکثر است و نمی توان به زور تک قطبی را بر آن تحمیل کرد. سال ۸۸ قرار بود یک بلوک و نیروی منتقد را از صحنه حذف کند و تا یکی دو سالی هم این وحدت ظاهری حفظ بود اما اکنون خود می گویند با یک جریان انحرافی خطرناک که قوه مجریه دستش است روبه رو شده اند. این نشان می دهد که توهم اینکه ما بتوانیم در ایران امروز به لحاظ جامعه شناختی وضع یک دست ایجاد کنیم ناممکن است. هر سیستمی که در ایران امروز بخواهد ادامه حیات دهد باید اپوزسیون را به رسمیت بشناسد. سوال اینجا این است که نظام اگر می خواهد مخالف داشته باشد مخالفانی نجیب تر از موسوی و تاجزاده و نبوی و جبهه مشارکت و نهضت آزادی و کانون مدافعان حقوق بشر و دفتر تحکیم وحدت و ادوار و تحکیم پیدا می کند؟ مگر اینکه منطق، منطق تک قطبی وانحصار طلبانانه و خودکامانه باشد که آن وقت باید قانون اساسی را و تمام اصول آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات و تفتیش عقاید ممنوع مندرج در آن کنار گذاشت و رسما اعلام شود دوران جمهوریت و مردم سالاری به پایان رسید و دوران تازه ایی که خلافت و حکومت اسلامی است شروع شده که شهروند درآن معنی ندارد و گفتمان ما قبل مشروطیت که شهروندان رعیت بودند و حاکمان سایه خدا و وظیفه رعیت فرمانبری بود و دعا حاکم شده است. در واقع مخالفین کنونی حاکمیت مانند مهندس موسوی اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می خواهند لذا فکر می کنم نحوه برخورد حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی با مخالفین خودش آخرین آزمون جمهوری اسلامی است که پیام های مهمی به نسل جوان ما خواهد داد.”
این ساختار دور باطل است
او با ابراز امیدواری از اینکه اصلاحات درون نظام صورت بگیرد گفت: “مطمئن باشید با آزادی زندانی ها چیزی عوض نمی شود بلکه زندان هست و هر روز نوبت کسی است. ساختار کنونی دور باطل است، سیستمی که همه را خائن و وطن فروش و ضد انقلاب می داند. شاهد هستیم همه از روز اول انقلاب جاسوس و خائن هستند چه نخست وزیر امام و چه قائم مقام رهبری یعنی آیت الله منتظری و چه دو رییس جمهور کشور یعنی آقایان هاشمی و خاتمی. اکنون نیز خودشان می گویند احمدی نژاد که تحفه خودشان بود و قرار بود عدالت را برقرار کند و به آرمان ها و ارزش های نخست انقلاب کشور را برگردانند فاسد ترین دولت را دارد. پس اشکال کجاست؟ اشکال ساختاری است و باید آسیب شناسی کرد. مشکل در بالایی ها جاسوس بود و عامل خارجی بودن است و فساد داشتن. در منتقدین هم سیکل زندانی تا دیروز کسان دیگری بودند و امروز نوبت به مشارکت و مجاهدین و همه دوستان رسیده. لذا فکر می کنم باید دعا کنیم آزادی تاجزاده و همه دوستان آغاز گشایش واقعی و اصلاح ساختاری موجود باشد اپوزسیونش بازداشت نشود و رییس جمهورش هم جاسوس و خائن از آب در نیاید.
آنها به درستی راهی که برگزیده اند اطمینان دارند
در ادامه این مراسم محمد کیانوش راد نیز سخنانی را در خصوص مصطفی تاجزاده و جوانان زندانی بیان کرد و گفت: “مهم ترین عامل پایداری زندانیان ما یقین آنان به راهی است که انتخاب کرده اند. علم تنها کارساز نیست. به قول عرفا علم چند مرحله دارد که شامل علم الیقین، حق الیقین و عین الیقین می شود. علم الیقین یعنی آنکه می دانیم که آتش می سوزاند، حق الیقین یعنی که می بینیم آتش می سوزاند و عین الیقین یعنی آنکه خودمان دستمان در آتش باشد و سوزندگی را درک می کنیم. قاطعیت این دوستان به طور خاص آقای تاجزاده و همچنین اقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد در یقینی به راهی است که انتخاب کرده اند. آنان به درستی راهی که برگزیده اند اطمینان دارند، اگر علم چیزی را داشته باشیم ممکن است که در میانه راه دانستی جدیدی افزوده شود که ما را دچار تردید کند اما یقین و ایمان ایستادگی در راه محکم تر می کند. این ایمان مانند همان سخن ابوطالب عمومی پیامبر است که فرمود اگر ماه و خورشید را در دست چپ و راستم بگذارید باز از این راه بر نخواهم گشت و محمد را تنها نخوام گذاشت است. در واقع اکنون نیز نباید از سختی ها و مصائب راه ترسید کما اینکه در دوران نهضت پیامبر اسلام نیز سلمان ها، ابوذرها، مقداد ها، علی ها و …به حاشیه رفتند تا حرکت اصیلی را شکل دهند امروز نیز بسیاری از دوستان ما با اعتقاد به درستی حرکت خود به زندان رفته اند تا حرکت اصیلی را شکل دهند.”
این نماینده مجلس ششم تاکید کرد: “مشکل ما حضور در حاکمیت نیست و نمی خواهیم دوباره نماینده شویم و در قدرت قرار بگریم. مهم برای ما ساختن آینده ای بهتر برای کشورمان و فرزندانمان است. مهم این است که نشان دهیم اسلام و جمهوری اسلامی اینی نیست که می گویند، کما اینکه دغدغه میرحسین عزیز نیز اصلاح همین امور و نشان دادن چهره ای درست از نظام و انقلاب و اسلام بود.”
این عضو جبهه مشارکت در پایان با درود به روح پاک و ماندگار هدی صابر و همه کسانی که رفته اند مانند خانم هاله صابر و مهندس سحابی خاطرنشان کرد که این روز ها نیز تمام خواهد و شد و هرچقدر هم که آینده تاریک باشد وظیفه ما روشن است.
آزادیخواهی که به استقلال کشورش اهمیت می دهد
در بخشی دیگر از این مراسم محمد نعیمی پور در خصوص مصطفی تاجزاده گفت: او از کسانی است که با تمام وجود فهمیده بود چرا باید انقلاب کند و از آنجا که با با دید عمیقی وارد صحنه سیاست و انقلاب شده بود، به دلیل گرفتن مسند و رسیدن به پست و مقام تغییر موضع نداد. مصطفی آزادیخواه بود و به استقلال کشورش اهمیت می داد. او نگاه انسانی به مسائل انقلابی و سیاسی دارد و در کارنامه اش کوچک ترین نکته ایی که کرامت انسانی و حقوق انسانها را زیر پا گذاشته باشد وجود ندارد.”
این عضو جبهه مشارکت و پدر محمدحسین نعیمی پور که این روزها دوران حبس خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین می گذراند، تاکید کرد: “اوج این باور و پایداری به اصولی که انتخاب کرده در جریان زندان خودش را نشان داد. او تحت فشارهای مختلف در زندان قرار گرفت اما پا پس نکشید. اصرار کرد که زیر بار دستورات غیر قانونی نمی رود و به همین دلیل نیز رنج ۲۷ ماه زندان را به شکل انفرادی بر دوش کشید. مصطفی همواره حرفش را زده و مشی و راهش را تببین کرده است و حتی در اعتراض به آنکه حکومت قانون را برای دو نفر به دو شکل نشان داده اعتراض کرده است. تاجزاده شاکی در انفرادی است و کسی که آنقدر پیر شده و خیر وصلاح کشور تشخیص نمی دهد اما تیربون ها استفاده می کند بیرون به ظلم ادامه می دهد. از اینکه با تاج زاده دوست و همنشین بودم احساس غرور و افتخار می کنم اکنون هم می خواهم از خدا که از چنین امتحانی بتوانم مانند تاجزاده سربلند بیرون بیایم و از آرمان ها و اصولم دفاع کنم.
با تجربه هدی صابر، نگران تاجزاده هستیم
فیروزه صابر خواهر شهید هدی صابر نیز در باره خصوصیات مصطفی تاجزاده گفت: آقای تاجزاده سه ویژگی عمده و قابل تقدیر دارد که درس آور هستند: “نخست پایداری و مقاومت معنی دار، دوم طی مسیر اصلاح طلبی و سوم جسارت در نقد گذشته خود. با احترام ویژه ای که به ایشان دارم و ضمن حفظ حرمت حریم خصوصی ایشان، سلامت و وجود ایشان به عنوان سرمایه اجتماعی برای ما مهم است. تجربه هدی نگران کننده است؛ هنگام رفتن او فصل میوه چیدن او بود. تکرار تلخی ها که هم اینک باز در حال تکرار است و این روزها به گونه ایی دیگر برای افراد گمنام شاهد بودیم تلخ تر است. مراقبت از خود را از ایشان می خواهیم، اگر پیام این کوچک را به ایشان برسانید.”
گزارشی از وضعیت تاجزاده و روزه داری اش در زندان
در این مراسم که به مناسبت دو سال روزه داری مصطفی تاجزاده برگزار شده بود، گزارشی از وضعیت تاجزاده در زندان و دلایل روزه داری اش ارائه شد.
معاون وزیر کشور دولت سیدمحمد خاتمی روزه داری را به عنوان یک عمل اعتراضی انتخاب کرده و بارها نیز گفته است تا به بند عمومی منتقل نشود روزه خود را نخواهد شکست و نهادهای امنیتی و اطلاعتی نیز کماکان از اجابت این خواسته قانونی سرباز زده اند و همچنان وی را در بند زنان و یا متادون به صورت انفرادی نگه داشته اند.
این عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال ۸۹ و پس از آنکه حاضر نشد شکایت خود و همراهانش را سردار مشفق پس بگیرد مجددا به زندان اوین فرخوانده شد و از آن پس به صورت ایزوله و در حالت انفرادی نگه داری می شود.
او ابتدا در یکی از سلول های زیر نظر ماموران دو الف به همراه محمد نوری زاد نگه داری می شد. پس از آزادی نوری زاد فردی متهم به جاسوسی که به دلیل شکنجه ها و بازجویی های فراوان تعادل عصبی خود را از دست داده بود هم سلول با تاجزاده شد که پس از مدتی به همراه هم به بند متادون یا بند زنان فرستاده شدند. او پس از آزادی هم بند خود با مردی که به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق بازداشت شده بود هم بند شد که پس از آزادی آن فرد تاکنون تاجزاده دوران محکومیت خود را به صورت انفرادی می گذراند.
در این مراسم همچنین محمد کیانوش راد عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، هاشم آقاجری عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه؛ محمد نعیمی پور عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی، فیروزه صابر خواهر شهید هدی صابر درباره سیدمصطفی تاجزاده و جنبش سبز صحبت کردند و نامه عارفه تاجزاده و فاطمه تاجزاده نیز به پدرشان خوانده شد. همچنین در این مراسم فخرالسادات محتشمی پور از همه شرکت کنندگان در مراسم تشکر کرد و گفت که پیام همه دوستان خصوصا مراجع و علمای قم را به مصطفی در خصوص تمام کردن روزه هاش رسانده اما او به دوستان اطمینان داده که مراقب سلامت خود هست و باید به حرکت اعتراضی خود ادامه دهد.