ناخدا هوشنگ صمدی، به مناسبت هفتم آذر، روز نیروی دریایی: ارتش پدافند خودمان هواپیمای جهان‌آرا را زد

شنبه, 11ام آذر, 1396
اندازه قلم متن

یک وجب از خاک کشور را ندادیم حالا سیاسیون به وظیفه خود عمل کنند

قانون-سامان صابریان

بنا به دعوتی که از جانب ما صورت گرفته بود، با قدم‌هایی استوار، قامتی‌ رعنا و چهره‌ای سرشار از تجربه به دفتر تحریریه آمد. با تمام صلابتی که داشت با همه بچه‌ها احوالپرسی کرد و در ادامه به اتاق گفت‌وگو رفت. ابتدای کار از جزییات روزنامه پرسید و با روی خوش جویای پیشینه یکی از دوستانی شد که خود را همکار او معرفی کرده بود. ناخدا، یکی از همکاران سابقش را در دفتر روزنامه ما یافته بود و همین رویداد سبب شد که با حس نزدیکی بیشتری صحبت را ادامه دهد. گفت‌وگو را آغاز کردیم، دل‌پری داشت ولی خود را همچنان سرباز می‌دانست.

او هر زمانی که از یاران شهیدش یا همرزمان ایثارگرش سخن می‌گفت، بغض مردانگی در گلویش می‌پیچید؛ آن لحظه توانایی‌اش را نداشتیم که در چشمان مردی نگاه کنیم که روزگاری دشمن از نامش واهمه داشت ولی امروز غم‌یاران، دلش را به درد آورده بود. ناخدا هوشنگ‌صمدی، از تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، فرمانده‌ای است که همچنان خود را سرباز و رزمنده می‌داند و می‌گوید دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد. او به برخی مسائل انتقادهای فراوانی داشت که البته ناشی از علاقه شدید او به کشور و مردم است.

فرارسیدن هفتم آذر، روز نیروی دریایی و سالگرد عملیات حماسی مروارید سبب شد تا به سراغ این یادگار دریادلان نداجا برویم و گفت‌وگو کنیم که از ایثارگری رزمنده‌های این نیرو برای ما بگوید و ما نیز بنا به وظیفه‌ای که داریم، یادی کنیم از شهدایی که در این راه، جان خود را تقدیم انقلاب و کشور کرده‌اند. در ادامه، مشروح گفت‌وگوی«قانون» با ناخدا هوشنگ‌صمدی را می‌خوانید.

 

در عملیات مروارید چه مولفه‌هایی دست به دست یکدیگر داد تا این حماسه رقم بخورد؟

نیروی دریایی در ۲۳ شهریور ۱۳۵۹ یعنی یک هفته مانده به آغاز رسمی جنگ، قرارگاه مقدم جنگ را در بوشهر تشکیل داد. جانشین نیرو در بوشهر این ستاد را تشکیل داد و نام آن را قرارگاه مقدم ۴۲۱ گذاشت و ماموریت‌ها و جنگ از اینجا اداره می‌شد. تمام امکانات نیروی دریایی در اختیار این ستاد بود. ما جنگ دریایی را بسیار پیش از ۳۱ شهریور یعنی خرداد ۵۹ آغاز کرده‌بودیم و تکاورهای نیروی دریایی از اواخر سه‌ماهه سوم ۵۸ در خوزستان حضور پیدا کردند. واحدهای ما در خوزستان هر روز گزارش می‌دادند و ما مطمئن بودیم جنگی در پیش است. حتی در اسفند ۵۸ نیروی دریایی عراق مانور دریایی انجام داد و به ما گفته بودند که مانور را بررسی کنیم و ما نیز خبر دادیم که جنگ در پیش داریم و ستاد مشترک قبول کرد که جنگی پیش رو است.

ستاد مشترک به هر سه نیرو دستور داد طرح‌های عملیاتی قدیمی را بررسی مجدد کرده و طرح جدیدی را تدوین کنند. نیروی دریایی طرح ذوالفقار، نیروی هوایی طرح البرز و نیروی زمینی طرح ابوذر را تصویب کرد و برای احتمال جنگ به واحدها ابلاغ کردند. از خرداد ۵۹ آماده باش‌های پی‌در پی داشتیم که معایب و محاسن را دریابیم و بررسی کنیم.

باید اشاره کنم که از انقلاب تا آن زمان تعمیر و نگهداری در نیروها انجام نشده بود و فعالیتی صورت نمی‌گرفت و حتی سرباز جدیدی نیز گرفته نمی‌شد و وضعیت پرسنلی در سطح پایینی قرارداشت و خارج از حد استفاده در جنگ بود. خوب است این نکته را بدانیم وقتی توان رزمی زیر ۵۰ درصد باشد قابل جنگیدن نیست و باید بگویم لشکر ۹۲ که عظیم‌ترین لشکر ما بود، توانش به ۳۸ درصد رسیده بود ولی با این وضعیت ما آماده جنگ شدیم. از خرداد ۵۹ همه آماده جنگ بودیم و با اقدامات مقدماتی خود را آماده نگاه داشتیم. ۲۶ مرداد فرمانده ناوتیپ هشتم که در خرمشهر ساکن بود همه نیروها را از رودخانه بیرون آورد و در خلیج‌فارس بنا به طرحی که فراهم شده بود آن‌ها را برای جنگ آماده باش داد.

۲ شهریور، ناونقدی در شمال خلیج‌فارس ۲ سوخوی عراق را دید و بدون کمترین درنگ، فرمان آتش داد و هردو را ساقط کرد. با همین وضعیت تا ۳۱ شهریور درگیری داشتیم.

نیروی دریایی جنگ را آغاز کرده بود و یک اعلامیه جنگی بین‌المللی نیز صادر کرد و منطقه‌ای را در شمال خلیج فارس و در آب‌های سرزمینی ایران منطقه جنگی اعلام کرده‌بود و برای تردد یگان‌های شناور، محدودیت ایجاد کرد. هر ناو و کشتی تجاری که به سمت عراق می‌رفت یا به سمت ما می‌آمد که پرچم عراق داشت، مورد حمله قرار می‌گرفت. البته اگر با پرچم کشورهای دیگر بود، اخطار داده می‌شد و اگر شک‌می‌کردیم که کالا برای عراق می‌برد، هشدار می‌دادیم و اگر توجه نمی‌کرد، هدف قرار می‌گرفت. اگر می‌ایستاد بارزسی یا مصادره می‌شد. هیچ کالایی مجوز رفتن به بنادرعراق را نداشت و نیروی دریایی این‌گونه آن بخش را بست.

عراق دو سکوی صادرات نفت به نام البکر و الامیه در شمال خلیج فارس داشت که هر روز دو میلیون و هشتصدهزار بشکه از این مکان و از بندر فاو نیز هر روز هفتصد هزار بشکه نفت صادر می‌شد ولی نیروی دریایی، صادرات سه میلیون و نیم بشکه نفت را قطع کرد. کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نیز به عراق کمک می‌کردند. برای مثال اردن بندرعقبه را در اختیار این کشور گذاشت و شیخ نشین‌ها نیز به این کشور کمک پولی کردند. بعد از اندکی نیز رژیم‌بعث مناطق تجاری ما مانند انبارهای نفت و پالایشگاه آبادان را موشک باران کردند ولی چون نتوانستند خارک را بزنند، حتی یک روز نیز صادرات نفت ما از کار نیفتاد.

این روند سبب شد تا ما آن دو سکوی البکر و الامیه را به طور کلی از کار بیندازیم. زمانی این سکوها اقتصادی محسوب می‌شد ولی دشمن بعد از تخریب، موشک‌ها، سیستم‌های استراق سمع، رادارهای هوایی و سایر تجهیزات را در این مکان‌ها مستقر کرده بود و کشتی‌ها و هواپیما‌های مارا تحت نظر قرار دادند.

تصمیم بر این شد تا این دو سکوی عظیم که ۱۱ کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند، از بین برود. در اولین عملیات به نام اشکان، ناوچه‌ها را به گونه‌ای اطراف این سکوها قرار دادیم که بتوانند این دو سکو را بمباران کنند و چهار ساعت بمباران نیز ادامه داشت. این سکوها، پنج طبقه ساختمان داشت و دارای تاسیسات مجهز بود. تاسیسات نفتی سکو پس از بمباران کامل از بین رفت.تصمیم براین بود که به طورکامل این سکوها نابود شود وبرای همین عملیاتی به نام شهید صفری( از تکاورهای برجسته نیروی دریایی) طراحی شد.

در ستاد، طراحی به این ترتیب بود که سه ناوچه برای پشتیبانی ویک کشتی ماهیگیری برای رد گم‌کردن و برای حمل تجهیزات و پرسنل در نظر گرفته شد. همچنین یک اکیپ کامل شامل ۲۷ نفر از تکاورهای ورزیده و(sbs)تهیه شدند که به فرماندهی مرحوم رحمان الفتی به پیش رفتند. در این کشتی ماهیگری ۲۵۰۰ پند مواد منفجره و تجهیزات انفجار بسیار وسیع نیز وجود داشت. این نیروها از سکوی نوروز سوار شدند و قرار بود در هر سکو ۱۳ نفر پیاده شوند. وقتی به سکوی اول رسیدند، هوا طوفانی شد و با توجه به عظمت سکو، موج کشتی را به زیر سکو برد و کشتی در آنجا گیر کرد و مجبور شدند دکل کشتی را ببرند تا کشتی را بیرون بکشند. وقتی اطلاعات به ستاد رسید، عملیات را متوقف کردند و یکی از سه ناوچه‌ای که پشتیبان بودند، ناوچه پیکان بود. فرمانده ناوچه گفت که اگر کشتی نمی‌تواند کار را انجام دهد من این مسئولیت را گردن می‌گیرم. فرمانده ستاد نیز گفت با توجه به خطر عملیات، آیا پرسنل شما راضی هستند، که فرمانده گفت پرسنل ناوچه با من هستند. کار انجام شد و نیروها را روی سکو پیاده کردیم و با نیروهای عراقی درگیر شدیم و تلفات نیز در این بین داشتیم ولی سکوها در نهایت به تصرف ما درآمد. بعد از تصرف قرار بود نیروهای(sbs) مواد را جاگذاری کنند و قرار شد که همه غیر از یک نفر روی هر سکو بروند و وظیفه روشن کردن فتیله مواد انفجاری را برعهده بگیرند. برنامه آغاز شد و شعله آتش به آسمان کشیده‌شد به‌ گونه‌ای که تا بوشهر همه شعله‌های آتش را می‌دیدند.

این دو سکو از بین رفت و دیگر قابل استفاده نبود اما بعد از این خسارت سنگین، دشمن در ام‌القصر پنهان شد و بیرون نیامد ولی ستاد تصمیم گرفت عملیاتی به نام مروارید برنامه‌ریزی کند. در این عملیات قرار شد تا نیروها نزدیک ام‌القصر بروند و ناوچه‌های عراقی را از لانه بیرون بکشند و نابود کنند و همین‌گونه بود که بیشتر نیروی‌ دریایی عراق از بین رفت و اندکی بعد نیز نیروهای آن‌ها فرار کردند و در داخل ام‌القصر پنهان شدند و حتی برخی از آن‌ها که صدمه دیده‌بودند در بنادر کشورهای همسایه پناهنده شدند. عملیات با این شکست سنگین بعثی‌ها به پایان رسید. اما به دلیل ارتفاع بلند سکوهای نفتی، رادارهای ما نیروهای دشمن را ندیدند و بعد از آنکه ناوچه پیکان از اسکله جدا شد و به سمت بوشهر آمد، یکی از ناوچه‌های عراق از پشت سکو به سمت ناوچه ایرانی شلیک موشک می‌کند و پس از نبرد گسترده و شجاعانه، فرمانده فرمان پرش به دریا را به نیروها صادر می‌کند ولی کاپیتان همتی ناوچه را ترک نمی‌کند، شهید می‌شود و همراه نیروهایش در زیر آب‌های خلیج فارس آرام می‌گیرند که هرسال هفتم آذر، آن محل گلباران می شود.

شما اشاره‌کردید که قبل از ۳۱ شهریور می‌دانستید دشمن به دنبال جنگ است. آیا مسئولان سیاسی این گفتار شما را قبول می‌کردند؟

متاسفانه قبول نداشتند. آن‌ها می‌گفتند که ما با کسی جنگ نداریم و عراق جرات جنگیدن ندارد. یکی دیگر از نشانه‌های بی‌توجهی به آمادگی جنگی دشمن این بود که ما مهمات و تجهیزاتی که زمان رژیم پهلوی خریده بودیم را تحویل نگرفتند که در این بین می‌توان به موشک هارپون اشاره کرد.موشک‌هایی که روی همین ناوچه‌ها سوار می‌شد. در سال ۵۸ این محموله از آمریکا به ایران وارد شد ولی مسئولان آن را تحویل نگرفتند.

هزینه‌ آن‌ها را پرداخت کرده بودیم؟

بله در رژیم پهلوی پرداخت شده بود.

سرنوشت این موشک‌ها چه شد؟

این ۲۰۰ موشک به عربستان رفت و یکی از دلایلی که این روزها آل‌سعود برای ما رجز می‌خواند، آن موشک‌هاست.

به این اقدام اعتراض نکردید؟

همواره می‌گویم که چرا دولت موقت این اقدام را انجام داد؛ اگر به ارتش اعتماد نداشتید به آینده فکر می‌کردید. شما که می‌دانستید این کشور در آینده ارتش می‌خواهد، موشک‌ها را در انبار نگه می‌داشتید و در آینده استفاده می‌کردید. من معتقدم اگر این موشک‌ها اول جنگ در اختیار ما بود، جنگ یک هفته بیشتر طول نمی‌کشید و ۷ مهر بصره، ام‌القصر و بغداد در اختیار ارتش ایران بود.

آن دوره از این نوع موشک در اختیار ما بود؟

ما در گذشته ۱۲ فروند از این نوع موشک داشتیم که به همراه ناوچه‌ها به ایران آمده بود. یکی از آن‌ها را در آزمایش استفاده کردیم و یکی دیگر نیز اشکال فنی داشت. ما آغاز جنگ ۱۰ موشک داشتیم که نیروی دریایی عراق را به واسطه آن‌ها از بین بردیم. شما تصور کنید اگر ۲۱۰ فروند داشتیم چه حماسه‌ای ایجاد می‌شد.

دلیل این اقدامات چه بود؟ به ارتش شک داشتند یا به خاطر مشکلات با آمریکا این‌گونه برخورد می‌کردند؟

هر کدام یک بهانه داشتند و همه این درد در دل من این است که برخی افراد دانسته و نادانسته این خطاها را انجام می‌دادند. برخی از آن‌ها اهدافی داشتند و خودفروخته بودند. ما دشمنان بسیاری داشتیم. همان کسانی که به دنبال انحلال ارتش بودند به دنبال اهداف خاصی می رفتند.به خاطر داریم که کیسینجر در ابتدای جنگ گفت صدام ۱۰ روزه ایران را تصرف می‌کند ولی چرا نتوانست؟ چرا روز ۷ مهر پیشنهاد مذاکره کرد؟ بی‌شک ارتش جلویش را گرفت. در اول جنگ که سپاه و بسیج آمادگی لازم را نداشتند و ما به پشتیبانی مردم جلو رفتیم و غیرت فرزندان ارتش سبب این حماسه شد. باقی ماندگان ارتش از دوران پهلوی، آن غیرت را ماندگار کرد زیرا ارتش زینت کشور و خار چشم دشمنان است.

وضعیت ارتش امروز چگونه است؟

امروز نیز ارتش همین‌گونه است. در زلزله اخیر مشاهده کنید که سرتیپ ارتش وسایل مردم را روی دوش خود گرفته و جابه‌جا می‌کند که این یعنی ارتش فدای ملت است. این‌گونه می‌شود که وقتی یکی از گردان‌های ارتش می‌خواهد جابه‌جایی در مناطق زلزله زده انجام دهد مردم آن گونه به استقبال می‌آیند؛ ارتش ما ارتش ملی و فدایی ملت است. ما وظیفه خود را به عنوان ارتشی انجام دادیم و یک وجب از خاک را در دست دشمن باقی نگذاشتیم، حال آقایان سیاسی نیز به وظیفه خودشان عمل کنند.

چه وظیفه‌ای دارند که انجام نداده‌اند؟

من نباید وظیفه آن‌ها را به این عزیزان بازگو کنم. آن‌ها باید به خوبی به مردم خدمت کرده و به گونه‌ای عمل کنند که مشکلات کشور حل شود. چرا این بیکاری، گرانی و … در کشور وجود دارد. مسئولان باید به فکر جوانان و اقشار ضعیف باشند. مردم در این کشور با حقوق‌های اندک زندگی می‌کنند و باید از آقایان پرسید که آیا شما نیز همین مقدار حقوق می‌گیرید؟ آن‌ بی‌انصاف‌هایی که حقوق‌های چندین میلیونی می‌گیرند به فکر مردم باشند. پرسنل ارتش با ماهی ۸۰۰ هزار تومان چگونه زندگی کنند؟ من به حال جوانان این کشور می‌گریم.

به مشکلات معیشتی پرسنل ارتش اشاره کردید. آیا مسئولان ارتش به دنبال ارتقای سطح زندگی این عزیزان نیستند یا آنکه دولت توجه به این امر مهم ندارد؟

مسئولان دولتی و مجلس باید کمک کنند تا این مشکلات حل شود ولی کمک نمی‌کنند. قانونی در سال ۶۸ به نام قانون همسان‌سازی تصویب شده ولی تا کنون حق ما را نداده‌اندآیا از ما نمی‌پرسند که ما در این سال‌ها چگونه زندگی می‌کنیم؟ مسئولان باید حق ما را بدهند. مسئولان در دوره‌های انتخاباتی قول می‌دهند ولی عمل نمی‌کنند و بعد از انتخابات، همه مسائل را فراموش می‌کنند، اقداماتی از این دست صحیح نیست.

شما در گفت‌وگویی اعلام کرده بودید که در زمان مسئولیت محمدغرضی به عنوان استاندار، ۱۹ نفر از ارتشیان را در میدان صبحگاه اعدام کردند ولی تکذیب شد. در این‌باره توضیحی دارید؟

در ابتدا این موضوع را اعلام کنم که نوژه یا نقاب، کودتا نبود و آن کودتا یک اقدام ساختگی بود. زیرا کودتا باید در پایتخت انجام می‌شد ولی چرا از خوزستان باید به تهران می‌آمدند و چه کارآمدی داشت؟ دشمن این کار را کرد تا لشکر ۹۲ زرهی اهواز و پایگاه شکاری دزفول را از کار بیندازد. چند نفرخود فروخته این اقدام را انجام دادند و در نهایت نیز دیدید که توسط نیروهای ارتشی این اقدام افشا شد. در همان زمان سه فرمانده نظامی خوزستان عوض شد. شهید جهان آرا که دوست عزیز من بود، فرمانده منطقه سوم دریایی خرمشهر، شمخانی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز و یک فرد دیگری که ۱۶ سال و نیم داشت به سمت فرماندهی پایگاه چهارم دزفول انتخاب شدند. آیا این افراد توانایی اداره این واحدها را داشتند و آیا واحد ها از این افراد تبعیت می‌کردند؟ گذشته از این موضوع، شما به عنوان استاندار خوزستان، چه جایگاهی داشتی که این افراد را عوض کردید؟ باید از ستاد ارتش در مرکز تقاضا می‌شد ولی این اتفاق صورت نگرفت. این فرد اطلاعاتش ضعیف‌بود و از جنگ هیچی نمی‌دانست و دشمن نیز از این اقدامات سوءاستفاده کرد. این اتفاقات که رخ داد باعث تضعیف دو چندان ارتش به ویژه لشکر ۹۲ زرهی شد. این لشکر با عظمت را آن‌قدر ضعیف کردند که در بولتن عراقی‌ها نوشته بود در ابتدا ی جنگ ،هشت تانک فعال داشت. من ۱مهر ۵۹ به ستاد عملیات اروند رفتم و به من گفتند که به گردان تانک بروم و تانک تحویل بگیرم. در آن‌جا مشاهده کردم که یک سروان مخابرات گردان تانک چیفتن را اداره می‌کند! این گردان باید توسط یک سرهنگ با تجربه مدیریت می‌شد. برخی فکر می‌کردند در ارتش تخصص ارزش ندارد ولی این‌گونه نبود.

پاسخی به اظهارات آقای غرضی ندارید؟

در آن زمان همان‌گونه که در گذشته گفتم، ۱۹ نفر در میدان صبحگاه اعدام شدند ولی آقای غرضی می‌گوید من اعدام نکردم و اگر صمدی سند دارد ارائه دهد! من قوه‌قضاییه نیستم که مدرک ارائه دهم. من رزمنده بودم که به چشم اعدام را دیدم و مسئولیت آن زمان با استاندار بود.

نظامی‌ها اعدام کردند؟

خیر؛ قوه‌قضاییه، دادگستری و یک دادگاه حکم را صادر کردند و اعدام نیز اجرا شد.

چه زمانی این اتفاق رخ داد؟

۴۵ روز به جنگ باقی مانده‌بود که این اقدام رخ داد.

به خاطر این روند و تصمیماتی که گرفته می شد، شما اعتراضی به مسئولان در پایتخت نکردید؟

خود مسئولان این موضوعات را می‌دانستند. ما بارها مشکلات را می‌گفتیم. در بحث مبارزه نیز ما بارها اعلام وضعیت کردیم ولی مشکلات پیش می‌آمد.

یکی از هم دوره‌ای‌های من در لشکر ۲۱ حمزه ماموریت گرفت که گردانی را از راه‌آهن به سوی اهواز به حرکت دربیاورد ولی در تهران جلوی آن را به بهانه کودتا گرفتند و تیراندازی کردند.

در ادامه، ارتش اطلاعیه می‌دهد و می‌گوید به پایگاه بازگردید.این اتفاق‌ها افتاده و متاسفانه برخی می‌گویند ارتش درست عمل نکرده‌است. اگر این ادعا صحت دارد صدام چگونه در روز ۷ مهر تقاضای مذاکره کرد؟ آن‌ها می‌خواستند روز هفتم جنگ، در میدان آزادی مصاحبه داشته باشند ولی در جبهه‌های شمالی، میانی وجنوبی زمین‌گیر شدند و نیروی زمینی آن‌ها را نابود کردیم؛ کجای این اقدامات، غافلگیری است؟

به نظر شما چرا برخی این ادعاها را درباره ارتش بیان می‌کنند؟

تعدادی از افراد، اطلاعاتی درباره جنگ ندارند و برخی با هدف به این اقدامات متوسل می‌شوند. در منطقه جنگ، قبل از انقلاب دو مانور زمستانی وتابستانی داشتیم و گردان تکاوران به عنوان متخصص عملیات آبی‌خاکی در این عملیات‌ها شرکت می‌کرد.

نیروهای زمینی با ما در آنجا تمرین عبور از رودخانه داشتند. لشکر ۶عراق که در کارون وسلمانیه پل زد، همان‌جایی بود که ما در تدارک احداث پل بودیم که این برگرفته از آمادگی ارتش‌بود.

دشمن آن زمان به کمک ستون پنجم پل زدند ولی برخی می‌گفتند ارتش ما در آن زمان جنگ را بلد نبود! ما در بخشی از کشور خاکریزهای قبل از انقلاب را داریم ولی این افراد با دروغ گفتن هر حرفی را مطرح می‌کنند ولی کسی از‌ آن‌ها بابت اظهارات‌شان سوال هم نمی‌کند.

برای مثال یکی از افراد گفته بود که من اگر دو تا آرپی‌جی۷ داشتم خرمشهر سقوط نمی‌کرد! من۲۱۲ آرپی‌جی داشتم و ۲۱۲ اکیپ شکار تانک تشکیل دادم ولی این اتفاق افتاد.

اظهاراتی بیان می‌شود که جای تامل دارد. برای مثال می‌گفتند به ما اسلحه نمی‌دهند و از قذافی پنج‌تا آرپی‌جی گرفتیم و با این سلاح‌ها تانک‌ها را در سوسنگرد زمین‌گیر کردیم و انحصار سوسنگرد از بین رفت! این ادعاها حرف‌های بی‌مبنایی است.

شما به سریال کیمیا نیز انتقاد داشتید؟

بنده چندین بار تماس گرفتم تا با مسئولان تهیه این فیلم صحبت کنم ولی حاضر به صحبت نشدند. به آن‌ها گفتم آیا شما ۷۰۰ تکاور را در خرمشهر ندیده‌اید و دوربین کور بود؟! در این فیلم فردی را نشان می‌دهید که پشت دیوار پنهان شده و می‌لرزد؟ این سریال است؟ حق تمام شهدا را پایمال کردند و خدا از این افراد نگذرد. من و ۷۰۰ تکاوری که زنده مانده‌ایم نفرین و لعنت بر تهیه‌کنندگان این سریال می‌فرستیم.

با خانواده‌های شهدا و تکاورهای آن دوران ارتباط دارید؟

با همه آن‌ها ارتباط دارم و در همین اواخر آبان، همایشی در رامسر برگزار کردیم. تکاوران بازنشسته یعنی حدود ۱۷۰ نفر از همه کشور جمع شدند.

در این یادمان‌ها به افتخار شهدا می‌ایستیم و به یاد همه شهدای عزیز، نام تک تک آن‌ها را صدا می زنیم. ما همواره این مراسم را برگزار می‌کنیم و یادشهدا را زنده نگه می‌داریم.

وضعیت معیشتی و زندگی این عزیزان مناسب است؟

باید از خود این عزیزان بپرسید و من فقط به دنبال حل مشکلات احتمالی این عزیزان در نیروی دریایی هستم ولی تعدادی از مجروحان که قدرت کارکردن ندارند، ناراضی هستند.

در دوران دفاع از خرمشهر چرا پشتیبانی نمی‌کردند؟

تجهیزات نداشتند که پشتیبانی کنند. ما درخواست آتش می‌کردیم و چشم می‌گفتند ولی دست‌شان خالی بود. دشمن از دور ما را می‌زد ولی ما تجهیزات‌مان کامل نبود و برای همین با مشکل روبه رو می‌شدیم.

۴مهر ۵۹، شلمچه را از دست دشمن گرفتیم بخشی از عراق را نیز گرفتیم و شب در آنجا خوابیدیم ولی برای ما پشتیبانی نشد و تا صبح بمباران کردند وصبح زود گردان‌های تازه نفس عراقی به ما حمله کردند. اگر توپخانه از پشت سر به من کمک می‌کرد، موفقیت‌های زیادی به دست می‌آوردیم. کل عملیات در مسجد جامع خرمشهر بود و این مسجد به ستادی برای مبارزه تبدیل شده بود. زمانی که ارتباط ما در ۲۸ مهر قطع شد، بالای مسجد نان وخرما وجود داشت که با درایت شهید جهان‌آرا در آنجا انبار شده‌بود.

بعضی‌ها می‌گفتند که سپاه و ارتش با هم مشکل دارند در صورتی که این‌گونه نبود. وقتی من عصبانی می‌شدم شهید جهان‌آرا من را آرام می‌کرد.

سوالی پیش می‌آید که چگونه این نخبگانی که در جنگ تاثیرگذار بودند با یک هواپیمایی که به آن‌شکل بود به تهران فرستاده‌شدند و سقوط کرد؟

هواپیما را با موشک پدافند زدند و باعث سقوط آن شدند. در آن زمان من و یکی دیگر از فرماندهان ارشد نیز قرار بود با این هواپیما به تهران بیاییم. افضلی فرمانده نیروی دریایی در بندر امام حضور داشت.

در آن زمان افضلی آجودان خود را به فرودگاه فرستاد و گفت به رییس فرودگاه جناب سرهنگ بصیری بگویید دو جا برای من و صمدی نگهدارند چرا که قصد داریم به تهران برویم.

آجودان برگشت و گفت که تعداد شهدا بسیار بوده و تنها چندجا مانده است که آن صندلی‌ها نیز به فرماندهان ارشد که قصد دارند به تهران بروند، تعلق می‌گیرد. اندکی بعد خبر رسید که C130 سقوط کرده‌است و این سبب شد تا ما شهید نشویم.

گفتنی است ظهیرنژاد، از فرماندهان ارشد نیز قرار بود با آن هواپیما به تهران بیاید ولی مقصد خود را به سمت اهواز عوض کرد و شهید نشد.

این را که گفته می‌شود جنگ باید بعد از سال ۶۱ تمام می‌شد ، قبول دارید؟

به نظر من جنگ باید آن سال تمام می شد زیرا در وضعیت مناسبی بودیم و می‌توانستیم خسارت جنگ را بگیریم. اگر آن زمان وارد خاک عراق نمی‌شدیم و قرارداد را می‌پذیرفتیم وضعیت به نفع ما تمام می‌شد.

چه مسائلی سبب شد این اتفاق بیفتد؟

ارشدهای نظامی این تصمیم‌ را گرفتند. فرماندهان ارتش و سپاه در این اقدام تصمیم‌گیر بودند و ما تنها سرباز بودیم.

نیروی دریایی را این سال‌ها چگونه ارزیابی می‌کنید؟

وضع نیروی دریایی امروز خوب است. امیر سیاری زحمات فراوانی کشید و این فرمانده باهوش،ولایی، مقتدر و دور اندیش نامش در نیروی دریایی باقی خواهد ماند.

نظر شما درباره امیر خانزادی، فرمانده جدید نیروی دریایی ارتش که توسط رهبر معظم انقلاب انتخاب شدند، چیست؟

به ایشان نیز ایمان دارم و امیدوارم مسیر را محکم ادامه دهد. در روز اول نیز به ایشان گفتم به عنوان سرباز درخدمتت هستم.

ما به واحد، نیرو و کشورمان علاقه داریم و در حال حاضر نیز بازنشسته شده‌ایم ولی اگر احتیاجی باشد برای خدمت کردن همواره حاضر هستیم.

امروز چه باید کرد که جوانان مانند رزمندهای آن دوران ازخودگذشتگی را در دستور کار قرار دهند؟

ما امیدواریم همه جوانان ما پا جای پای پیشکسوتان بگذارند. ما در ارتش، همه ایرانی بودیم ولی برخی انقلابی بودند و برخی متفاوت فکر می‌کردند ولی همه در یک موضوع مشترک بودیم و آن وطن‌دوستی بود. ما مسلمانیم و به وطن علاقه‌مند هستیم.

در آن زمان ارتش وظیفه اصلی خود را به خوبی می‌دانست و به این موضوع قایل بود که موظف به حفاظت از کشور است.

دفاع از این مرز و بوم وظیفه ارتش است و باید تمام تلاش خود را در جهت پاسداری از آن به خدمت بگیرد.

من همواره ‌گفته‌ام تکاور نباید اسیر بماند ویک گلوله را همیشه برای خودتان نگهدارید. پرسنل تکاور به همرزمان می‌گفتندکه اگر من زخمی یا شهید شدم، اجازه ندهید جسم من به دست دشمن برسد.

در یک ماجرایی برای آنکه ما بتوانیم جسد شهیدمان را از دست دشمن بیرون بیاوریم سه نفر روی مین رفتند. ارتش و ملت ما با غیرت و اقتدار است.

دل شما برای آن دوران و آدم‌هایش تنگ نمی شود؟

هرگاه یاد آن دوران می‌افتادم تا یک هفته، دیگر آدم گذشته نیستم. شب‌ها کابوس می‌بینم و تنم می‌لرزد و تصور می‌کنم که با دشمن درگیر هستم.

به نظر شما چرا مردم به ارتش علاقه‌مند هستند؟

ارتش خادم ملت است و هر اتفاقی برای کشور رخ دهد، ارتش اولین مدافع خواهدبود. در همین زلزله مشاهده کردیم که ارتشیان چه کردند. ارتش خود را از ملت می‌داند.

عملکرد دولت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به عملکرد دولت انتقاد دارم و معتقدم که نباید فقط در زمان انتخابات وعده بدهد.

کشور ما ثروتمند است و جوانان ما نباید به دلیل نبود شغل و امکانات، در تشکیل زندگی بمانند. دولت باید به فکر ملت باشد زیرا مردم ما بسیار وفادار و وطن‌دوست هستند و باید به مشکلات این مردم رسیدگی شود.

اگر به آن دوران بازگردید دوباره نیروی دریایی را انتخاب می‌کنید؟

بله. همین امروز نیز تمام لباس‌های من آماده رزم است و تمام بازنشسته‌های ارتش نیز همین‌گونه می‌باشند وآماده خدمت به کشور هستند.

ما زنده‌ایم و تا زنده هستیم رزمنده باقی می‌مانیم. خدا به این کشوربقای همیشگی ، به مردم موفقیت و به سربازان و خادمان توفیق دهد.

سخن پایانی با مخاطبان دارید؟

به روح شهدا درود می‌فرستم واعلام می‌کنم که دوست دارم پس از مرگم، کفنم پرچم ایران باشد.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.