چفیه به گردنهای نظامی- امنیتی که رئیسی را در انتخابات اخیر جلو انداختند دنبال چه چیزی هستند؟ آیا به تعبیر سردار ذوالقدر(مرد پشت صحنه کنونی جمنا)، درباره انتخابات ۸۴، به دنبال سازماندهی و برخوردهای «چندلایه»اند و یا همچون سال ۸۸ به دنبال یک کودتای انتخاباتی تمام عیار؟ آیا از روشهای نرم استفاده میکنند و یا اگر ضرورت ایجاد کند به روشهای سخت هم دست میزنند؟ اصلا چه نیازی بود ابراهیم رئیسی که رفتوآمد نظامیان نزد او در یکسال اخیر وی را به عنوان یکی از محتملترین نامزدهای رهبری آینده مطرح میکند را به عرصه سخت انتخابات بکشند؟ آیا راه مطرح کردن او در مجلس خبرگان به هنگام نیاز، مسیر آسانتری نبود؟
چرا رئیسی را آوردند؟
قبلا نوشتهام که نظرات در موافقت و مخالفت با به صحنه انتخابات آوردن رئیسی چه بوده و رهبر نظام در این میان چه موضعی اتخاذ کرده است. در هر حال چفیه به گردنها روی نارضایتی و ریزش آراء حسن روحانی که در دفعه قبل حائز اکثریتی ناچیز (یعنی کمتر از یک درصد) بالاتر از نیمی از آراء بود حساب زیادی کردهاند. آنها فکر میکنند به راحتی و با بسیج تمام امکاناتشان در سپاه و بسیج و کمیته امداد و جامعه مدرسین (با اعزام طلاب به طور وسیع به روستاها) و… میتوانند انتخابات را دو مرحلهای کرده و در دور دوم برنده شوند. بدین ترتیب آنها در پی آن هستند رئیسی را از پشت صحنه به روی صحنه بیاورند و چهرهاش را عادیسازی کنند و با «تطهیر» رنگ ننگ «جنایت» که یکسال پیش توسط یک مرجع مذهبی آزاده بر سر و روی او پاشیده شد و با دادن سیمای یک فرد جاافتاده و سید ریش سفید خوشسیمای آرام طرفدار محرومان، چهره واقعی خشن و هتاک و مهاجم او را «تحریف» کنند و وی را در کسوت جدیدی به روی صحنه سیاست ایران بکشند و مقدمات رهبریاش را با پرکردن نقطه ضعف عدم مدیریت کلان اجرایی فراهم کنند و در ضمن در هنگام انتقال رهبری، پست مهم ریاستجمهوری را نیز در دست داشته باشند. در کوتاهمدت نیز آب از دست رفته منافع سرشار نابود شده با برجام و بدقلقی دولت روحانی با سپاهیان را دوباره به جوی برگردانند.
به نظر میرسد اما چفیه به گردنهایی که حساب ویژهای روی نارضایتی اقتصادی و ریزش آرای روحانی کردهاند، هنوز جامعه ایران را بعد از شکستهای پیاپیشان خوب نشناختهاند که وقتی موج اجتماعی- انتخاباتی ایجاد شود سیلی راه میافتد که همه نقشههایشان را خواهد برد. آیا ایشان فکری برای این وضعیت و برخطا بودن محاسبهشان روی ریزش آراء روحانی هم کرده اند؟
اگر توهم شان شکست بخورد…
برخی بدبینانه معتقدند آنها از روشهای غیر معمولی که شاید برای ما هم ناشناخته باشد برای موفقیتشان بهره خواهند گرفت و به هر قیمت رئیسی را به ریاست خواهند رساند. به نظر میرسد با توجه به اینکه کودتای فرضی انتخاباتی این بار برخلاف دوره احمدینژاد میخواهد علیه خود مجری انتخابات صورت گیرد، احتمال موفقیتش چندان ساده و واقعی نیست. ضمن آنکه رهبر نظام که قطعا باید چنین کاری با مجوز ضمنی او صورت بگیرد نیز هوشیارتر و با تجربهتر از آن است که در وضعیت کنونی منطقه و روی کار آمدن ترامپ در آمریکا دست به چنین ماجراجویی خطرناکی بزند.
حال اگر مسیر بهرهگیری از روشهای غیر معمول (مثل رد صلاحیت روحانی و یا فرضا ترور او و یا نزدیکانش و امثال اینها) را مسدود بدانیم؛ تنها راه برای حامیان رئیسی استفاده از همه روشهای بهداشتی و غیربهداشتی و بهرهگیری از همه حیلهها و ترفندها و بسیج همه امکانات برای افزایش رای او و ریزش رای روحانی است.
شاید تند شدن موضع روحانی در چند سخنرانی اخیر نیز ناشی از همین مسئله باشد که او شاهد است طرف مقابل از همه روشهای کثیف و شارلاتانیسم سیاسی در حد اعلا برای رسیدن به مقصودش استفاده میکند. آیا قبلا به روحانی تذکر داده شده بود که زیاد تند نرود تا جو جامعه ملتهب نشود که وی در دو مناظره اول دست به عصا حرکت کرد؟ توییت حسام الدین آشنا فرد امنیتی دولت روحانی مبنی بر اینکه روحانی نمیخواست «به جامعه شوک وارد کند»، آیا غیرمستقیم خبری را به اطلاع همگان نمیرساند که چنین هشداری به روحانی داده شده بود؟ اما چرا فقط به روحانی؟ زیرا بخشی از طرفداران و حامیان روحانی سابقه برافروختگی و پا به خیابان گذاشتن داشتهاند! بنابراین روحانی نباید آنها را تحریک کند.
چرا روحانی ناگهان تند شد؟
روحانی شاهد دو اتفاق بود یکی اینکه گویا این تذکر فقط از سوی او و به صورت یکطرفه اجرا میشود و خبرهای آشکار و پنهان زیادی نشان میدهد که طرف مقابل با چه روشهای شارلاتانی قصد زدن او را دارد . همانطور که در روی صحنه نیز با عوامفریبی و دادن وعدههای بیبنیاد، بنیاد اقتصاد مملکت را نشانه گرفتند تا آنجا که رئیس مجلس اصولگرا نیز میگوید این وعدهها عمل شدنی نیست و یا نهادهای قضایی سایت «کارانه» قالیباف را میبندند.
از طرف دیگر روحانی شاهد است که اگر نجنبد و بخشی از آراء مرددین را جلب نکند ممکن است نتواند در مرحله اول پیروز شود و در مرحله دوم نیز معلوم نیست چه اتفاقاتی بیفتد. دلیل تندتر و صریحتر شدن روحانی احتمالا این دو عامل است.
مواضع روحانی رئیسی را هم تحریک میکند که به زبان و سیمای واقعیاش نزدیکتر شود و دست از ریای اخلاقنمایی سابق بردارد. دیالکتیک شرایط و پینگپنگ متقابل مواضع تند، کار را برای چفیه به گردنهای پیرامون رئیسی نیز تنگ و تند میکند.
تا اینجا رئیسی سعی میکرد خود را در کسوتی از ریای اخلاقی و خیرخواهی و مستضعف پناهی پنهان کند و به فریب اقشار تحت فشار زندگی که کمتر سیاسی اند و تنها به دنبال بهبود وضع زندگی فلاکت بارشان هستند بپردازد. در این مسیر عوامفریبانه و ریاکارانه رئیسی را تنها میشد از طریق اطرافیانش شناخت و شناساند. اما به تدریج مواضع خود او نیز روشنگر خواهد بود.
رئیسی را از اطرافیانش بهتر میتوان شناخت
رئیسی استعداد پنهانکاری و فریبکاری زیادی دارد. همانطور که سالهای سال در پشت صحنه قوه قضائیه حکم حبس و اعدام و حصر و توقیف داده و کسی مطلع نشده است. نقش پشت صحنه او در همین اواخر علیه احمد منتظری و تلاش برای خلع لباس و به زندان انداختن او، اندکی از رفتارها و رویههای رئیسی را به افکار عمومی کشاند. او حتی پس از انتشار نوار روشنگر آیتالله منتظری خویشتنداری کرد و حتی یک کلمه نگفت. بنابراین چهره واقعی سیاستها و برنامههای او را همچنان باید از پیرامونش شناخت. پیرامون او بسیار از افراد دولت احمدینژاد قرار دارند که سیاستهای ویرانگر او در گذشته را برای آینده این سرزمین نوید میدهند. همچنین افراد مرموز خطرناکی همچون محمدباقر ذوالقدر که نقش آشکار و پنهان او در بسیاری از سرکوبها وسیاستهای ضدملی اظهر من الشمس است.
اما شاید بد نباشد برای روشنگری بیشتر بر دو چهره دیگر پیرامون رئیسی تاکید فزونتری بکنیم. یکی از آنها کامران دانشجوست.
کامران دانشجو از عوامل کودتای انتخاباتی ۸۸
کامران دانشجو رئیس ستاد انتخابات کشور در سال ۸۸ و از طراحان و مجریان تقلب گسترده در آن انتخابات بود. وی در دوره دوم احمدینژاد بلافاصله پس از کودتا وزیر علوم شد تا نفس دانشگاه را ببرد. برادرش فرهاد نیز رئیس دانشگاه آزاد شد. در همین دوره تعداد زیادی کادر آموزش دیده جناح منتسب به وی دارای مدرک دانشگاهی شدند.
کامران در انگلستان درس خوانده و به گفته خودش در ماجرای سلمان رشدی از این کشور اخراج شده است. این چهره شناخته شده است و به خصوص کودتای ننگین ۸۸ علیه رای ملت ایران و تبعات ویرانگر ادامه چهار ساله دولت احمدینژاد که رئیسی ادامه دهنده راهش خواهد بود نام شوم و شرم این فرد را در خاطرهها زنده میکند. بنابراین تنها باید بر حضور این عامل کودتا در کنار رئیسی تاکید کرد و بر تاریکی اطراف او نور تاباند.
روسگرای ستاد رئیسی، محمد مهدی طهرانچی
آخرین روزهای فروردین، ابراهیم رئیسی میزبان رستم مینیخانوف رئیسجمهور مسلمان تاتارستان و نماینده ویژه پوتین در امور ادیان در مشهد بود. میهمانیای که شائبههایی درباره مناسبات رئیسی و روسیه ایجاد کرد تا جایی که رحیمی از نمایندگان مجلس خواست از وزارت خارجه در این مورد پرسش کنند. تاتارستان علیرغم اینکه مسلماننشین است، حدود دههزار یهودی دارد که با دولت اسرائیل ارتباط خوبی دارند و حتی مستمری دریافت میکنند. حدود پنج هزار تاتارستانی یهودی نیز در شهرکهای یهودینشین زندگی میکنند. پرسوجوی رحیمی به جایی نرسید و گرمای فضای انتخابات این خبر را به حاشیه برد.
در کنار این خبر اگر به ستاد مرکزی رئیسی سری بزنیم با چهره هایی برخورد میکنیم که میتواند سرنخهای تحلیلی ویژهای به ما بدهد. بدین ترتیب نفر دیگری که در اطراف رئیسی میتوان بر او تمرکز کرد فرد ناشناختهای است که در تاریکی حرکت میکند. جستجوی رد گذشته و اخیر او در لابلای اخبار اما حضور سیاست روسگرا را در نزدیکی و بیخ گوش رئیسی برای ما یادآور میشود. این فرد محمد مهدی طهرانچی است.
طهرانچی رئیس سابق دانشگاه بهشتی است که اواخر سال ۹۵ توسط دولت روحانی کنار گذاشته شد. وی در سال آخر وزارت کامران دانشجو بر وزارت علوم به ریاست دانشگاه منصوب شده بود. او پس از عزل از ریاست دانشگاه طی حکمی سرپرست معاونت علمی آستان قدس رضوی شد.
طهرانچی در سال ۱۳۷۶ در مسکو، در موسسه فیزیک و فناوری دانشگاه دولتی روسیه، در رشته فیزیک فارغالتحصیل شد. وی اما پس از بازگشت به ایران روابط نزدیک خود با حکومت روسیه و نهادهای وابسته به آن را حفظ کرد. در زمان ریاست طهرانچی بر دانشگاه بهشتی نیز روابط این دانشگاه با مراکز روسی گسترش یافت.
طهرانچی در دولت روحانی سعی داشت علیه برجام سنگاندازی کند که با هوشیاری دولت از ریاست دانشگاه برکنار شد. اما بعد از برکناری به آستان قدس برده شد. برخی اخبار حاکی از این است که قرار است طهرانچی عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد شده و سپس به عنوان ریاست این دانشگاه انتخاب شود. از هم اکنون معلوم نیست قرار گرفتن وی در راس دانشگاه بزرگ و گستردهای همچون دانشگاه آزاد چه تبعاتی خواهد داشت.
فرد هماهنگکننده دیدار فرستاده پوتین با ابراهیم رئیسی همین آقای طهرانچی بوده است. همچنین گفته میشود وی یکی از هماهنگ کنندگا روابط ایران و بیت رهبر با روسیه است.
روابط ایران و روسیه در سالهای اخیر افزایش زیادی داشته است. پوتین به ایران میآید و از فرودگاه به دیدار رهبر میرود و یک نسخه قرآن خطی هدیه میدهد. چندی بعد ایران پایگاه نوژه را در اختیار روسیه قرار میدهد تا به سوریه حمله کند. روسیه سابقه پیمانشکنی و بدعهدی زیادی در تاریخ گذشته و حال ما دارد که مستقلا قابل بررسی است. برخی از سیاسیون و حتی بعضی از سپاهیان بر این روحیه و رویه روسیه که بر اساس منافعش حاضر است پس از بازی تاسر حد امکان با کارت ایران؛ اما در نهایت روی ایران معامله کند اشاره شده است. برخی نیز به عنوان نمونه تصریح کردهاند که احمدینژاد معتقد بود روسیه (و چین) در پرونده هستهای نخواهند گذاشت قطعنامهای علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شود اما بعدا دیدیم که چگونه قطعنامههای متعددی علیه ایران تصویب شد و این پرونده ذیل بند هفت قرار گرفت.
در رابطه با پرونده سوریه نیز محمدجواد ظریف در مصاحبهای (با اعتماد ملی) ضمن اینکه اشتباهات روسیه را در منطقه کمتر دانسته بود، اما تصریح کرده بود با توجه به اینکه آمریکا و روسیه نمیتوانند مشکل سوریه را حل کنند، ما نباید دنباله روی یکی از اینها باشیم. ظریف در این مصاحبه به ظرافت از قبح وابستگی به یکی از این دو سخن گفته بود و همین نشان میداد که در ساخت قدرت در ایران چنین گرایشی وجود دارد.
انتخابات «رفراندوم نه بزرگ» به رهبرسازی از رئیسی
حال پس از سخنان چند روز اخیر روحانی و برخورد مستقیم او با رئیسی باید منتظر برخورد متقابل آنان و تشدید حملات و توطئهها و استفاده هر چه بیشتر از همه روشها و شارلاتانیسم خاص چفیه به گردنهایی بود که دولت دوم احمدینژاد را با کودتا سرکار آوردند و اینک میخواهند رئیسی را در راس قدرت اجرایی کشور بنشانند و آن را مقدمهای برای رهبرسازی وی سازند. تصور رهبری چنین فردی نیز دشوار است. آیا در سراسر نظام مستقر عاقلانی نیستند که بفهمند رهبری رئیسی چه انعکاس داخلی و بینالمللی خواهد داشت و تبعات جهانی آن می تواند تا چه حد دامن این مملکت و ملت مظلوم را بگیرد؟ آیا تجربه هشت ساله احمدینژاد کافی نبوده است؟ رهبری اما مقامی مادامالعمر است. ویرانگری هشتساله احمدینژاد و تبعات بینالمللی آن هنوز مردم ما را آزار میدهد پس چگونه میخواهند رهبری مادامالعمر چنین موجودی را بر این سرزمین تحمیل کنند که تبعاتی صد برابر ویرانگرتر خواهد داشت؟
برخوردهای اخیر روحانی اگر در مناظره سوم ادامه یابد موجی اجتماعی ایجاد خواهد کرد که عبور او از مرز پنجاه درصد آراء را بسیار سهلالوصولتر خواهد کرد. در این صورت باید خطای محاسبه فاحش و قمار بزرگ چفیه به گردنهایی که ابراهیم رئیسی را به میدان این بازی آوردهاند را به عرصه شکست سنگینی برای آنان تبدیل کرد. دیگر مسئله تنها ممانعت از ریاستجمهوری او و زوج دوقلویش قالیباف نیست که با ولع بیپایانش به قدرت و ریاست، کاپشن احمدینژادی را زیر اورکت نظامیاش پنهان کرده است؛ بلکه باید انتخابات را به «رفراندوم»ی علیه رهبرسازی از رئیسی تبدیل کرد. آراء رئیسی باید تحقیری تاریخی برای وی باشد و «نه»ای بزرگ به رهبر سازی از یک متهم به جنایتهای بزرگ که به جای نشستن بر صندلی اتهام میخواهد بر کرسی ریاست بنشیند. ثبتنام او حتی، توهین به شعور ما بود (به تعبیر احمد آقای منتظری). او و حامیانش خیالهای بالاتری دارند که بنیاد داخلی و خارجی مردم و مملکت مان را می خواهد بر باد دهد. با تمام وجود باید به این تلاش شوم «نه» گفت و مانع تعبیر این کابوس بزرگ شد.
از: زیتون