یک نفر هر قدر خوب چطور می تواند در مقابل بیگانگان مقاومت کند. آیا کسی تصور می کرد وقتی به اعلی حضرت فقید[رضاشاه] بگویند از مملکت بروید، با داشتن ارتشی تحت امر، راه جزیره «موریس» را که تا آن وقت اسمی از آن نشنیده بودند در پیش بگیرند.
این اطاعت صرف و تمکین محض برای این بود که در قلب مردم جایی ذخیره نکرده بود و بهمین جهت نفرمود من پادشاه ملتی هستم و تکلیف مرا باید ملت تعیین کند. من از خانه و وطن خود چرا دور شوم و کجا بروم.
هر فرد خیرخواه و بیغرض نمیتواند منکر این اصل شود که یک فرد هرکه و هرچه باشد نمیتواند همه کاری بکند که دچار خبط و اشتباه نشود، خصوصا در ممالکی که بیگانگان هر یک بنوبت و برحسب مقتضیات در امور دخالت میکنند و بنفع خود اعمال نفوذ مینمایند یک فرد هرقدر با عقیده و ایمان باشد نمیتواند همیشه با خواسته های آنها موافقت نکند. تشکیل دولت دیکتاتوری هم که بیست سال بمعرض آزمایش قرار گرفت ثابت نمود که بهترین وسیله برای پیشرفت سیاست بیگانگان در این قبیل ممالک حکومت فردی است، چونکه با یک نفر همه چیز را میتوانند در میان بگذارند و او را هم طوری اداره نمایند که هر وقت خواست کمترین تمردی بکند به یکی از جزایر اقیانوس تبعیدش کنند. بطور خلاصه هر کس را بخواهند وارد مجلس کنند و هر کس را بخواهند متصدی کار نمایند و هر چه بخواهند از چنین مجلس و دولت بگیرند. اگر دولت دیکتاتوری تشکیل نشده بود قرارداد دادرسی تمدید نمیشد، چنانچه آن مجلس نبود قرارداد ۱۹۳۳ بتصویب نمیرسید.
رئیس هر کشور باید افکار عموم را محترم بشمارد تا بتواند منافع ملت را در مقابل بیگانگان حفظ نماید و روشی غیر از این سبب می شود که پادشاه به یکی از دول بیگانه سر بسپارد تا بتواند بر یک ملت مرده سلطنت نماید.
خاطرات و تالمات دکتر مصدق به قلم دکتر محمد مصدق- به کوشش ایرج افشار ص ۲۰۲ ، ۲۵۷، ۲۵۸ و ۲۶۱
از: فیس بوک فرشاد میلانی