وزارت آموزش و پرورش بزرگ ترین و به عبارتی، پر دردسرترین سازمان دولتی است که از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز همواره دستخوش تغییر و نابسامانی بوده است. تغیرات پی درپی در ساختارهای مدیریتی، تغییرات در نظام آموزشی و تغییر محتوای کتب درسی، دلایل گوناگونی دارد؛ با این همه سوءمدیریت و آزمون و خطا در اداره ساختار آموزش عمومی در همه این سال ها مشهود بوده است. سوءمدیریتی که نتیجه مستقیم اش، فقدان یک برنامه جامع آموزشی و پرورشی و به دنبال آن، افت کیفیت آموزشی و افزایش بزهکاری در مدراس و در میان دانش آموزان بوده است.
بر همین اساس، فقدان نیروهای کارآمد و موثر به منظور اداره این بزرگ ترین وزارتخانه کشور، چالشی همیشگی در همه سال های پس از انقلاب بوده است. چالشی که در جریان انتخاب وزیر جدید، به لطف شبکه های مجازی، نمود بیش تری یافت.
نگاهی به مجموعه مدیران آموزشی پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که عملاً یک حلقه محدود از مدیران سیاسی در طی این سال ها، امکان قرار گرفتن در راس این وزارتخانه را داشته اند. مدیرانی که نظر رهبری جمهوری اسلامی هم، در انتخاب آن ها لحاظ می شود.
بی شک فقدان نیروهای موثر در این وزارتخانه بیش از هر چیز نتیجه سیاستگذاری ها و تغییراتی است که در دهه شصت شاکله این وزارتخانه را تغییر داد.
اولین تغییرات در ساختار آموزش عمومی، در سال های اولیه انقلاب، پاکسازی گسترده نیروها از مدارس و ادارات بود. درست هشت روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۳۰ بهمن ۱۳۵۷، در مدرسه علوی، بنیان گذار جمهوری اسلامی در دیدار مسئولان آموزش و پرورش، خطوط کلی نظام جدید آموزشی را ترسیم کرد :”کتاب های درسی را چه دبستانی و چه دبیرستانی و چه دانشگاهی، تغییرات اساسی داده و آن چه از عکس و مطالبی که به نفع استعمار و استبداد است، تصفیه کنید.”
پاکسازی آموزش و پرورش، با تصفیه گسترده نیروهایی همراه بود که به زعم تصمیم گیران انقلابی، با خطوط کلی حکومت اسلامی ناسازگار بودند. تاسیس انجمن های اسلامی در ادارات کل کشور و انجمن اسلامی معلمان به صورت مشخص، با هدف پاکسازی کامل ساختار آموزش و پرورش و کادر سازی های لازم صورت گرفت.
در همین راستا است که آیت الله خمینی در ۱۱ فروردین ۱۳۶۰، رسالت انجمن های اسلامی را چنین تبیین می کند: “این یک عهده بزرگ است. برای شما که در آن جا هستید و می خواهید که دبیرستان ها را یا هرچه در دبیرستان هست به صورت اسلامی در بیاورید. و این یک تعهد بزرگی است.”
از نظر بنیان گذار جمهوری اسلامی، شناسایی سوابق انقلابی افراد از وظایف مهم انجمن های اسلامی بود. این نهادها از نظر آیت الله خمینی می بایست در شناسایی افراد، مواردی از قبیل، “سابقه قبل از انقلابشان، و در انقلاب چه کردند و چه بودند، و قبل از انقلاب این ها داخل چه امری بودند و چه کارهایی می کردند، خانواده های این ها خانواده های متعهد به اسلام است یا نه” و غیره را لحاظ می کردند.
به عبارت دیگر خطوط مشخص معیارها و ملاک های انتخاب مدیران و مسئولان آموزشی در همه سال های دهه شصت چنین مواردی بود. و اگرچه در سال های میانی دهه هفتاد، معیارهایی هم چون تخصص نیز وارد گفتمان نیروهای انقلابی شد، با این همه معیارهای اصلی در گزینش مسئولان طراز اول، هم چنان نزدیکی به معیارهایی بود که از طرف آیت الله خمینی ترسیم شده بود.
براساس چنین رهنمودهایی بود که انجمن اسلامی معلمان وظیفه پاکسازی گسترده نیروها در ساختار آموزش عمومی کشور و گزینش و انتخاب مدیران جدید را عهده دار شد.
تصفیه فضای آموزشی از نیروهای غیر همسو، نیازمند کادر سازی های جدید بود. تاسیس نهاد امور تربیتی در همان سال ها، با هدف پرورش نیروهای انقلابی برای اداره ادارات آموزش و پرورش انجام گرفت. نهادی که به طور عمده کادر مورد نیاز خود را از نهادهای انقلابی هم چون، بنیاد مستضعفان، سپاه پاسداران و جهاد سازندگی تامین می کرد. در واقع بر مبنای چنین رویکردی بود که از همان سال های اولیه انقلاب، امکان ورود نیروهای دگراندیش و روشنفکران به حلقه های مدیریتی آموزش و پرورش بسته شد.
حلقه هایی که در طول ۳۷ سال گذشته، با کم ترین تغییرات، سکان اداره اموزش عمومی کشور را در دست دارند. حتی با تغییر دولت ها در طول ۳۷ سال گذشته –دولت هایی که بعضاً مبلغ سیاست های فرهنگی متفاوتی هستند-، شاهد تغییرات ماهیتی در ساختار مدیرتی آموزش کشور نیستیم.
در نتیجه چنین ساختار متصلبی است که امروزه با بحران جانشینی و فقدان نیروهای کارآمد و موثر در راس نظام آموزشی کشور و حتی لایه های میانی تر مواجه هستیم. ساختاری که سنگ بنای آن با تصفیه و پاکسازی نظام آموزشی از نیروهای غیر انقلابی و تربیت نیروهای همسو با گفتمان فقهی- شیعی گذاشته شد. گفتمانی که با آموزش های مدرن، غیر ایدئولوژیک و سکولار تضادی دائمی دارد.
از: ماهنامه خط صلح