خانواده کیانوش آسا در اطلاعیه ی خود با روایت جزئیات آنچه در آن روزها گذشته، گزارشی از یک قتل ارائه می دهند، گزارشی که باید پلیس و قوه قضاییه ارائه می داد و کوتاهی کرده است. کاری که حداقل انتظار خانواده ی ده ها شهید دیگر جنبش از پلیس و دستگاه امنیتی و قضایی بود. انتظاری که نه تنها هیچ گاه بر آورده نشد، و نه حتی عزمی برای آرام سازی ظاهری اوضاع دیده نشد، که بارها و بارها مسئولان و ماموران با اظهار نظرهای کذب و ضد و نقیض و ناجوانمردانه، نه تنها دل خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان را به درد آوردند، که شاهدان آن صحنه ها را نیز به فریاد آوردند.
کلمه: این داستان یک قتل است. قتل دانشجوی سفید پوشی که روز ۲۵ خرداد توسط نیروهای مسلح مستقر در پشت بام پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چندی بعد پیکر خونینش از مانیتور پزشکی قانونی مورد شناسایی خانواده ی وی قرار گرفت.
این داستان یک قتل است، نه یک قتل ساده که شروری بی وجدان می کشد و بسیج و ارتش و پلیس که حافظان ناموسند پیگیر ماجرای قتل می شوند. در اینجا خانواده ای لحظه به لحظه ی فرزندشان را دنبال می کنند تا بتوانند راوی پرونده ی قتلش باشند. قتلی که با یک موبایل ضبط شد و در عرض چند ساعت در مقابل دیدگان دنیا و تاریخ به نمایش در آمد.
به گزارش کلمه، عصر روز دوشنبه مردمی که در مقابل این پایگاه بسیج، لباس جنگ پوشان مسلح را دیدند همانند صدها و هزارها ایرانی دیگر که بعدها تصاویر آن صحنه ها را دیدند، ناباورانه خاطرات خود از بسیج را مرور کردند و هرچند به قول خانواده ی این شهید جوان شاید امروز ثروت، قدرت و منفعت، نویسنده و کارگردان و بازیگران فیلم سرتاسر دروغ «قلادههای طلا» و امثال آن را به ساختنش ترغیب کند؛ ولی مطمئناً خون کیانوش و کیانوشها، خائنان راه آزادی این کشور را خوار و رو سیاه خواهد کرد.
خانواده کیانوش آسا در اطلاعیه ی خود با روایت جزئیات آنچه در آن روزها گذشته، گزارشی از یک قتل ارائه می دهند، گزارشی که باید پلیس و قوه قضاییه ارائه می داد و کوتاهی کرده است. کاری که حداقل انتظار خانواده ی ده ها شهید دیگر جنبش از پلیس و دستگاه امنیتی و قضایی بود. انتظاری که نه تنها هیچ گاه بر آورده نشد، و نه حتی عزمی برای آرام سازی ظاهری اوضاع دیده نشد، که بارها و بارها مسئولان و ماموران با اظهار نظرهای کذب و ضد و نقیض و ناجوانمردانه، نه تنها دل خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان را به درد آوردند، که شاهدان آن صحنه ها را نیز به فریاد آوردند.
خانواده های شهیدان، زندانیان و آسیب دیدگان در این سه سال بارها و بارها در مصاحبه های خود از شرح آنچه بر آنان رفته و می رود گفته اند اما سیمای ضرغامی و رسانه های وابسته به جریان قدرت با دروغ ها و پنهان کردن واقعیات فریاد آزادی و حق طلبی را خفه کرده و از فرصت داشتن رسانه استفاده می کنند و حقیقت رخ داده در مقابل چشم ها را وارونه نشان می دهند.
خانواده ی آسا در اطلاعیه ی خود در این باره تاکید کرده اند: ما حاضر بوده و هستیم با رسانهها مصاحبه داشته باشیم، به شرطی که گفتههای ما بطور کامل منتشر شود تا افکار عمومی به قضاوت بنشینند. خانوادهی آسا از رسانههایی که بدیهی ترین واقعیات را هم انکار میکنند، دعوت میکند تا در خانه مان حضور یابند و رنجهایی را که در فقدان کیانوش بر ما وارد شده از نزدیک ببینند، بشنوند و درک کنند؛ شاید وجدان خفته گردانندگانشان بیدار شود و از این پس از صحنهسازی و دروغپردازیهای گوناگون دست بردارند و یا حداقل بخشی از حقیقت را بپذیرند.
این گزارش و روایت قتل و حواشی آن این گونه پایان یافته است: هرچند مسئولان به این امید که پروندهی این جنایت مشمول گذر زمان شود تاکنون به آن رسیدگی نکرده اند، اما هیچگاه زمان باعث فراموشی آن نمی شود و به زودی پردهها کنار رفته، حقیقت عیان شده و پیشانی سیاه قاتلان با تمام توان هدف قرار میگیرد. ما هیچگاه در هیچ شرایطی و با هیچ ترفندی در برابر این ظلم بزرگ و جنایت آشکار سکوت نخواهیم کرد و منفعلانه امور را به دست قضا و قدر نخواهیم سپرد؛ بلکه با جدیت تمام و طلب یاری از پروردگار، علاوه بر ادامه ی راه کیانوش، همواره و مصرانه به دنبال معرفی، محاکمه و مجازات علنی
آمران و عاملان با هر لباس و در هر مکان بصورت صریح، روشن و دقیق و با حضور خانواده میباشیم.
متن کامل این اطلاعیه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
باز شوق یوسف ام دامن گرفت پیر ما را بوی پیراهن گرفت ای دریغا نازک آرای تن اش بوی خون میآید از پیراهن اش
ای برادرها خبر چون میبرید این سفر آن گرگ یوسف را درید یوسف من، پس چه شد پیراهن ات بر چه خاکی ریخت خون روشن ات
بر زمین ِ سرد، خون ِ گرم تو ریخت آن گرگ و نبوداش شرم تو تا نپنداری ز یاد ات غافلم گریه میجوشد شب و روز از دل ام
به نام حق و راستی و با سلام و درود به روان پاک و سر افراز کیانوش آسا، شهید جاودان وطن و سلام به ملت بزرگ ایران
در تاریخ پرحادثهی این مرز و بوم، زنان و مردان بسیاری بخاطر سرافرازی میهن و پاسداشت انسانیت، جان ارزشمند خود را فدا کردهاند و کیانوش به عنوان یک دانشجو نمونهای بارز در سالهای اخیر ایران بوده است که به عنوان نماد حقطلبی در حافظهی تاریخی ملت، از جمله دانشگاهیان ماندگار خواهد بود. آری کیانوش آسا، فرزند همهی ملت است.
در آغاز ما خانواده آسا ضمن تبریک شانزدهم آذر به ملت ایران به خصوص رهروان راه علم و دانش، انزجار خود را از کشتار مردم بیپناه سوریه توسط رژیم بشار اسد ابراز میکنیم و آرزو داریم روزی برسد در هیچ جای عالم، پاسخ ندای آزادی، آتش گلوله نباشد. همچنین همدردی و همدلی خود را با خانوادههای جانباختگان حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، آسیبدیدگان، زندانیان سیاسی و عقیدتی و فعالین راه آزادی و حقوق انسان ها اعلام می کنیم و نیز سپاسگزار و قدردان هموطنانی هستیم که به دنبال از دست دادن برادر و فرزندمان به طرق مختلف، تاکنون در کنار ما بودهاند.
ما تاکنون چند بار مواضع خود را در مورد قتل کیانوش عزیزمان اعلام کرده و تا حدودی افکار عمومی و مسئولین را از اوضاع و احوال و نظرات و انتظارات خویش آگاه نمودهایم. حال با زخمهای عمیقی بر قلب هایمان، تصمیم گرفتیم در پاسخ به اظهارات کذب برخی مسئولین و همچنین برای اطلاع عموم بخصوص کسانی که پیگیر پروندهی این جنایت بوده و هستند، نکاتی را یادآور شویم.
حدود سه سال و نیم از فقدان کیانوش، پارهی تن و امید فردایمان گذشت. او که حقیقت نسل سوختهی ماست، جایش را پیش خدا پیدا کرد و دیگر نیست که ستم و سیاهی را ببیند. اما خون این جوان نخبهی کُرد که مظلومانه بر خاک وطن ریخته شد همواره میجوشد و روزی دامنگیر قاتلانش خواهد شد؛ بدیهی است اشخاصی که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در این جنایت دست داشتهاند باید محاکمه و مجازات شوند. قاتلانی که امروز خوشحالند ولی در روز موعود، در دادگاه عدالت گریان خواهند بود و در آن زمان از گناه بزرگشان نخواهیم گذشت؛ چرا که حاصل زندگیمان را به گلوله بستند. به یقین آتش زیر خاکستر، در زمان شعله گرفتن، خشمگین و سوزاننده خواهد بود؛ نه امروز و نه آن وقت به هیچ وجه کوتاه نخواهیم آمد و با قدرت، حق خود و کیانوش را خواهیم ستاند. مگر میشود آه سرد و نالههای شبانه روز مادر، ماتم برادران و اشک خواهران، فراموش شده یا بی نتیجه بماند.
کیانوش از فرزندان آزاداندیش این سرزمین بود. کُرد یارسان اهل حق از ایل سنجابی و زاده کرمانشاه که با پشتکار قوی توانست تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در این شهر فقیر و جنگ زده با رتبههای عالی به پایان رساند. وی در بسیاری از المپیادها و مسابقات علمی-هنری دانشآموزی جزو نفرات برگزیده بود. هنوز دوران دبیرستان را به پایان نرسانده بود که پدر را از دست داد و از آن پس مادر به جبر زمانه برایش هم مادر بود و هم پدر. مادری که نان از دهان خود میگرفت تا فرزندش بالنده شود، درس بخواند و به عنوان یک نخبه، نه با پول و رابطه و نه با کرنش در برابر بی سوادان، نالایقان و چپاولگران، که در عین تنگدستی، مستأجری و محدودیتهای فراوان اقتصادی ضمن کار کردن در کنار تحصیل، بخاطر کفایت و شایستگی به شأن و منزلت اجتماعی برسد. دانشآموزی که در مدرسه بخاطر عقاید شخصیاش به عنوان اقلیت مذهبی، از حداقل امکانات عمومی نیز برخوردار نبود، در سال ۱۳۸۲ با نه ماه مطالعه فشرده در رشتهی مهندسی شیمی، گرایش نفت و گاز، به دانشگاه رازی کرمانشاه راه یافت. پس از اتمام دورهی کارشناسی، با چند ماه تلاش پیوسته، بلافاصله برای تحصیل دورهی کارشناسی ارشد در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه علم و صنعت ایران، رشتهی مهندسی شیمی، گرایش طراحی، شبیه سازی و کنترل فرآیندهای نفت و پتروشیمی پذیرفته شد و تحصیلاتش را با موفقیت ادامه داد تا در خرداد ۸۸ به مرحلهی تدوین پایان نامه تحصیلی دوره کارشناسی ارشد رسید. اما دفاع از حقوق خود و هموطنان، مجال دفاع از پایان نامهاش را نداد. او تا آخرین لحظهی حیات، تلاشگری موفق در راه علم و عرفان و هنر بود.
او علاوه بر فعالیتهای علمی، در عرصهی موسیقی و هنر نیز فعال بود. تنبورنوازی خودآموخته و قابل و در نقاشی، کاریکاتور و خطاطی نیز خوش ذوق بود. کیانوش با توجه به روحیاتش، اهمیت زیادی برای حفظ و نگهداری محیط زیست قائل بود؛ و سالها فعالیتش در انجمن زیستمحیطی جبهه سبز کرمانشاه (صلح سبز)، نشانگر این روحیه او بود. فردی مهربان، دلسوز، صبور، میهن دوست و عاشق کار و تلاش و زندگی بود.
کیانوش دانشجویی آگاه بود؛ او که دارای حساسیت و دغدغهی فراوان و مطالعهی گسترده در ضمینهی اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور و همواره پیگیر مسایل روز جامعه و دانشگاه بود در راهپیمایی میلیونی، میدان امام حسین تا میدان آزادی، همراه با مردم شرکت جست. اما پاسخ این حضور، دو گلوله بود که جانش را گرفت و ما را در اندوهی بی انتها فرو برد تا غم و رنجی فراتر، عمیق تر و عظیم تر از سال های سال آوارگی از جنگ، یتیمی، محرومیتهای گوناگون و وضعیت به شدت سخت مالی را به دوش بکشیم و برای همیشه در عزای کیانوش مهربان و خیرخواه بنشینیم. حال اولین سوالی پیش میآید این است که چرا این اتفاق رخ داد؟ چرا کیانوش کشته شد؟ به چه جرمی؟ به کدامین گناه؟
شاید بهتر باشد در اینجا مختصری از اتفاقات ظهر روز ۲۵ خرداد ۸۸ تا تحویل پیکر بیجان کیانوش در ظهر ششم تیر ارائه گردد. این اطلاعات از طریق پیگیری و صحبت با تعدادی از پرسنل بیمارستان رسول اکرم، اداره آگاهی شاهپور و کلانتریهای محدودهی خیابان و میدان آزادی، گزارش پزشکی قانونی، اطلاعات موجود پرونده در شعبه هفتم دادسرای جنایی، پرونده ای که در ماه های آغازین وقوع این جنایت در دادسرای واقع در ابتدای خیابان ۱۲ فروردین و زیر نظر قاضی شهریاری تشکیل شده بود، اظهارات بازجوها، بازپرسها و مقامات امنیتی و قضایی در زمان بازداشت اعضای خانواده و نیز مراجعهی ما برای پیگیری پرونده، صحبت با تعدادی از زخمیها و راهپیمایان غروب ۲۵ خرداد و دوستان و همراهان کیانوش در آن روز، اظهارات همسایگان پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا که از پشت بام خانه شاهد وقایع آن روز بودند و گفتههای کسانی که او را بعد از اصابت گلوله اول (در حالی که از اطرافیان تقاضای کمک میکرد) از محل حادثه دور کرده اند، تصاویر و فیلمهایی که از طریق تلفن همراه و دوربینهای غیر حرفه ای توسط حاضرین ضبط شده و بین مردم دست به دست گردیده تا به ما رسیده یا در تلویزیونهای جهانی نمایش داده شده و اظهارات تعدادی از فرماندهان بسیج، سپاه، نیروی انتظامی و مقامات استانداری تهران، بدست آمده است.
آنچه برای ما روشن شده، این است که کیانوش در روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۴ ظهر، پیام زیر را در وبلاگش منتشر کرده و آن را برای دوستانش ارسال میکند:
«سلام به همهی دوستان عزیز من دیروز خیابان مطهری بودم خدارو شکر مردم دارند حرکت میکنند بعد از اعتراضات ۴ شنبه دیروز هم میدان ونک خیابان مطهری خیابان ولیعصر میدان فاطمی دانشگاه شریف تهران و امیر کبیر صحنهی اعتراض و اعتصاب مردم و دانشجوها بود رئیس جمهور نامنتخب که قرار بود مصلی سخنرانی کند با دیدن اعتراضات سخنرانی را به میدان ولیعصر منتقل کرد تا در اتمام مراسم مانور قدرت بدهد اما بالاتر از میدان ولیعصر و در تقاطع مطهری انبوه مردم حاضر بودند که با وجود چند طیف مختلف از نیروهای سرکوب گر باز شعار حمایت از موسوی و اصلاحات و فریاد تقلب تقلب سر میدادند و بلافاصله نیروهای چماق بدست بسمتشان حمله ور میشدند و گاز اشک آور میزدند باور کنید تا حالا اینقدر موتور و چماق با هم ندیده بودم بسیجیها از ۱۲ سال گرفته تا ۶۰ سال برای سرکوب آمده بودند.»
سپس او در حدود ساعت ۲ بعد از ظهر به همراه چند نفر از دوستان دانشجویش برای شرکت در راهپیمایی از دانشگاه خارج میشود و از طریق مترو، خود را از ایستگاه دانشگاه علم و صنعت به ایستگاه میدان انقلاب میرساند در آنجا از مترو پیاده شده و به همراه دوستانش به جمعیت میلیونی مردم میپیوندد و مسیر میدان انقلاب تا میدان آزادی را به همراه راهپیمایان طی میکند.
در میدان آزادی، میان مردم بوده اما با شنیدن صدای گلوله و دیدن دود و آتش در نزدیکی میدان آزادی، به همراه سیلی از جمعیت حاضر، به محل حادثه یعنی خیابان محمدعلی جناح، کوچه صفا، نزدیک پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا میرود. در آنجا تعدادی از حاضرین در حال شعار دادن علیه بسیجیان بودند. همچنین از دو طرف سنگ پرانی به سوی یکدیگر صورت میگیرد. پس از مدتی تحرکات و تحریکات دو طرف، نیروهای بسیجی مستقر در داخل و پشت بام پایگاه ابتدا با گلولههای مشقی و سپس با گلولههای جنگی و سازمانی، (بر خلاف ادعای مقامات بسیج و سپاه که گلولههای شلیک شده از اسلحهی بسیجیان در آن روز را غیر سازمانی عنوان میکنند) بصورت تک تیر و سپس رگبار به سوی حاضرین تیراندازی میکنند. در این میان کیانوش با گلوله جنگی، توسط یکی از این بسیجیان مستقر در پشتبام پایگاه مورد اصابت قرار میگیرد.
تصاویر زیر از ویدئوی موجود در فضای مجازی مربوط به لحظهی اصابت گلوله به کیانوش گرفته شده است.
او در لحظهی حادثه پیراهن سفید آستین کوتاه و شلوار جین آبی رنگ بر تن داشته است. خانوادهی آسا از مردم درخواست میکند چنانچه اطلاعات بیشتری از زمان حادثه و پس از آن دارند، از طریق آدرس الکترونیکی kianooshasa1388@gmail.com به ما اطلاع دهند؛ شاید به روشن تر شدن بیشتر واقعه کمک کند.
کیانوش پس از زخمی شدن، از مردم حاضر کمک میخواهد. پس از آنکه به کمک پنج نفر از مردم جابجا میشود، خود را معرفی کرده و اطلاعات شخصی اش را به آنها میگوید. سپس با آمبولانس بیمارستان یا اتومبیل یکی از شهروندان به بیمارستان رسول اکرم منتقل میشود.
بنا به اظهارات پرسنل بیمارستان مذکور در غروب دوشنبه ۲۵ خرداد، تعدادی از زخمیها و کشتههای آن روز، به آنجا منتقل شدهاند و در حالی که پزشکان و پرستاران مشغول مداوای زخمیها بوده اند، نیروهایی که یونیفرم سازمانی خاصی بر تن نداشتند، وارد بیمارستان شده و کنترل امور را بدست میگیرند و تمامی کشتهها و تعدادی از زخمیهای آن روز را از بیمارستان خارج و به مکان نامعلومی منتقل میکنند؛ این مسائل باعث اعتراض و تحصن پزشکان و پرستاران میگردد.
از آن زمان تا ظهر روز جمعه ۲۹ خرداد یعنی زمان تحویل جسد به پزشکی قانونی، اطلاع دقیقی از وضعیت کیانوش نداریم. در مدت چند روز مفقود بودنش، ما به مراکز و ارگانهای متعددی از جمله حفاظت اطلاعات ناجا، زندان اوین و کهریزک، پلیس امنیت، اداره آگاهی شاهپور، بیمارستانها و کلانتریهای محدودهی آزادی، دادگاه انقلاب و هر جایی که کمترین احتمالی برای پیدا کردن سرنخی از وضعیت کیانوش میرفت، مراجعه کردیم اما در همهی موارد نه تنها کمکی به ما نمی شد بلکه ما را با آن وضع نگران از جایی به جای دیگر و از فردی به فرد دیگر ارجاع میدادند.
از جمله در موردی یکی از افسران انتظامی گفت کیانوش در اوین زندانی میباشد و حاضر است با دریافت مبلغ ۵۰۰ هزار تومان، ظرف ۴۸ ساعت، خبر موثقی از وضعیت کیانوش و مکان دقیق نگهداری او به ما بدهد؛ ولی ما به خواستهاش عمل نکردیم. تا اینکه پس از چند روز جستجوی مداوم خانواده و دوستان و آشنایان، در صبح سوم تیر، ناباورانه تصویر جسد خونین کیانوش را در مانیتور پزشکی قانونی در میان تصاویر تعدادی دیگر از اجساد یافتیم. تصاویری که از کیانوش دیدیم، دهان پر از خون، اثر دو گلوله بر بدن و چهرهی تغییر یافتهی او را نشان میداد؛ بطوری که برادرش (کامران) در ابتدا قادر به شناسایی او نشد، اما خواهرش تأیید کرد که آن، تصویر جسد کیانوش است. فردای آن روز در چهارم تیر با حکم قاضی از دادسرای جنایی، جسد توسط خانواده در سردخانهی پزشکی قانونی، رویت و شناسایی قطعی شد.
حال با توجه به این موارد و مواردی دیگر که تا کنون بارها در سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و محکمههای قضایی گفته ایم، پرسشهایی در ذهن داریم که تاکنون پاسخی برای آنها نیافتهایم ما همواره خواسته و میخواهیم که:
اول- چه شخص یا اشخاصی با مجوز چه فرد، افراد یا سازمانی و با چه قصد و هدفی، از پشتبام پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا به سوی کیانوش تیراندازی کردهاند؟
دوم- طبق تحقیقات ما و بر اساس اظهارات شاهدان محل حادثه، ابتدا تنها یک گلوله به کیانوش اصابت کرده، سپس او زخمی و به بیمارستان منتقل میشود. چه کسانی، چرا و با چه مجوزی او را از بیمارستان خارج کردهاند؟ در حالی که به گفتهی پزشکان، زخمیها در حال مداوا بودهاند و نمیبایست جابجا میشدند.
سوم- اگر کیانوش در بیمارستان هنوز زنده بوده، پیکر زخمی او را چرا و به کجا منتقل کردند؟
چهارم- با اینکه کیانوش روز ۲۵ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفته، اما تاریخ تحویل جسد به پزشکی قانونی ۲۹ خرداد است. در طول این چند روز پر ابهام، کیانوش که نه در بیمارستان و نه در پزشکی قانونی بوده، در کجا نگهداری میشده و چه شرایطی داشته است؟ آیا ارگان دیگری وجود دارد که جسد قبل از تحویل به پزشکی قانونی در آنجا نگهداری شود؟
پنجم- در بیمارستان رسول اکرم و احیانأ پس از آن، مراقبت های پزشکی در چه سطحی بوده است؟ آیا مداوای لازم و کافی بر روی کیانوش زخمی انجام گرفته است؟
ششم- اگر کیانوش در بیمارستان جانش را از دست داده، چرا بلافاصله به پزشکی قانونی منتقل نشده است؟
هفتم- وقتی برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی مراجعه کردیم، علاوه بر اثر گلوله اول، اثر گلولهی دیگری در بدن او وجود داشت. از طرفی گزارش پزشکی قانونی ناقص بوده زیرا به این نکته که گلوله های موجود در جسد، از یک یا دو اسلحه و در یک یا دو زمان متفاوت شلیک شده یا خیر، اشاره ای نکرده است و فقط علت فوت را «اصابت گلوله» عنوان نموده است. چرا روز، ساعت فوت و دیگر جزییات نحوهی مرگ تشریح نشده است؟
هشتم- اگر دو گلوله، همزمان و در یک مکان به کیانوش اصابت نکرده، پس گلولهی دوم که یقینأ باعث مرگ او شده، کی، کجا، چگونه، چرا و توسط چه کسی به بدن زخمی او شلیک شده است؟
نهم- چرا نسخههایی از گزارش اسلحه شناسی و دیگر تحقیقات و گزارش های پرونده را تاکنون به ما یا وکیل پرونده تحویل نداده اند؟
دهم- با توجه به اینکه کیانوش ابتدا به بیمارستان رسول اکرم منتقل شده، اگر در آنجا جان خود را از دست داده، بنا به نزدیکی فاصله، باید به پزشکی قانونی واقع در غرب تهران تحویل داده میشد. چرا برخلاف روال معمول، جسد به پزشکی قانونی کهریزک که بسیار دورتر از بیمارستان رسول اکرم میباشد، تحویل داده شده است؟
یازدهم- تحویل دهنده جسد به پزشکی قانونی چه شخص یا اشخاصی و وابسته به کجا بودهاند و چگونه توانستهاند با آسودگی خاطر و بدون ترس از پیگیری و بازداشت، روزانه جسد خونین جوانی را که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بود تحویل پزشکی قانونی دهند؟ چرا در نامه پزشکی قانونی بدون ارائه هرگونه جزئیاتی از آن شخص یا اشخاص تنها به عنوان «ناشناس» نام برده است؟
دوازدهم- عینک، لباسها، تلفن همراه و دیگر وسایل شخصی کیانوش در کجا نگهداری شده یا میشود و چرا آنها را به ما تحویل نمی دهند؟
سیزدهم- چرا با وجود دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و قضایی متعدد و بعضاً موازی تا کنون آمران و عاملان این جنایت معرفی، محاکمه و مجازات نشدهاند؟
بدین گونه برای همیشه دفتر زندگی کیانوش را بسته و درِ یک دنیا ماتم و اندوه را برای ما باز کردند. در این مدت چه روزهای سیاه و دشواری که بر ما نگذشت. غم از دست دادن کیانوش برای ما بسیار سنگین، فاجعهبار و زبان قاصر از گفتن آن میباشد. در این میان با خود میگوییم ای کاش نیروهای امنیتی، قضایی و نیروهای به ظاهر خودسر، از آزار خانوادههایی که عزیز خود را در حوادث پس از انتخابات از دست دادهاند پرهیز میکردند. بجز معدود افرادی در ردههای پایین ترِ مسئولیت که رفتار درستتری داشته اند، در اکثر موارد متاسفانه برخوردهای نامناسبی با ما صورت گرفت.
آیا بهتر نبود نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بجای تحت فشار قرار دادن خانواده ای داغدار و عزادار و اطرافیانشان و ورود به حریم خصوصی آنان به اشکال گوناگون همچون شنود تلفن و کنترل رفت و آمدها، وقت و توان خود را برای رفع بخشی از ناهنجاریهایی که آشکارا و شبانه روز در سطح شهر کرمانشاه وجود دارد، صرف میکردند؟
خرید و فروش آسان مواد مخدر و داروهای روانگردان به هر مقدار، انواع فساد، فحشا و آسیبهای اخلاقی، زورگیری، فراوانی کودکان کار و خیابان، کودکان رها شده، تکدیگری بومی و غیربومی، ابتذال و تنفروشی، سرقت و ناامنی (در یک سال گذشته منزل ما سه بار مورد سرقت قرار گرفته است و در هیچ یک از موارد سارقان دستگیر نشدهاند)، عربدهکشی، گردنکشی و لاتگری با بازوهای بادکرده، افزایش وحشتناک مصرف قلیان، گسترش روزافزون خرافات، رشوهخواری، فالبینی و رمالی، از جملهی این ناهنجاریها است که با دقت کردن و قدم زدن در گوشه و کنار و مرکز شهر، پارکها، شهرکها و یا نگاهی به صفحات روزنامهها، این را برای کسانی که پیگیر شوند، روشن میکند.
همچنین سال هاست که کرمانشاه جولانگاه اراذل و اوباشی شده که با چاقو، قمه و شمشیر حریف میطلبند و کسی را یارای جلوداری آنها نیست. اینان به راحتی سوار بر موتور نمایش زور و قدرت میدهند، به این و آن حمله می کنند و هر کس که در دفاع از خود در مقابلشان بایستد با شدیدترین وضعی به او حملهور میشوند و با او برخورد میکنند. در اکثر موارد پیگیری های انتظامی و قضایی هم به دلایل متعدد از جمله بی عدالتی به جایی نمیرسد، در این حملات زنان و دختران هم از آسیبها مصون نیستند و به راحتی حق آنها نیز ضایع میشود و صلاح بر آن است که هر کس برای جلوگیری از ریختهشدن آبرویش، تسلیم شده و سکوت کند.
در این شرایط اسفناک زندگی در کرمانشاه، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی نه تنها تاکنون اقدام عملی جدی و نتیجه بخشی برای پیدا کردن آمران و عاملان قتل کیانوش انجام ندادهاند بلکه بجای اینکه حافظ امنیت ما باشند، تهدیدی برای ما و اطرافیانمان شدند. آیا قتل کیانوش کم بوده که رفتار این نیروها، نیز باعث تحمیل اضطراب و فشار بر ما و دوستان و آشنایان مان شود؟ کار گذاشتن دوربین بر سر مزار کیانوش، کنترل رفت و آمد و تهدید خویشاوندان و آشنایان، به چه منظوری میباشد؟ در حالی که با وجود دوربین و کنترل همه جانبه، اراذل و اوباشی که چندین بار به سنگ مزار کیانوش تعرض کرده و به آن اسید پاشیدند و با کندن درخت سروی که مادر و دایهاش بر سر مزارش کاشتند به آن نیز رحم نکردند، هیچگاه بازداشت نشدند. ولی به بهانههای مختلف ما توسط پلیس امنیت، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بازداشت شدیم.
در زندان قزلحصار کرج و زندان دیزل آباد کرمانشاه، به بهانهی بازرسی بدنی، کامران را مجبور کردند تا برهنه شود و علاوه بر زندان اوین، یک ماه او را در بند زندانیان خطرناک، محکومین به اعدام و توزیعکنندگان و مصرفکنندگان مواد مخدر در زندان قزلحصار نگه داشتند. همچنین چند مرحله افسردگی شدید روحی برخی اعضای خانواده، باعث ماه ها بستری شدن در بیمارستان گردید. بازداشت و بازجویی از مادر، برادران و خواهران کیانوش و استفاده از چشمبند، برخوردهای غلط، غیرقانونی و توهینآمیز چه معنایی دارد؟ آیا این رفتارها انسانی است؟
باید گفت رفتار ارگانها و سازمانهای مسئول، خصوصاً در قوهی قضاییه در مواجهه با پروندهی قتل کیانوش بسیار ناعادلانه، سوالبرانگیز و به دور از انصاف و انسانیت بوده است. مسئولین ذیربط از وظیفه خود در این پرونده شانه خالی کرده، دروغ گفته و فرافکنی میکنند. دردآورتر و جالبتر اینکه در مواردی بجای محکومیت این جنایت بزرگ، بیشرمانه آن را انکار میکنند. دروغگو، خائن و خائن، ترسو است. اما در جواب دروغگویان و انکارکنندگان واقعیات باید گفت که اگر کیانوش کشته نشده پس چه اتفاقی برایش رخ داده است؟ و او اکنون کجاست؟!
مطمئناً تغییراتی که بلافاصله در شکل ظاهری ساختمان پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا صورت گرفت نیز در راستای همین ادعا و برای پاک کردن صورت این مساله است؟!
بر کسی پوشیده نیست که مناطق مختلف از نظر امنیتی و نظامی تقسیمبندی شدهاند و هر منطقه مسئولی دارد و امکانات، تعداد نفرات، اسلحه ها، گلولهها و جزئیات یک مرکز نظامی ثبت بوده و در اختیار مقامات و سازمانهای فوق قرار دارد. چگونه ممکن است در یک پایگاه، گلولههای متعددی به سوی افراد شلیک شود اما مسئولین مربوطه نتوانند بفهمند چه اتفاقی و چگونه رخ داده است؟
با اینکه بارها گفتهایم دیه و مواهب نمی خواهیم، قاتل را معرفی کرده و پاسخ پرسش هایمان را بدهند، همواره مراجع مختلف به شکلهای گوناگون، به خانواده و وکیل مان پیشنهاد دریافت دیه داده اند. حضور افراد از طرف ارگانها و سازمانهای مختلف حکومتی در منزل ما و آوردن تابلو، لوحها و … برای به اصطلاح دلجویی به چه منظوری بوده است؟
کسانی هم بودند که تلاشهای فراوانی کردند تا به دلایلی جالب از جمله همنوردی کیانوش با دانشجویان در برنامههای کوهنوردی و تنبورنوازی برای آنها او را که به ملیت ایرانی و هویت کُردی خود افتخار میکرد، به حزب یا گروهی مشخص منسوب کنند تا بتوانند جنایت رخ داده را وارونه جلوه دهند و از این طریق خانواده را به سکوت وادار کنند. هر روز داستانی تازه به شکلی جدید و با سرمایهگذاری کلانی عنوان میشود. شاید امروز ثروت، قدرت و منفعت، نویسنده و کارگردان و بازیگران فیلم سرتاسر دروغ «قلادههای طلا» و امثال آن را به ساختنش ترغیب کند؛ ولی مطمئناً خون کیانوش و کیانوشها، خائنان راه آزادی این کشور را خوار و رو سیاه خواهد کرد.
ما، همهی مسئولین را به رعایت اخلاق، انصاف و انسانیت در گفتار و رفتار دعوت میکنیم. پیشنهادمان هم به مسئولین امنیتی این است در روزهایی با لباس عادی! و به قصد کنترل رفت و آمدها بر سر مزار کیانوش در قطعه ۵۸ آرامگاه باغ فردوس کرمانشاه یا آن حوالی حاضر میشوند، حرف های مردم را هم گوش کنند که چه میگویند و با چه عناوینی از آنها یاد میکنند! و نسبت به اعمال و رفتارهایشان چه نظری دارند.
از کسانی هم که سعی کردند از زبان خانوادههای جانباختگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، نامزدهای معترض در انتخابات یا همفکران آنان را مسبب رخ دادن این جنایت بدانند و یا حتی یک یا چند نفر از دوستان و یا همفکران کیانوش را به عنوان قاتلانش معرفی کنند، باید پرسید در ذهنتان چه میگذرد؟ آیا دایه مهربانتر از مادر شدهاید که از طرف خانوادهی ستم کشیده ما این گونه سخن میگویید و برای این و آن خط و نشان میکشید؟ چه کسی به شما اجازه داده است در تریبونها و رسانههایی که ناعادلانه بر آن چنگ زده و اشغال کردهاید با گستاخی تمام به جای ما اینگونه ابراز عقیده کنید؟
در این میان بسیاری از نخبگان سیاسی و مدنی و برخی مدعیان اصلاح طلبی نیز، در حوادث پس از انتخابات، به درستی عمل نکردهاند و در مواردی تناقض، تضاد و کوتاهی در رفتار و گفتارشان نمایان شد؛ اما از دید خانوادهی آسا، آقایان کروبی و موسوی در جریان انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن سربلند بوده اند. خانواده آسا ضمن آرزوی سلامتی برای آقایان مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی و خانم دکتر زهرا رهنورد و ضمن قدردانی از درایت، شجاعت، مقاومت و وفاداریشان به مردم، آرزوی آزادی هر چه سریعتر آنان و همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی کشور را دارد. همچنین برای محمد خاتمی، توانایی و شجاعت بیشتر در پیشبرد اعتقاداتش و انجام اموری که در پیش گرفته و از او انتظار میرود آرزومند است.
متن پیام میرحسین موسوی:
شهادت شهد شیرین رضای حق است
اینجانب شهادت کیانوش آسا این بنده برگزیده خدا را به ملت شریف ایران، بخصوص مردم مقاوم و نستوه استان کرمانشاه، خانواده گرامی و وفادار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت میگویم و صمیمیترین درود خود را بر روح پاک و خون به ناحق ریخته او نثار میکنم.
والسلام علی عبادالله الصالحین – میرحسین موسوی خامنه
همچنین لازم میدانیم به عملکرد بسیاری از رسانههای داخلی در مواجهه با این جنایت اعتراض کنیم. باید گفت رسالت رسانه بیان واقعیات و انتقال درد و رنجهای مردم است؛ اما بسیاری از رسانههای حکومتی با آزادی مطلق و بدون اینکه به هیچ فرد یا نهادی پاسخگو باشند، سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه میدهند و در خبرها دروغ میگویند، دروغ مینویسند و واقعیات را وارونه جلوه میدهند. آنها توجه نمیکنند که امروزه دیگر قرنطینهی اطلاعاتی امکانپذیر نیست و این سخنان ناصواب، در نهایت، تاثیر منفی بر مشروعیت خود آنان خواهد داشت.
ما حاضر بوده و هستیم حتی با همین رسانهها مصاحبه داشته باشیم، به شرطی که گفتههای ما بطور کامل منتشر شود تا افکار عمومی به قضاوت بنشینند. خانوادهی آسا از رسانههایی که بدیهی ترین واقعیات را هم انکار میکنند، دعوت میکند تا در خانه مان حضور یابند و رنجهایی را که در فقدان کیانوش بر ما وارد شده از نزدیک ببینند، بشنوند و درک کنند؛ شاید وجدان خفته گردانندگانشان بیدار شود و از این پس از صحنهسازی و دروغپردازیهای گوناگون دست بردارند و یا حداقل بخشی از حقیقت را بپذیرند. از رسانههای مستقل نیز انتظار میرود در پیگیری اینگونه فجایع، جدیت بیشتری از خود نشان دهند. چرا که تکریم و ادامهی راه کسی که به خاطر دفاع از حقانیت و انسانیت، جانش را فدا کرده، وظیفهی اخلاقی تک تک ماست و بدون شک این رسانهها، شرایط بهتری برای پیگیری وضعیت جانباختگان و آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات دارند.
با امید اندکی که به نمایندگان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی داشتیم، علاوه بر ریاست قوه قضائیه، به کمیتهی ویژه حوادث پس از انتخابات که از سوی آنها تشکیل شد و برخی ارگانهای دیگر از جمله ریاست قوه قضاییه، شورای عالی امنیت ملی، رئیس مجلس، کمیسیون امنیت ملی و اصل ۹۰، فراکسیون نمایندگان کُرد و تک تک نمایندگان کرمانشاه در مجلس، نامه نوشتیم و نسخه ای از گزارشهای موجود پرونده قتل کیانوش را پیوست نامهها برایشان ارسال کردیم، اما نه تنها پاسخی دریافت نکردیم، بلکه با قرائت نتیجهی گزارش کمیتهی ویژه در صحن علنی مجلس، ناباورانه شاهد بودیم که واقعیات وارونه شده و اصل مطلب از قلم افتاده است.
متن گزارش منتشر شده از سوی مجلسی که باید نمایندهی ملت باشد، گفتار و رفتار نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را برای ما تداعی کرد. گزارشی که حتی اعتراض برخی نمایندگان همان مجلس را نیز در پی داشت. ما همواره پیگیر این جنایت بوده ایم و از مسئولین خواسته ایم که صدای دادخواهی ما را بشنوند و رسیدگی کنند. هرچند جای بسی تاسف است که برای تاثیرگذاری این صدا، راه دراز، موانع و سدهای بزرگی در پیش است.
ما مدت هاست از این مجلس قطع امید کردهایم و مراجع پیگیر این قضیه، فعالان نهادهای حقوق بشری بوده اند. بی تردید حقوق بشر یک ارزش جهان شمول و خواسته همگانی است. حق حیات، بدیهیترین حق انسان است و بی شک قتل کیانوش و محرومیت او از این حق، نقض حقوق اولیه بشر است. ما از همه فعالین اجتماعی و سیاسی و انجمنها و نهادهای حقوق بشری داخل و خارج کشور درخواست میکنیم که همچنان پیگیر این جنایت باشند و در این راستا تلاشهای لازم را انجام دهند و از همه عزیزانی که تاکنون همراهمان بودهاند بخصوص وکیل محترم دکتر صالح نیکبخت که پیگیری قضایی آن را برعهده داشت صمیمانه تشکر کنیم.
خانوادهی آسا ضمن تقدیر از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد (که جمهوری اسلامی هم از اولین اعضای آن میباشد) و تشکر از انتخاب گزارشگر ویژه این شورا در امور ایران، که در گزارش دوم خود به مساله قتل کیانوش اشاره کرده، از آقای احمد شهید تقاضا دارد تا از قوه قضاییه بخواهد جزییات کامل پرونده کیانوش و مدارک و گزارشهای ضمیمهی آن را که در بیمارستان رسول اکرم، پزشکی قانونی، شعبه هفتم دادسرای جنایی، اداره آگاهی شاهپور و نزد قاضی پرونده قرار دارد و بسیاری دیگر از مدارک و شواهد که به دلیل مهر محرمانه روی پرونده، دور از دسترس خانواده نگهداری میشود، به طور کامل در اختیار ایشان قرار دهند و در صورت حضورشان در ایران، امکان ملاقات با ایشان را داشته باشیم. ما آمادگی داریم در ملاقات حضوری در ایران و یا کشوری دیگر با آقای احمد شهید، مدارک و مستندات خود را به همراه شرح جزئیات واقعه به ایشان ارائه کرده و با وی گفتگو کنیم تا زوایای پیدا و پنهان این جنایت، بیش از پیش بر او و همگان روشن و آشکار گردد.
خانوادهی آسا همچنین خواستار پیگیری این پرونده توسط دبیرکل، رئیس و کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خانم کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، خانم شیرین عبادی، وکیل ایرانی برنده جایزه صلح نوبل و فعالین حقوق بشر در سازمانهای: حقوق بشر کردستان، عفو بینالملل، گزارشگران بدون مرز، دیدهبان حقوق بشر، دفاع از قربانیان خشونت، جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، فدراسیون بینالمللی حقوق بشر و همچنین کانون مدافعان و کمپین بینالمللی حقوق بشر است.
اما باید دانست این تنها، وظیفهی فعالان حقوق بشر نیست که نقض حقوق افراد را پیگیری کنند بلکه همه در حد توان خود مسئولیت داریم تحقیق کنیم تا بدانیم در حوادث پس از انتخابات بر خانوادهها چه گذشت و چه عزیزانی کشته یا زخمی شده و مال یا آبروی چه کسانی به تاراج رفت. مردم، پیگیر این مسائل باشند و سخن و عملکرد افراد مختلف را زیر نظر داشته باشند و هیچکس بیتفاوت نباشد. بیتفاوتی برای هر جامعهای بخصوص جامعهی بیمار ما سم مهلک است، سمی که تاکنون بسیاری از عزیزانمان را به کام مرگ برده است. زیرا سطح آگاهیها و داناییهای مردم است که در نهایت سرنوشت ما و کشورمان را تعیین میکند. به یقین میتوان گفت منشأ بسیاری از مشکلات جامعه و تداوم آنها، افراد جامعه بوده و مقصر خود «ما» هستیم.
لازم است هر کدام از ما دانستههای خود را افزایش داده و با مسئولیتهای خود آشنا باشیم و وظیفهی خود را در هر جایگاه و موقعیتی که داریم بشناسیم و به درستی انجام دهیم و از افراط و تفریط بپرهیزیم، ثابت قدم باشیم و به بهانههای مختلف، از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنیم و با بیزاری جستن از ظلم و حمایت از مظلومان، راه آزادی، آزادگی و عدالت را در پیش بگیریم که در این صورت، کمتر افراد و خانوادههایی متحمل هزینههای فراوان و غیر قابل جبران خواهند شد.
آرمان های خود را به کیش شخص یا اشخاص گره نزنیم و به دنبال قهرمانان یا ناجیانی نباشیم که از داخل یا خارج کشور یا از آسمان بر روی زمین سر برآورند و همه مشکلات و موانع را سریعاً رفع، و ایرانی مستقل، آباد، آزاد و پیشرفته را به ما تحویل دهند. با خرد جمعی و کسب تجربههای اجتماعی است که جامعه به سمت بهبود میرود. چرا باید برخی از خانوادهها نابود شده و یا در معرض نابودی کامل قرار گیرند اما بسیاری از مردم حتی قشر تحصیلکرده، دانشگاهی، نخبگان و صاحبان فکر و فرهنگ هنوز ندانند واقعیت چه بوده و چه رخ داده است؟! درست است که آگاهیهای مردم نسبت به دوران قبل از انتخابات ۸۸ بسیار بیشتر شده اما اصلاً کافی نیست. برای افزایش سطح دانستهها میتوان از کلیهی ظرفیتهای موجود خصوصاً رسانههای جمعی استفاده کرد.
آزادی عقیده، آزادی بیان و حق شرکت در تظاهرات و راهپیمایی مسالمت آمیز، از حقوق محرز و اولیه شهروندی است. حق اعتراضات مدنی بر طبق قوانین و میثاقهای بین المللی و اعلامیهی جهانی حقوق بشر تأیید شده است و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز آن را تأیید و بر آن تأکید میکند. ما به عنوان ملت باید حق اعتراض به مقامات کشورمان را داشته باشیم؛ مگر نه اینکه این مقامات نیز افرادی چون ما هستند و همگی در برابر قانون یکسانند. جامعهی مترقی، جامعه ای است که در آن همه افراد از هر نوع تفکر، دین، آیین، نژاد، مکتب و زبان آزاد باشند. حتی اگر رفتاری خلاف هر یک از اصول قانون از سوی شخص یا گروهی معترض صورت گرفت، برخورد با آنها باید طبق مفاد مصرح قانونی در دادگاه صالحه، با حضور وکیل و هیئت منصفه با نهایت بی طرفی، بصورت علنی و در حضور رسانهها انجام شود. حق راهپیمایی در اصل ۲۷ قانون اساسی تنها برای موافقان، حامیان و مواجب بگیران حکومت نیست؛ منتقدان، معترضان و مخالفان هم در آن حق دارند. اگر در حوادث پس از انتخابات، مطابق قانون عمل میشد و حقوق مندرج در قانون اساسی به رسمیت شناخته میشد، ما و بسیاری دیگر از خانوادهها عزادار نمی شدیم. حقوقی که نادیده گرفته شد تا وضعیت به جایی برسد که فقر و تورم، گرانی، اختلاس و فساد، تحریم و خطر جنگ و وابستگی و سرشکستگی بر سر ملت ایران ببارد. آیا استفاده از زور و اسلحه ی نیروهای سپاه، بسیج و انتظامی در مقابل مردم، صحت و مشروعیت انتخابات را تایید و تضمین کرد؟
اندوهمان فراوان و دعایمان این است بلایی که بر سر ما آمد دامن قاتلین را بگیرد تا شاید با تجربهی یکسان این واقعه، به درک حقیقت برسند و از ادامهی راهی که در پیش گرفته اند، دست بردارند. هرچند مسئولان به این امید که پروندهی این جنایت مشمول گذر زمان شود تاکنون به آن رسیدگی نکرده اند، اما هیچگاه زمان باعث فراموشی آن نمی شود و به زودی پردهها کنار رفته، حقیقت عیان شده و پیشانی سیاه قاتلان با تمام توان هدف قرار میگیرد. ما هیچگاه در هیچ شرایطی و با هیچ ترفندی در برابر این ظلم بزرگ و جنایت آشکار سکوت نخواهیم کرد و منفعلانه امور را به دست قضا و قدر نخواهیم سپرد؛ بلکه با جدیت تمام و طلب یاری از پروردگار، علاوه بر ادامه ی راه کیانوش، همواره و مصرانه به دنبال معرفی، محاکمه و مجازات علنی آمران و عاملان با هر لباس و در هر مکان بصورت صریح، روشن و دقیق و با حضور خانواده میباشیم.
خانوادهی آسا، خون کیانوش را به آرمانهای انسانی این ملت آزادیخواه و جامعه کُرد تقدیم میکند و فریاد میزند کیانوش آسا زندهتر و پویاتر از گذشته در راه اعتلای آزادی و انسانیت میکوشد. آری؛ کیانوش اکنون آرام گرفته است اما او در دلهای همه عاشقان راه آزادی زنده است و یاد و نامش هر لحظه انگیزه ی ادامه ی تلاشها برای تحقق ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته خواهد بود.
به امید آزادی و سرافرازی ملت ایران
خانواده آسا
۱۱ آذر ۱۳۹۱