هوش های بدنی،کلامی،بین فردی، درون فردی و…در کجای این فرایند قرار دارند؟/ این مدارس،محصول جلسات اداری اند و پشتوانه علمی ندارند.
عصر ایران؛ جعفر محمدی – با انتشار سخنان عزت الله ضرغامی، عضور شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره مدارس تیزهوشان و مواضع دوگانه وی که اعتراض وزیر آموزش و پرورش را نیز در پی داشت، بار دیگر بحث مدارس تیزهوشان در محافل آموزشی و خانواده ها گرم شده است و نظرات مختلفی در این باره عرضه می شود.
عده ای می گویند این مدارس حجم سنگینی از درس ها را بر دانش آموزان تحمیل می کنند، آنها را از روند زندگی عادی و اجتماعی شدن دور نگه می دارند و شادی را از از ایشان می گیرند. این دسته با اشاره به تجربه کشورهای پیشرو در تعلیم و تربیت، تفکیک دانش آموزان به تیزهوش و غیرتیزهوش را امری منسوخ و متعلق به قرن گذشته میلادی می دانند.
در مقابل، عده ای بر لزوم توجه خاص به دانش آموزانی که از هوش بالاتری برخوردار هستند تاکید می کنند و معتقدند که مدارس تیزهوشان نه تنها نباید تعطیل شوند بلکه باید تقویت هم بشوند.
این که کدام گروه منطبق بر واقعیت های روان شناسی رشد و آموزش سخن می گویند، امری است که قبلاً درباره اش نوشته ایم و برآنیم که نکات منفی این مدارس بر مثبتات آن می چربد، هر چند که موسسات تست و آزمون، این مدارس را می ستایند چرا که یکی از منابع درآمدی اصلی آنها آزمون های ورودی همین مدارس است.
اما به فرض که به این جمع بندی برسند که ادامه فعالیت مدارس تیزهوشان به نفع دانش آموزان و نظام آموزشی کشور است و همه کشورهای پیشرفته که این مدارس را سال هاست برچیده اند، اشتباه کرده اند. در این صورت، سوالی که مطرح می شود این است که آیا فرایند انتخاب دانش آموزان تیزهوش برای تحصیل در این مدارس به صورت علمی صورت می گیرد؟!
در این باره اولاً باید گفت که تیزهوش به معنای مصطلحی که هم اکنون به کار می رود، مفهومی غلط است. در باور عامه که متأسفانه به لایه های تصمیم ساز وزارت آموزش و پرورش نیز نفوذ کرده است، دانش آموزی که بتواند در درس هایش نمرات بالا بیاورد و محاسبات ریاضی را سریع تر انجام دهد، تیزهوش است.
همین دیدگاه غلط نیز مبنای گزینش دانش آموزان در مدارس تیزهوشان شده است و بر این اساس، آزمون هایی برگزار می کنند و از درس هایی که خوانده شده، تست می گیرند و هر که تست های بیشتری را درست پاسخ دهد، تیزهوش محسوب می شود!
می دانیم که تست زنی، خود یک مهارت است که با تمرین، تقویت می شود. اینجاست که موسسات تست و آزمون وارد کار می شوند و با دریافت هزینه های فراوان از خانواده ها، به دانش آموزان می گویند کدام بخش های درسی مهم است و از فلان مبحث، چه نوع تست هایی می آید و هر تست را چگونه و با کدام ترفندها باید پاسخ داد.
اگر بخواهیم از نگاه های سنتی و قدیمی فاصله بگیریم و به صورت علمی موضوع را بررسی کنیم، باید بگوییم در هیچ کدام از مکتب های روانشناسی، تیزهوشی را به این شکل تشخیص نمی دهند، بلکه تشخیص میزان هوش افراد با آزمون های خاصی که بدین منظور طراحی شده اند و با حضور متخصصانی که آموزش های پیچیده آکادمیک را در این باره دیده اند، میسر است.
اما در ایران، چند تست درسی را پیش روی دانش آموز می گذارند و بر اساس آن، بچه های مردم را به تیزهوش و غیرتیزهوش تقسیم می کنند و بی هیچ مبنای علمی، به آنها برچسب می زنند! واقعاً کدام روان شناس و متخصص علوم تعلیم و تربیت تأیید می کند که می توان با این روش، بچه ها را به تیزهوش و غیرتیزهوش تقسیم کرد؟! هیچ متخصصی تأیید نمی کند و این مدارس، محصول جلسات و تصمیم گیری های اداری اند و هیچ پشتوانه علمی ندارند.
وانگهی، طبق یافته های جدید علمی، تیزهوشی صرفاً کسب نمرات بالا در تست و آزمون نیست بلکه امروزه از هوش های چندگانه سخن گفته می شود، مانند هوش بدنی-جنبشی، هوش کلامی-زبانی، هوش بین فردی، هوش درون فردی، هوش منطقی-ریاضی، هوش فضایی و هوش موسیقیایی؛ به علاوه در سال های اخیر از هوش هیجانی به عنوان عاملی بسیار مهم در زندگی انسان یاد می شود.
حال انصاف دهید آزمون هایی که با مداخله گری موسسات تجاری تست و کنکور برگزار می شوند، آیا می توانند انواع این هوش ها و میزان آن در هر دانش آموز شرکت کننده در جلسه تست زنی را تعیین کنند؟!
بر اساس اصل هوش های چندگانه، هر انسانی – به جز معدودی افراد ناتوان و استثنایی – در یک یا چند هوش، استعداد دارد و بر حسب همین استعدادهاست که باید هر کدام از افراد مسؤولیتی را در جامعه بر عهده بگیرند، یکی باید فیزیکدان شود، آن دیگر در حوزه روابط عمومی کار کند، دیگری در کارهایی که مدیریت تحرک بدنی لازمه شان است، فعالیت کند، یکی کارهای هنری کند و آن دیگری به طراحی صنعتی بپردازد و دوستش بشود وکیل دادگستری یا مدیر یک شرکت خصوصی و فردی هم در عرصه های دیپلماتیک از منافع کشورش دفاع نماید.
هم اکنون دنیا به این سمت می رود که بدون “جداسازی مدرسه ای” همه دانش آموزان را در یک مدرسه و یک نظام آموزشی قرار می دهند و در یک فرایند علمی، تشخیص می دهند که هر کدام شان در کدام هوش برتری دارد. آنگاه به همه آنها کلمه باهوش اطلاق می شود و هر کدامشان بر اساس هوشی که دارد، مورد آموزش قرار می گیرد، مثلاً کسی که هوش بدنی-جنبشی بالایی دارد، در حد متوسطی ریاضی می خواند ولی در سطحی عالی با او رشته های تخصصی ورزشی کار می شود، چنین دانش آموزی، به این دلیل که نمی تواند با ریاضیات ارتباط برقرار کند، سرخورده نمی شود و خود را کند ذهن نمی پندارد و در عوض به خود می بالد که هوش حرکتی بالایی دارد و آینده اش را در این زمینه روشن است.
در مقابل، دانش آموزی که نمی توان یک ضربه درست به توپ بزند ولی معادلات ریاضی را به خوبی تجزیه و تحلیل می کند، در زمین ورزش به عنوان دست و پا چلفتی تحقیر نمی شود و در عین آموزش های متوسط ورزشی، بیشتر روی علوم ذهنی با او کار می کنند. همین طور است درباره دانش آموزان دیگر و آموزش های دیگر در عرصه های هنری، ادبی، خلاقیت، فنی، مدیریتی و … .
دانش آموزی که در این سیستم تحصیل می کند، اولاً از تحصیلاتش لذت می برد چون همراستا با استعداد درونی اوست و ثانیاً دچار این توهم که “من تیزهوش هستم و بقیه کندهوش” یا تصور “من یک آدم کندهوش هستم” نمی شود.
در چنین مدرسه ای، همه دانش آموزان، با هوش هستند، به توانمندی های خود واقف اند و به آن افتخار می کنند و تفاوت ها را بدون برتری دادن یکی بر دیگری، به رسمیت می شناسند. آرامش روانی و احساس شخصیت و امید به آینده، بدیهی ترین نتایج این مدارس است.
با این اوصاف، مشخص است که نه تنها اصل پدیده ای به نام مدارس تیزهوشان مبنای علمی ندارد، بلکه تشخیص هوش دانش آموزان نیز به روشی غیر علمی صورت می گیرد و ارائه درس ها نیز در این مدارس، بر مبنای هوش های چندگانه نیست و برای همه دانش آموزان نسخه درسی واحد دارند.
از این رو، برچیدن این مدارس و هدایت سرمایه های مادی و معنوی هزینه شده در این مدارس به سمت رویکرد هوش چندگانه، اقدامی است که باید هر چه سریع تر در دستور کار قرار گیرد.