به مناسبت ۱۴ اسفند

جمعه, 13ام اسفند, 1395
اندازه قلم متن

ماندگاری چهره های بزرگ جهانی محصول افکار، اندیشه ها، مردم خواهی، باور، سلامت نفس و عملکردصحیح مبتنی بر منافع ملی آنانست که با گذشت زمان درجه صداقت توام با عالمانه و اصولی بودن برنامه ها یشان بهتر و بیشتر نشان داده میشود.

به منظور آگاهی نسل جوان هشیار – برآمده از وظیفه ملی مروری داریم بر بیش از یک قرن تاریخ معاصر کشورمان که شادروان دکتر محمد مصدق نقشی انکار نا شدنی درآن ایفاء کرد و در صحنه جهانی بعنوان یکی از معدود چهره های پاک و برتر سیاسی نام نیکویی از خود باقی نهاد.

این مکتوب همزمان باسالگرد در گذشت این بزرگمرد و متعاقب آن سالگرد ملی شدن نفت در ۲۹ اسفند، با درود به روان پاکش ارایه میشود :

در سال ۱۹۰۱ میلادی اکتشاف و استخراج و صدور نفت ایران به «دارسی » واگذار شد.

قرارداد دارسی نهایتا در اختیارشرکت نفت انگلیس و پارس قرار گرفت وروش ناعادلانه قرار داد مزبور نارضایی هایی را در افکار عمومی ایرانیان پدید آورد و باعث بدبینی مردم نسبت به کارکرد مسئولان انگلیسی شرکت نفت شد،

رضاشاه در سال ۱۳۱۱ « امتیاز دارسی » را لغو و قرارداد جدیدی منعقد نمود وتقی زاده وزیر دارایی وقت در مجلس گفت که رضاشاه در مذاکرات ۱۹۳۳ میلادی دخالت کرد ه است – دکتر مصدق در دفاع از حقانیت مالکیت ملت ایران بر منافع نفت از همین اعتراف تقی زاده (آلت فعل بودن مقام های ایرانی) سود برد و در دادگاه لاهه به استناد آنکه دادگاه حق دخالت در اختلاف میان دو دولت را داراست نه یک دولت و یک شرکت، با درخواست انگلستان مخا لفت کردو قضات با اکثریت آراء بر درستی اعتراض ایران رأی مثبت دادندو قاضی انگلیسی دادگاه نیز به نفع ایران رأی داد.

به دلیل همین تجارب در سیاست خارجی – دکتر مصدق عقیده داشت که گذشتگان اشتباه نمودند که سیاست «موازنه مثبت» اتخاذ کردند، نتیجه این سیاست ضد ملی تقسیم ایران به منطقه نفوذ دو دولت قدرتمند روسیه و انگلستان در ۱۲۸۵ «صدوده سال قبل » شدو می گفت قدرت های بزرگ زمانی کشور ما را به حال خود وا خواهند گذارد که اطمینان یابند هیچ کدامشان در ایران از امتیاز ویژه ای برخوردار نخواهند شد و آن را «سیاست موازنه منفی» نامید.

 این وطن دوست واقعی با بینش قوی بر مبنای آینده نگری بعنوان نماینده مردم درسال ۱۳۲۵ بعنوان نماینده، قانونی را به تصویب مجلس رساند که هرگونه مذاکره پیرامون قراردادهای نفتی با دولت های بیگانه از طرف مقام های دولتی- نخست وزیر، وزیران و معاونان آنان- ممنوع اعلام می شد.

در همین رابطه و در مسیر برنامه ریزی اصولی برای حضور موثر مردم در صحنه اصلی تصمیم گیری در مهر ماه ۱۳۲۸ در اعتراض به تقلب در انتخابات، گروه زیادی از مردم در خیابان کاخ اجتماع وبیست تن از آنان در دربار متحصن شدند، پس از آن معترضین در منزل دکتر مصدق گرد آمدند و تشکیل جبهه ملی را اعلام و مصدق را به رهبری برگزیدند.

خواسته های جبهه ملی علاوه بر کسب حقوق ملت ایران از شرکت نفت – برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و اجرای کامل قانون اساسی بود واین تشکیلات سیاسی کانون سازمان هایی شد که با این برنامه ها موافقت داشتند.

در انتخابات مصدق و چند تن از بنیانگذاران جبهه ملی به مجلس راه یافتند و طرح پیشنهاد ملی شدن صنایع نفت را پیشنهاد و در اسفند ۱۳۲۹ ( شسصت و شش سال پیش ) به تصویب مجلس رساندند.

همزمان بااستعفای حسین علاء از نخست وزیری حسن امامی نماینده مجلس، پیشنهاد کرد مصدق نخست وزیری را بپذیرد وپس از موافقت دکتر این پیشنهاد با ۷۹ رأی موافق و ۱۲ رأی مخالف تصویب شدو در پی آن مجلس به قانون ملی کردن شرکت نفت رأی مثبت داد.

با نخست وزیری مصدق ، دسیسه‌ها و تحریکات انگلستان علیه مصدق شدت گرفت و انگلستان به سازمان ملل متحد شکایت برد.

د کترمصدق در دفاع از حق ملی کردن صنایع ایران در نشست سازمان ملل متحد گفت: «اعتراض انگلستان بی اساس است و شورای امنیت حق قضاوت بر این موضوع را ندارد زیرا ایران حق دارد که از منابع طبیعی خود به هر طریق که مناسب بداند بهره برداری کند، اما از آن جا که سازمان ملل بالاترین مرجع وپناهگاه ملت های ضعیف و ستمدیده است، مصمم به حضور در این شورا شدم ».

 شورای امنیت سازمان ملل به تعویق بحث در مورد سئوال رأی دادکه این شکستی برای انگلستان محسوب میشد.

جا لب این که به دنبال ملی شدن صنعت نفت ایران، حکومت مصر به رهبری جمال عبدالناصر آبراه سوئز را ملی اعلام کرد.

برای مصدق استقلال و آزادی دو روی یک سکه بودو اعتقاد داشت هیچ ملتی بدون برخورداری از آزادی قادر به حفظ استقلال کشورش نخواهد بود و در نبودِ استقلال آزادی در کشور تحقق نمی‌یابد،

مصدق در مبارزه استقلال طلبانه و آزادیخواهانه، همان قدر از پشتیبانی مردم برخوردار بود که از ضدیت قدرت های استعماری و سرسپردگان داخلی آن ها که نقش ستون پنجم را بازی می کردند.

برای ایرانیان و مصدق – ملی شدن صنعت نفت به معنای حاکمیت و کنترل اکتشافات، استخراج و صدور نفت بود و برای دولت انگلستان و شرکت نفت به معنای از دست دادن آن ها، از این روجایی برای سازش و توافق باقی نمی ماند.

 آمریکا و انگلیس پس از قیام سی ام تیر و بازگشت پیروزمندانه رهبر ملی دکتر مصدق به نخست وزیری که به مقاله دیگری با توجه به اهمیت نیاز دارد، به این نتیجه رسیدند که / برکناری مصدق با وجود پشتیبانی آ گاهانه مردم از او ، جز از راه کودتا امکان پذیر نیست وبرای در تنگنا قرار دادن اقتصاد ایران و ناراضی کردن توده های مردم اقدام به مسدود کردن حساب‌های مالی ایران در انگلستان، جلو گیری از کمک های بلاعوض آمریکا، ممانعت ازپرداخت وام بانک جهانی، بازداشت ناو ایتالیایی که با وجود تحریم ها از ایران نفت خریداری نموده بود و……. نمود ند، تا جایی که درآمد دولت از فروش نفت در سال ۱۹۵۲ عملاً به صفر رسید.اما بر پایه ترازنامه بانک ملی و مستندات فراوان، موقعیت اقتصادی کشور به گونه ای بود که مخالفان از این طریق هم نمی توانستند دولت ملی را در مضیقه قرار دهند و حاکمیت را به شکست در آورند.

 نهایتا بزرگ کردن قدرت حزب توده و خطر اشغال ایران توسط شوروی آنهم با تبلیغات بسیار وسیع بود که در پی آن کودتا سازمان یافت و: شد انچه که نبایستی….

کودتا زخمناک ترین آسیبی بود که بر پیکره ایران زمین وارد آمد، خودکامگی را جایگزین آزادی کرد و ملت بزرگی را از رشد و شکوفایی بازداشت به گونه ای که اثرات شوم آن هنوز مشهود است.

شادروان مصدق در رابطه با بی دادگاهها ی خود میگوید:

 در فرانسه ژنرال پتن را به جرم همکاری با بیگانه محاکمه کردند و در ایران مرابه دلیل مبارزه با بیگانه.

 این چهره پاک و ماندگار تاریخ ایرانمان به وکیلش سر هنگ بزرگمهر مینویسد : افراد چپ بر دو قسم اند :

تندرو بالذات، تندرو بالعرض، وقتی اصلاحات در جامعه به عمل آید آنها که تندرو بالعرض هستند، متوقف می شوند و از قدرت تندرو بالفطره هم کاسته می شود.

  • هر فرد بی غرض هدفی فردی و اجتماعی دارد. هدف فردیش داشتن نان، آسایش خانوادگی و سلامتی و هدف اجتماعی او آزادی در زندگی و آبادانی مملکت میباشد.
  • این نوع افراد وقتی دیدند /کارها به تدریج درست می شود دیگر غرضی ندارند، این مردم ما را تقویت کردند- صبر داشتند. چون می دیدند دولتی دارند که برای آنها کار می کند. نفع خصوصی نداشتیم. جیبمان را نمی خواستیم پر کنیم. مردم با کمال میل و اخلاص به همه گونه ناکامی ها گردن نهادند.
  • دیگ بخار که نفس کش نداشته باشد با همه استحکامش می ترکد. افراد در جامعه باید تنفس بکنند.
  • هر عملی که جلوی تنفس اجتماعی را بگیرد، موجب انفجار اجتماع خواهد بود.

با نگاهی کوتاه به ۲ کتاب و نوشته های رهبر ملی در دوران تبعید و توصیه خوانندگان مخصوصا نسل جوان به مطا لعه انها ، یاد این انسان صریح، شجاع و مبری از هر پیرایه ای را گرامی میداریم :

کتاب «وجدان بیدار » اثر ماندگار « اشتفان تسواک » شرح حال آرمان‌خواهی میباشد که در برابر خودکامگی کلیسا به پاسداشت آزادی اندیشه برمی‌خیزد و با وجود تمام خطرها و آزارها در دوران انحصار طلبی مستقر – از ضرورت مدارا می‌گوید و به یکی از دوره‌های سیاه تاریخ جهان می‌پردازد و عوارض و ویژگی‌های استبداد را به‌گونه‌ای مستند پیش چشم خواننده می‌گشاید و خواننده ایرانی را بیاد نخست وزیر ملی در تبعید می اندازد و مشابهت بسیاری بین دفاعیات دکتر مصدق پس از کودتای ننگین ۲۸ امرداد ۳۲ و نامه های دوران تبعید ش در احمد آّباد ، با محتوی کتاب «وجدان بیدار » میتوان دید.

ضمنا کتاب «گزارش یک آدم ربایی » اثر «گابریل گارسیا مارکز» از گروگانهایی میگوید که روزهایی سخت، کسالت‌بار، آمیخته با انتظار آزاردهنده، محدودیت‌های گوناگون و تشویش را می‌گذرانند ومیگویند «دوران اسارت کی به پایان می‌رسد؟» وضعی که به‌گونه‌ای دیگر، گریبان دکتر مصدق را در تبعیدگاه تا هنگام فوتش گرفته بود.

مصدق در پاییز ۱۳۳۹ می‌نویسد: «تنهایی بسیار بد می‌گذرد. وضعیتم سخت و با کسی غیر از فرزندانم ارتباط ندارم و در بهار ۱۳۴۱ و در نامه‌ای تاکید می‌کند که «هر قدر از سختی زندگی خود عرض کنم کم گفته‌ام.» در نامه‌ای دیگر، در تابستان ۱۳۴۴ می‌نویسد: «حدود ۱۰ سال است که از این قلعه نتوانستم خارج شوم. در یک اتاق زندگی می‌کنم و گاه می‌شود که در روز چند کلمه هم صحبت نمی‌کنم ، این است وضع زندگی اشخاصی که عقیده‌ای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمی‌شوند.»

این نوشته ها ی ماندگار – درد و رنج تحمیل‌شده به اهل سیاست و اندیشه را به تصویر کشیده، هم‌زمان، مقاومت در برابر خشونت غیرقانونی، استبداد و خودکامگی را به‌شکلی عینی مطرح می‌کند، چنان‌که در بخشی از کتاب «مارکز -گزارش یک آدم‌ربایی» تاکید شده: «شادی عشق برای این ساخته نشده که با لالایی‌اش به خواب روی، بلکه برای این است که باز هم به مبارزه ادامه دهی»

 در خاطرات مصدق و جریان محاکمه وی در دادگاه نظامی نخست‌وزیر برکنار شده تاکید می‌کند: « اگر شاه بتواند هر وقت بخواهد اعلان جنگ دهد یاصلح کند، پس مردم و مجلس چه کاره اند ؟ »

مصدق با ان سن و سال ، شرایط حاکم بر خود و نظام سرکوب مسلط راعریان و در دادگاه نظامی تصریح می‌کند: «آن‌جایی که حقی در کار باشد از همه‌چیزم می‌گذرم؛ زن، فرزند ؛ امیال دنیوی، مگر وطنم» وفردای ۲۸ / ا مرداد اعلام کردکه «ما همه به پیشواز زندان می‌رویم »

دکتر معترض به کودتاو بی‌اعتنا به ارزیابی دستگاههای تبلیغاتی حکومت، فراتر از توان فیزیکی ، برای رأس هرم یعنی رژیم و دربار فعال بود، تا حدی که در برابر اظهارات آشگار ایده های او – کانون مرکزی قدرت با وقوف به فقدان پشتوانه دموکراتیک، چاره‌ای به جز بازداشت، محاکمه و تبعید رهبر ازاد اندیش ایرانیان نمیدید.

میگویند و باور داریم :

«هرچند تاریخ گاه‌شمار خونسرد پیروزی‌هاست و بیگانه با ارزش‌گذاریهای اخلاقی، اما : هر کوششی که از سر ایمان، باور خالص و ناب انجام می‌شود و هر نیرویی که از اخلاق و خصوصیات برتر آدمی مایه می‌گیرد، در عالم به هدر نرفته و نابود نمی‌ شود »

واز همه مهمتر :

«نباید حتی تصور کرد آنانی‌که آرمان‌شان در مسیر بیان حقایق و مبارزه با ظلم و دیکتاتوری، فراتر از زمانشان میرود، شکست میخورند »


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.