رمزگشایی هزینه نظامی ایران؛ کاستی‌ها و یافته‌های تازه

یکشنبه, 7ام مهر, 1398
اندازه قلم متن

 

حسین آرین (کارشناس نظامی)

آمریکا با خروج رسمی‌اش از برجام در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، با دو رویکرد عمده به راهبرد «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی روی آورد:
یکی اختناق اقتصادی در ایران با اعمال تحریم‌های شدید و گسترده، به این امید که جوشش و خروش اعتراض‌های مردم و آشوب داخلی، جمهوری اسلامی را سرنگون کند یا حاکمان کشور را به برآورده کردن مطالبات آمریکا وادارد؛ و دوم تهدید جمهوری اسلامی به انجام عملیات وسیع و فلج‌کننده نظامی به تنهایی یا به اتفاق متحدانش در منطقه.

آمریکا به منظور باورپذیری و اعتبار دادن به تهدیدهایش، به‌رغم داشتن هفت پایگاه ریز و درشت در کشورهای جنوب خلیج فارس و تصمیم به برپایی دو پایگاه دیگر در دو بندر دُقم و صلاله در عمان، اواسط فروردین سال جاری، ناو هواپیمابر لینکلن به همراه سه فروند ناوشکن را به علت «افزایش تحرکات جمهوری اسلامی در منطقه» به گستره مأموریتی و عملیاتی فرماندهی مرکزی (سنت‌کام) اعزام کرد. جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا در آن زمان، هم تهدید کرد که به هر حمله‌ای از سوی ایران «با نیروی بی‌امان» پاسخ داده خواهد شد.

همزمان، این کشور شماری از هواپیماهای بمب‌افکن استراتژیک «بی ۵۲» خود را نیز به پایگاه العدید قطر گسیل داشت. پیشتر، آمریکا چند فروند از هواپیمای چندمنظوره «اف-۳۵ آ» را نیز که از پیشرفته‌ترین هواپیماهای نسل پنجم و رادارگریز دنیا به‌شمار می‌رود در پایگاه الظفره امارات مستقر کرده بود.

حدود یک هفته بعد از این نقل و انتقالات، ۲۲ اردیبهشت، چهار نفت‌کش در لنگرگاه بندر فجیره، هدف حمله خرابکارانه قرار گرفت و آمریکا جمهوری اسلامی را مسئول این حملات معرفی کرد.

پس از آن، روز پنجشنبه ۲۳ خرداد، به دو نفت‌کش در دریای عمان حمله شد و آمریکا اعلام کرد که سپاه در این کار نقش داشته است. در پی این حمله، آمریکا، روز ۲۸ خرداد، هزار نیروی جدید به منطقه خلیج فارس اعزام کرد. دو روز بعد، سپاه پاسداران یک «پهپاد جاسوسی» آمریکا را در نزدیکی تنگه هرمز به علت پرواز در حریم هوایی ایران سرنگون کرد. کاخ سفید دستور تدارک برای حمله به چند نقطه نظامی در ایران را صادر کرد ولی ظاهراً در آخرین لحظات، دونالد ترامپ به‌واسطه برآوردی که از شمار کشته‌شدگان احتمالی به او ارائه شد، تصمیم گرفت این کار را انجام ندهد.

حملات اخیر به تأسیسات نفتی عربستان در بقیق و خُریص که صادرات نفت این کشور را به نصف تقلیل داد، به‌طور تصاعدی تنش را در منطقه بالا برده‌است. آمریکا این حملات را نه ار جانب حوثی‌ها که از ایران می‌داند و حتی آن را اعلان جنگ این کشور علیه عربستان توصیف کرده‌است.

شاخ و شانه کشیدن طرف‌ها

اکنون تنش میان ایران و آمریکا به مرحله حساس و خطرناکی رسیده‌است و مسائل زیربنایی و اساسی میان دو کشور کماکان پابرجا است. دونالد ترامپ بارها گفته‌است که آمریکا به دنبال جنگ با ایران یا تغییر رژیم نیست و حتی در مراحلی با مطرح کردن گفت‌وگوی بدون پیش‌شرط با مقام‌های جمهوری اسلامی، گفته‌است که ایران با رهبری کنونی می‌تواند به کشوری بزرگ تبدیل شود. او همچنین در مواردی بر خلاف ایستارهای پیشینش، مقام‌های ایران را متهم کرد که «تنها زبان زور را می‌فهمند» و آنان را به خاطر طفره رفتن از عقد یک توافق با آمریکا، «خودخواه» و «احمق» خواند.

به نحوی مشابه، مقام‌های جمهوری اسلامی هم به مناسبت‌های گوناگون واکنش نشان داده‌اند. حسن روحانی تحریم رهبر جمهوری اسلامی از سوی آمریکا را «کار وقیحانه» و «احمقانه» خواند و گفت «کاخ سفید دچار معلولیت ذهنی شده» است و اینکه قبل از مذاکره با آمریکا، کل تحریم‌ها باید برداشته شود. رهبر جمهوری اسلامی هم مذاکره با آمریکا را «سمّ مضاعف» می‌داند و به تازگی، در آستانه هفتاد و چهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل، و گمانه‌زنی‌ها دربارهٔ ملاقات حسن روحانی با دونالد ترامپ، گفت: «هیچ مذاکره‌ای با آمریکا اتفاق نخواهد افتاد، نه در نیویورک و نه غیر آن.»

دونالد ترامپ هم در مجمع عمومی سازمان ملل با در خواست از کشورهای جهان برای افزایش فشار اقتصادی بر ایران، گفت: «تا زمانی که ایران رفتارش را تغییر ندهد، تحریم‌ها لغو نخواهد شد بلکه بیشتر هم می‌شود.»

شروط مذاکره

ادعای آمادگی مذاکرات بدون پیش‌شرط آمریکا با ایران، که البته به تازگی از سوی خود رئیس جمهوری آمریکا نیز رد شد، محلی از اِعراب ندارد. مذاکرات بدون پیش‌شرط بارها مطرح شده ولی نگاهی اجمالی به اظهارات بعد از این ادعا، چه از سوی مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، و جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی، و دیگر مقام‌های دولت آمریکا، نشان می‌دهد که معیار و مبنای گفت‌وگو با جمهوری اسلامی نه پیشنهاد که مطالبات دوازده‌گانه وزیر امور خارجه آمریکا است که تعطیلی کامل و مطلق برنامه هسته‌ای و به حداقل رساندن توان موشکی ایران در صدر آنها قرار دارد.

جان بولتون آشکارا و به دفعات گفته است که چرخه هسته‌ای ایران باید از بین برود و خلف او در کاخ سفید، رابرت اوبراین، نیز نظری مشابه دارد و از مخالفان سرسخت برجام و جمهوری اسلامی است.

در واقع تمایل آمریکا به گفت‌وگو با ایران چیزی جز بحث بر سر شیوه اجرای مطالبات دوازده‌گانه آمریکا از سوی جمهوری اسلامی نیست که مفهوم «بازی با حاصل جمع صفر» را به ذهن متبادر می‌کند. به عبارت دیگر آمریکا در نظر دارد تا در مقابل دوازده امتیازی که برای خود قائل شده، ایران به همان اندازه امتیاز از دست بدهد. از بده و بستان که معمولاً شیوه کار سیاست‌پردازی و دیپلماتیک است، نشانه‌ای دیده نمی‌شود.

در چنین فضایی که کار از «فشار حداکثری» و بازدارندگی (که ماهیت پیشگیرانه دارد) فراتر رفته و به «وادارندگی حداکثری» گرایش پیدا کرده و دست‌های طرفین روی ماشه است، سخنان مایک پومپئو مبنی بر این‌که افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و تشکیل یک ائتلاف نظامی برای اسکورت نفتکش‌ها، صرفاً جنبه دفاعی و پیشگیرانه دارد و با هدف رویارویی با ایران دنبال می‌شود، موجه و معقول به نظر نمی‌رسد؛ از این‌رو امکان محاسبات نادرست میدانی و استراتژیک و به تبع آن درگیری نظامی را نمی‌توان منتفی دانست.

«دام توسیدید»، درگیری اجتناب‌ناپذیر؟

در یک نگاه کلی، چهار دهه است که ایران و آمریکا در آوردگاه ژئوپولیتیکی خاورمیانه رو در روی یکدیگر قرار گرفته‌اند که در درازمدت می‌تواند به وضعیتی منتهی شود که گراهام الیسون، ژئواستراتژیست دانشگاه هاروارد، آن را «دام توسیدید» خوانده‌است. یعنی سرگذشت کلاسیک چنگ و دندان نشان دادن و به چالش کشیدن یک قدرت نوظهور یا در حال ظهور به یک قدرت برتر در صحنه که نتیجه آن در اغلب موارد جنگ است.

چالش ایران برای آمریکا و منافع راهبردی‌اش ریشه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارد. در حوزه این سیاست، برداشت کلی حکومت برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ این است که امنیت مردم مسلمان، امنیت ایران و امنیت جمهوری اسلامی از هم جدا نیست و در واقع مرتبط با امنیت و منافع دیگر مسلمانان جهان نیز هست. بنا بر این دیدگاه، رهبر جمهوری اسلامی ولی مسلمین جهان نیز هست و بالطبع حفظ امنیت جمهوری اسلامی بر هر مسئله دیگری رجحان دارد و اینکه مهم‌ترین تهدیدات خارجی علیه آن، آمریکا و اسرائیل است.

جمهوری اسلامی با این برداشت «اصیل و انقلابی از اسلام واقعی» و برای مقابله با تهدیدات خارجی پرسش‌برانگیزش، و رسالت جهانی خودفرموده‌اش، استراتژی‌هایی را در منطقه دنبال می‌کند که حضور و نفوذش در سوریه، لبنان، عراق، یمن، غزه از نمونه‌های بارز آن است.

به‌طور طبیعی آمریکا و شماری از کشورهای منطقه این راهبرد جمهوری اسلامی را سلطه‌طلبی می‌دانند که در اظهارات مقام‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای مشهود است. در کنار این، برنامه هسته‌ای ایران و امکان دست‌یابی‌اش به سلاح‌های هسته‌ای نیز مایه نگرانی اکثر این مقام‌ها است، گو اینکه گمانه‌زنی در مورد تولید این سلاح‌ها فقط جزیی از یک چالش بسیار بزرگ ژئواستراتژیک محسوب می‌شود، به ویژه برای آمریکا که بازیگر اصلی در معادلات منطقه‌ای است.

از این رو تا زمانی که راهبرد یادشده جمهوری اسلامی دگرگون نشود و و چالش‌های برخاسته از آن رفع نگردد یا دست‌کم فروکش نکند، امکان درگیری نظامی میان ایران و آمریکا را نمی‌توان منتفی دانست، جنگی که عرصه اصلی آن دریا و هوا خواهد بود.

از این رو پرسش‌هایی به ذهن متبادر می‌شود از جمله اینکه جنگ میان دو کشور در عالم واقع چگونه خواهد بود؟ در صورت وقوع جنگ، چه کارهایی در عرصه نظامی از جمهوری اسلامی ساخته است؟ با توجه به اینکه توان نظامی ایران قابل مقایسه با آمریکا نیست، آیا جمهوری اسلامی ابزارها و توانایی‌هایی دارد که بتواند آمریکا را برای رسیدن به هدف‌های استراتژیک‌اش در منطقه تحت فشار قرار دهد؟ واکنش آمریکا چگونه خواهد بود و آیا به اهداف خود رسید؟

استراتژی «ضد دسترسی»

ایران سال‌ها است که این استراتژی را در دکترین نظامی خود لحاظ کرده‌است. سلاح‌ها و ابزارهای ایران برای جنگ‌های نامتقارن در قالب این استراتژی مانند مین‌های دریایی، موشک‌های بالیستیک، موشک‌های کروز، پهپادها، زیردریایی‌ها، سلاح‌های سایبری، و «سیستم فرماندهی، کنترل، ارتباطات، رایانه‌ها، اطلاعات و شناسایی و تجسس» موسوم «سی۴ آی‌اِس‌آر» را در اختیار دارد. این ابزارها و سلاح‌ها در سطح کشورهایی مانند چین نیست ولی در حد خود می‌تواند ضربه قابل توجهی به طرف مقابل وارد کند.

بر پایه بررسی‌هایی که «مرکز ارزیابی‌های راهبردی و بودجه‌ای» آمریکا چند سال پیش انجام داد، پیش‌بینی می‌شود که ایران در صورت رویارویی نظامی با آمریکا در خلیج فارس، به یک حمله غافلگیرانه متمرکز با استفاده از ابزارها و سلاح‌های گوناگون دست خواهد زد، از جمله رادارهای ساحلی، پهپادها، شناورهای غیرنظامی (برای ارسال اطلاعات به منظور هدفگیری‌های اولیه)، ناوچه‌ها و قایق‌های تندرو برای حمله‌های زنبوری با آتش پرحجم موشکی و راکتی در آبراه‌های باریک به منظور اشباع سامانه پدافند هوایی «ایجس» و سامانه دفاع نزدیک ناوهای آمریکایی و احتمالاً سوق دادن آنها به طرف میدان‌های مین‌گذاری شده. استفاده از قایق‌های تندرو مملو از مواد منفجره انتحاری با یا بدون سرنشین هم یکی از ابزارها است.

به موازات این، پرتاب موشک‌های ساحل به دریا یا پرتاب موشک‌های کانتینری از کشتی‌های غیرنظامی می‌تواند بر شدت حملات بیافزاید. قایق‌ها و شناورهای حمله‌کننده می‌توانند با استفاده از حجم ترافیک دریایی در استتار راداری آنها قرار گیرند و کار شناسایی و واکنش طرف مقابل را دشوار کنند.

همزمان با این حملات، ایران می‌تواند با استفاده از پهپادها، موشک‌های بالیستیک و کروز برد کوتاه خود یا بهره‌گیری از گروه‌های نیابتی‌اش پایگاه‌های زمینی و دریایی و فرودگاه‌های آمریکا و هم‌پیمانانش در منطقه را هدف قرار دهد. ایران ممکن است با اجرای «حملات ضد دسترسی» برخی از هدف‌های زیربنایی و غیرنظامی مانند پالایشگاه‌ها، فرودگاه‌ها، تأسیسات نفتی ساحلی و فراساحلی، و همچنین مجتمع‌های آب‌شیرین‌کن هم‌پیمانان آمریکا در آن سوی خلیج فارس را هدف قرار دهد.

این احتمال وجود دارد که ایران در ابتدای حمله به منظور اشباع کردن سامانه‌های پدافند موشکی آمریکا از موشک‌های نه چندان دقیق استفاده کند و سپس موشک‌های بالیستیکِ دقیقِ کوتاه‌برد را به‌کار گیرد. گروه‌های نیابتی خط مقدم نیز ممکن است با به‌کارگیری خمپاره‌اندازها با گلوله‌های هوشمند یا راکت‌های هوشمند یا مهمات تابش‌یاب، رادارها یا سامانه‌های فرماندهی و کنترل دشمن را از بین ببرند.

اختلال در خطوط مواصلاتی، مین‌گذاری، آتشبارهای ساحلی

بعد از حمله‌های اولیه برای کاهش توان نیروهای آمریکا در خلیج فارس، ایران ممکن است به اقداماتی جهت ایجاد اختلال در خطوط مواصلات دریایی به ویژه در تردد کشتی‌ها در تنگه هرمز دست بزند – آبراهه‌ای که یکی از راهبردی‌ترین مسیرهای کشتیرانی در جهان است و حدود یک پنجم نفت مورد نیاز جهان، نزدیک به ۱۸٫۵ بشکه نفت در روز از آن عبور می‌کند.

در این راستا، یکی از ابزارهای مهم ایران، مین‌های دریایی است. مین یکی از عوامل بازدارنده بسیار قوی در جنگ‌های دریایی محسوب می‌شود و شمار مین‌های نیروهای دریایی سپاه و ارتش، از جمله مین‌های پیشرفته چینی موسوم به «ئی‌ام۵۲»، بیش از دو هزار تخمین زده شده‌است که یک توان قابل ملاحظه‌ای است.

به احتمال قوی ایران ترکیبی از مین‌های هوشمند کفی (دریابستر واکنشی مغناطیسی، صوتی یا فشاری) یا مین‌های شناور ضربه‌ای که با لنگر به کف دریا متصل می‌شود استفاده خواهد کرد. به‌کارگیری مین‌های بی‌لنگر یعنی مین‌های شناوری که با جریان‌های دریایی، و کشندی (جزر و مدّی) حرکت می‌کنند و جای ثابتی ندارند، یکی از گزینه‌ها است. زیردریایی‌های کلاس «کیلو»، زیردریایی‌های کوچک، شناورهای معمولی و حتی لنج‌ها می‌توانند مین‌های گوناگون را کار گذارند.

در حالی‌که هدف از مین‌گذاری می‌تواند نابودی ناوها یا کشتی‌ها باشد ولی هدف اصلی ایران ممانعت از تردد این شناورها و مجبور کردن نیروی دریایی آمریکا به عملیات پیچیده، طولانی و پرهزینه مین‌روبی خواهد بود، عملیاتی که می‌تواند در ترکیب با آتشبارهای موشکی ساحل به دریا یا سامانه‌های زمین به هوا، تهدیدهای جدی برای ناوها و یگان‌های پروازی مین‌روب آمریکا پدید آورد. یگان‌های شناور مین‌روب معمولاً بدنه چوبی یا فایبرگلاس دارند و در مقابل حملات موشکی در مقایسه با ناوهای با بدنه فلزی آسیب‌پذیرترند و به عکس در مقابل مین‌ها درجه آسیب‌پذیری‌شان کمتر است.

ایران می‌تواند موشک‌های ضد کشتی ساحل به دریای خود را در سایت‌های مقاومِ استتار شده در مقابل حملات دشمن در طول سواحل مشرف به خلیج فارس و دریای عمان یا در جزایر ایرانی خلیج فارس کار بگذارد و در همین مکان‌ها سایت‌های کاذب برای گمراه کردن دشمن احداث کند و حملات و واکنش آمریکا را کند نماید. صدها فروند از این موشک‌ها ممکن است در سایت‌های پرشمار در مکان‌های یادشده قرار داده شود و با دریافت داده‌ها و اطلاعات از پهپادها، ناوهای سطحی و زیرسطحی فعال شوند. حمله از محورهای مختلف و به‌کارگیری این موشک‌ها می‌تواند دفاع ناوهای عبوری را اشباع کند و راه را برای حمله با موشک‌های پیشرفته‌تر آماده نماید.

گسترش میدان منازعه، بازبینی دکترین نظامی؟

با توجه به آگاهی ایران از توانایی نظامی آمریکا و میزان نیروهایی که می‌تواند برای مقابله به منطقه اعزام کند، ایران می‌تواند حوزه جغرافیایی میدان نبرد را با هدف چندسویه کردن توجه آمریکا و در نتیجه کاهش تمرکز نیروهای این کشور گسترش دهد. گروه‌های نیابتی ایران با کمک و هدایت پرسنل نیروی قدس می‌تواند منافع آمریکا را در دیگر جبهه‌ها تهدید کنند. ایران می‌تواند با همکاری حرب‌الله، اسرائیل را به میدان نبرد وارد کند یا به وسیله شبکه‌های وابسته به حزب‌الله دست به عملیات پنهانی در دیگر مناطق بزند. به نحوی مشابه ایران می‌تواند خود یا با بهره‌گیری از گروه‌های نیابتی آب‌های پیرامونی تنگه باب‌المندب، بخشی از دریای سرخ و حتی تنگه مالاکا را با مین آلوده کند – کاری که در صورت تحقق می‌تواند نظم بازار نفت در جهان را به شدت مختل کند. تنگه مالاکا که یک چهارم نفت خام دنیا از آن عبور می‌کند، دریای آندامان در اقیانوس هند را به دریای چین جنوبی متصل می‌کند.

گویا آیت‌الله علی خامنه‌ای به این نتیجه رسیده که باید تهدید را با تهدید جواب داد و اینکه سطح تهدید را برای بازدارندگی آمریکا بالا برد. او از فرماندهان نظامی خواسته‌است طرح‌هایی برای «گسترش قدرت» یا «قدرت‌افکنی» به دیگر مناطق جغرافیایی تهیه کنند. حسین سلامی در مراسم معارفه‌اش در اردیبهشت امسال با اشاره به تلاش برای گسترش قلمرو اقتدار جمهوری اسلامی از منطقه به جهان، گفت: «نباید نقطه امنی برای دشمن در سراسر جهان وجود داشته باشد.»

دکترین دفاعی ایران بین سال‌های ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۹ به منظور «بازدارندگی مؤثر» بود، یعنی استفاده از وسعت جغرافیایی ایران و دادن عمق به نیروهای خودی با هدف بالا بردن هزینه دشمن که بر این پایه طرح عملیاتی «دفاع موزائیکی» تهیه گردید. متعاقباً با توجه به تهدیدهای ناشی از اسرائیل و برخی از کشورهای عرب خلیج فارس، داعش و آمریکا، دکترین نظامی ایران ضمن حفظ ماهیت دفاعی‌اش، به عمق استراتژیک در خارج، توان نظامی گروه‌های نیابتی و افزایش توان موشکی ایران تکیه داشت.

اکنون با «فشارهای حداکثری» دونالد ترامپ بر ایران و خروج آمریکا از برجام، تلقی ایران از تهدیدهای آمریکا تغییر کرده و به فکر بازبینی دکترین نظامی خود افتاده است. به‌ویژه این‌که ائتلاف نانوشته شماری از کشورهای عرب خلیج فارس با اسرائیل سطح تهدیدهای احتمالی را بیش از پیش افزایش داده‌است. اوایل اردیبهشت امسال، سخنگوی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی گفت، ایران یک استراتژی دفاعی را در قبال آمریکا دنبال نخواهد کرد. از این رو این دکترین آن‌گونه که از اظهارات سرداران برمی‌آید، بر دو عامل استوار است: گسترش عمق استراتژیک با گسترش حوزه جغرافیایی میدان‌های جنگ و غافلگیری دشمن با آتش پرحجم.

در این راستا، ایران جای پایی برای خود در دریای مدیترانه در لاذقیه سوریه برای خود ایجاد کند. به احتمال قوی تاکتیک‌های جنگ نامتقارن خود را تغییر خواهد داد و ضمن بالا بردن توانایی‌های «ضد دسترسی» و بالا بردن قدرت آتش خود، توان تهاجمی و حوزه جغرافیایی گروه‌های نیابتی خود را نیز گسترش خواهد دهد. همزمان، توان موشکی خود را از نظر بُرد، دقت و کمیت بالا خواهد برد.

حضور پرتوان آمریکا در منطقه خلیج فارس

پیش‌بینی می‌شود که آتش جنگ ایران و آمریکا، در صورت بروز چنین سناریویی، در دریا، در عرصه خلیج فارس یا دریای عمان شعله‌ور شود، مکان‌هایی که یگان‌های ایرانی و آمریکایی در مجاورت هم فعالیت دارند. جدا از درگیری دریایی، آمریکا به عملیات هوایی و بمباران متوسل خواهد شد و آن‌گونه که کارشناسان و مقام‌های آمریکایی، از حمله دونالد ترامپ، گفته‌اند، آمریکا استفاده از نیروهای زمینی را در دستور کار خود ندارد.

در این ارتباط، آمریکا حضور گسترده و پرتوانی در کشورهای جنوب خلیج فارس دارد. شمار نظامیان آمریکایی در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از ۳۵۰۰۰ نفر تجاوز می‌کند و همان‌گونه که پیشتر اشارت رفت، ارتش آمریکا هفت پایگاه در منطقه خلیج فارس دارد: پایگاه ناوگان پنجم (شاخه دریایی سنت‌کام یا فرماندهی مرکزی) در بحرین؛ پایگاه هوایی العدید (یکی مهم‌ترین مراکز عملیاتی برون‌مرزی ارتش آمریکا) در قطر؛ پایگاه تومریت در عمان؛ پایگاه هوایی شیخ عیسی در بحرین؛ پایگاه هوایی علی السالم در کویت؛ پایگاه هوایی احمد الجابر در کویت؛ و پایگاه هوایی الظفره در امارات متحده عربی. در ضمن آمریکا در حال دایر کردن دو پایگاه دیگر در دُقم و صلاله در سواحل عمان است.

هواپیماهای مختلف پایگاه الظفره با توجه به مأموریت‌های گوناگون‌شان در زمینه‌های سوخت‌رسانی، جمع‌آوری اطلاعات، جاسوسی، شناسایی، تجسس، فرماندهی و کنترل، حملات زمینی و پشتیبانی هوایی، اهمیت ویژه‌ای برای به ثمر رسیدن مأموریت‌های فرماندهی مرکزی دارند.

پایگاه‌های بگرام در افغانستان و لِمُونیر در جیبوتی هم در فاصله‌ای نه چندان دور از منطقه خلیج فارس از پایگاه‌های عمده آمریکا محسوب می‌شوند. جدا از این، بریتانیا یک پایگاه دریایی در بحرین دارد و فرانسه نیز ضمن حضور و استفاده از پایگاه الظفره امارات، یک پایگاه دریایی در بندر ابوظبی دایر کرده‌است.

افزون بر پایگاه‌های یادشده، نیروی دریایی آمریکا عموماً یک ناو هواپیمابر یعنی یک پایگاه هوایی متحرک نیز در منطقه دارد که از سوی ناوهای گوناگون برای مقابله با تهدیدهای احتمالی سطحی و زیرسطحی و موشکی محافظت می‌شود.

با توجه به تمرکز نیروی عظیم جنگی آمریکا در خلیج فارس که می‌تواند برای مقابله با ایران به‌کار گرفته شود، آمریکا نیازی به کشورهای اروپایی ندارد ولی حضور نیروی‌های آنها و کشورهای عرب منطقه می‌تواند به یورش آمریکا مشروعیت دهد. به تازگی کشورهای بحرین، امارات، عربستان، بریتانیا، استرالیا و اسرائیل به ائتلاف دریایی آمریکا برای اسکورت نفتکش‌ها و باز نگه‌داشتن خطوط رفت‌وآمد دریایی به آمریکا پیوسته‌اند.

بمباران تأسیسات هسته‌ای

دولت ترامپ خواهان تجدید نظر کامل برجام و تعطیل شدن چرخه سوخت هسته‌ای ایران است و از این نظر حمله‌های هوایی باید توأم با تمهیداتی باشد که ایران هیچ‌وقت قادر به تولید سلاح هسته‌ای و حتی انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای هم نباشد.

در این ارتباط، حمله‌های دقیق هدفمند آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی را به‌طور موقت و برای چند سال به تعویق خواهد انداخت. انهدام کامل تأسیسات و ظرفیت‌های هسته‌ای ایران نیازمند تلاش و عملیات وسیع نظامی از سوی آمریکا خواهد بود و این کار شمار بسیار زیادی از ایرانیان را خواهد کشت و بسیاری از زیرساخت‌های ایران را نابود خواهد کرد.

در ضمن حمله به تأسیسات و مراکز غنی‌سازی برای محو توانایی ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای کافی نخواهد بود اگر مراکز تولید سانتریفیوژ دست‌نخورده باقی بماند. در پی بمباران آمریکا، ایران در صورت لزوم می‌تواند در اسرع وقت تولید سانتریفیوژ را آغاز کند و برنامه هسته‌ای خود را پیگیری نماید. بعید است که آمریکا از شمار و موقعیت همه مراکز و کارگاه‌های وابسته به برنامه هسته‌ای ایران آگاهی داشته باشد.

برخی از مراکزی که در گذشته در ایران شناسایی شدند، عموماً مراکز کوچکی بودند در نقاط پرجمعیت که از دید ماهواره‌های تجسسی محفوظ مانده بودند.

حامیان حملات نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران در آمریکا بر این باورند که یک عملیات محدود کار برنامه هسته‌ای این کشور را یک‌سره خواهد کرد. واقعیت این است که حتی برای یک عملیات محدود، لازم است آمریکا پدافند هوایی ایران از جمله سایت‌های موشکی و پایگاه‌های هوایی کشور را منهدم کند تا توان واکنش را از آنها بگیرد. اجرای این کار به هواپیماهای بمب‌افکن دورپرواز استراتژیک مانند بی۵۲، پهپادهای مسلح، هواپیماهای جنگنده – بمب‌افکن، ناو هواپیمابر، ناوها و زیردریایی‌ها برای پرتاب موشک‌های کروز، و جنگ الکترونیکی نیاز دارد.

جدا از پیچیدگی عملیات، چنانچه در جریان موج اول حملات به تأسیسات هسته‌ای و متعاقباً ارزیابی اثرات حملات، همه این تأسیسات نابود نشوند، آمریکا مجبور خواهد بود که به حملات بیشتری دست بزند و حتی آفندهای مدام بعدی نیز ممکن است همه تأسیسات و مراکز کشور را از بین نبرد.

به‌طور کلی، فقط حملات هوایی نمی‌تواند نقطه پایانی بر برنامه هسته‌ای ایران بگذارد. شماری از اندیشکده‌های مهم آمریکا نیز در بررسی‌های مشروح خود به همین نتیجه رسیده‌اند. بر پایه همین بررسی‌ها در بهترین سناریو، بمباران ممتد و دقیق و هدفمند آمریکا، حداکثر تا چهار سال می‌تواند تلاش ایران را برای تولید سلاح هسته‌ای، چنانچه دستیابی به آن را لازم بداند، به تعویق بیاندازد.

جان بولتون خواستار نابودی کامل چرخه سوخت هسته‌ای ایران بود و دونالد ترامپ هم تأکید کرده که هرگز به ایران اجازه نخواهد داد به سلاح هسته‌ای مجهز شود. رسیدن به این اهداف «صرفاً با دو حمله»، آن‌گونه که سناتور جمهوری‌خواه تام کاتن در اردیبهشت ماه سال جاری گفت، امکان‌پذیر نخواهد بود. هم او سال پیش گفته بود که کار ایران را «ظرف چند روز» می‌توان یک‌سره کرد. در حالی‌که دست یافتن به این اهداف نیازمند حملات گسترده و پیوسته هوایی و عملیات دریایی است که ممکن است ماه‌ها به دراز کشد.

نتایج چنین جنگ طولانی به ویژه در خاورمیانه‌ای که ثبات لرزانی دارد فاجعه‌بار خواهد بود و جمهوری اسلامی توان آن را دارد که وضع موجود در منطقه را بدتر کند. بعید است که جمهوری در صورت حملات گسترده آمریکا دست روی دست بگذارد یا دست‌هایش را به تسلیم بالا برد.

عملیات مین‌روبی

عملیات مین‌روبی برای پاک‌سازی مناطق آلوده ار سوی ایران بر خلاف تصورات عمومی، برای آمریکا و دیگر کشورهای غربی کاری بس مشکل خواهد بود. این کار زمان می‌برد، هزینه‌بر است و به منابع بسیار زیاد انسانی و غیرانسانی از جمله ناوها و بالگردهای مین‌روب و یگان‌های گوناگون سطحی و هوایی نیاز دارد.

بر پایه یک بررسی جامع از سوی یک کارشناس آمریکایی، کیتلین تامَج (استاد دانشگاه جورج تاون) مین‌روبی تنگه هرمز و آب‌های اطراف آن به‌دستآمریکا به ۲۸ تا ۴۰ روز وقت نیاز دارد و اگر زمان لازم برای اجرای عملیات دیگر به منظور دفع توان واکنش ایران مانند از بین بردن آتشبارهای موشکی ساحل به دریا، پدافند هوایی و توان دریایی آن را نیز به عملیات مین‌روبی اضافه کنیم، مدت زمان این اقدامات ترکیبی در بهترین شرایط ۳۷ روز و در بدترین شرایط ۱۱۲ روز خواهد بود.

در این ارتباط، یکی از عمده‌ترین ضعف‌های ایران نداشتن توان مین‌روبی است، بدین معنی که در صورت مین‌گذاری و محاصره بنادر و جزایر استراتژیک ایران از سوی آمریکا، جمهوری اسلامی از روبیدن یا خنثی کردن مین‌ها عاجز خواهد بود.

فرجام

دونالد ترامپ به مصداق گفته «سون تزو» که «مطیع و مقهور کردن ارتش دشمن بدون نبرد با آنها هنر است»، قصد دارد که در گام اول، با اعمال فشارهای سنگین و همه‌جانبه و پی در پی، جمهوری اسلامی را به قبول مطالبات‌اش وادارد. برای نیل به این هدف «سیاست یا دیپلماسی چماق بزرگ» را پیشه کرده‌است، بدین معنی که اغلب به نرمی سخن می‌گوید، برای مردم ایران دل می‌سوزاند و خود را طالب حل مسائل از راه گفت‌وگو می‌نمایاند، ضمن اینکه با استقرار نیروی عظیمی در منطقه خلیج فارس، بر آن است که در صورت نتیجه ندادن تحریم‌ها و تسلیم نشدن جمهوری اسلامی، گام دوم را بردارد و در زمان مطلوب دست به عملیات نظامی زند.

به نحوی مشابه، مایک پومپئو و دیگر مقام‌های دولت آمریکا هم در اغلب موارد دیپلماسی را چاره کار می‌دانند، بی آنکه مطالبات دوازده‌گانه خود را دست‌کم به پیشنهاد یا رئوس مطالب برای گفت‌وگو تبدیل کنند – مطالباتی که بخشی از آن ضمن بی‌پایه بودن، ربطی به برجام ندارد، و نه تنها منافع جمهوری اسلامی که منافع ملی ایران را پایمال می‌کند.

تحریم‌های اعمال شده، فشارهای طاقت‌فرسایی را به جمهوری اسلامی و مردم وارد کرده‌است و بدتر شدن وضعیت موجود هم دور از انتظار نیست، ضمن اینکه نشانه‌هایی از دگرگونی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی هم دیده نمی‌شود. در حال حاضر بدون جرح و تعدیل خواسته‌های ایران و آمریکا، هیچ افق روشنی دست‌کم تا انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا برای حل مسائل از راه دیپلماسی دیده نمی‌شود.

در چنین شرایطی، با نگرش به تنش فزاینده ناشی از حملات اخیر در فجیره، دریای عمان و تأسیسات آرامکو، و اینکه یگان‌های ایران و آمریکا در مجاورت یکدیگر در آب‌های خلیج فارس و دریای عمان فعالیت دارند، احتمال محاسبات نادرست و به تبع آن درگیری نظامی بسیار افزایش یافته‌است و با کنش-واکنش‌های بعدی می‌تواند به یک جنگ تمام‌عیار تبدیل شود.

بر خلاف برخی از برداشت‌ها که توان نظامی ایران را ناچیز می‌شمارند یا هرگونه مقاومت را در مقابل آمریکا بی‌فایده می‌دانند، نگاهی واقع‌بینانه به ابزارها، توانایی‌ها و گزینه‌های ایران که در بالا به آن پرداخته شد، نشان می‌دهد در صورت رویارویی آمریکا با ایران در مناطق نزدیک به سواحل و آب‌های اطراف آن، نمی‌توان به سهولت و در اندک مدتی نیروهای ایران را از صحنه خارج کرد.

ایران با توجه به توان فزاینده‌اش برای به ثمر رساندن راهبرد «ضد دسترسی» خود، چالش قابل توجهی برای آمریکا محسوب می‌شود.

آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت نظامی جهان در نهایت در جنگ با ایران پیروز خواهد شد ولی به مصداق «نبینی که چون گربه عاجز شود، بر آرد به چنگال چشم پلنگ»، بدون تحمل صدمات و جراحات از میدان خارج نخواهد شد. دیگر این‌که با توجه به جنگ آمریکا در افغانستان و عراق و اثرات منفی و کماکان پابرجای آنها، بعید است که آمریکا در فردای پیروزی در میدان جنگ با ایران، بتواند در برقراری صلح و ثبات هم پیروز شود.

از: رادیو فردا

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.