آرام بختیاری: فیلسوف اصلاح‌گرای مسیحی؛ رقیب هگل. اصلاح‌گرایان مسلمان ایرانی و فیلسوف رفرمیست غرب

شنبه, 27ام مهر, 1398
اندازه قلم متن

Schleiermacher, F.D.E (1768-1834).

falsaf@web.de 

آرام بختیاری

اغلب در محافل دانشگاهی و در رسانه های جمهوری اسلامی، اصلاحگرایان مجاز دولتی، در بحث و میزگردهایشان از نامهایی مانند هایدگر، نیچه، شلایرماخر، ادوارد سعید، و غیره نام میبرند ویا نقل قول می آورند. در این رابطه در نوشته کوتاه زیر به بیوگرافی و آثار یکی از این مشاهیر اندیشه غرب؛ یعنی به شلایرماخر(۱۸۳۴-۱۷۶۸میلادی) اشاره کوتاهی میشود.

شلایرماخر، فیلسوف دین، خداشناس پروتستان، زبانشناس، و رمانتیک، همکار و رقیب هگل در زمان دولت پروس در آلمان بود. او نماینده یک ایده آلیسم رمانتیک مسیحی، متکی به اندیشه های کانت، فیشته، و شلینگ و از سلسله اندیشمندان ادامه ایده آلیسم آلمانی و فلسفه رمانتیک بود. با این وجود وی چون هگل و فریز، آزاد اندیشی بود که از طرف ارتجاع کلیسایی و بخشی از عناصر دولتی زمانش، مورد حمله و فشار قرار گرفت، گرچه او خلاف کانت، عقلگرایی را در الهیات،علم اخلاق، و جنبش روشنگری، انکار میکرد.

الهیات و خداشناسی شلایرماخر متکی به نوعی پانته ایسم یا طبیعت خدایی بود و میگفت مرزهای شناخت انسان در جهان محدود است چون حجم دانش انسان در مقابل هستی، ناچیز و ناکامل است. دانش در نظر وی یعنی تطابق و هماهنگی اندیشه با طبیعت، هستی، و واقعیت. او میگفت تمام هستی وابسته به خدای پانته ایستی طبیعی است که دخالتی در طبیعت نمیکند چون دین، خود بخشی ازهستی است.

طبق نظر جناب شلایرماخر، دین متکی به احساس وابستگی به خداست که میتوان آنرا نوعی وابستگی احساسی نامید یعنی دین نه متکی به آگاهی و شناخت و نه متکی به ارداه و آزادی، بلکه متکی به احساس شخصی فرد مذهبی است. برای شلایرماخر، دین، روشن ترین و ساده ترین وابستگی به خداست، چون دین یک هویت احساسی است که با سلطه هستی و محاط بر انسان، تمام تضاد هایش با واقعیات کنار رده میشوند، یعنی اساس مذهبی بودن و ایمان، احساس است که میتوان آنرا “دین قلبی” نامید. او مدعی بود که مذهبی بودن احساسی است کاملا وابسته به عالم نامتناهی، بی نهایت، و ابدیت.

در نظر شلایر ماخر، خدا نه یک واقعیت و نه یک اصل تئوریک، بلکه یک حالت عشق و احساس است. هر دین و عقیده ای یک پدیده و وضعیتی قلبی است. وی با نظریه “احساس دینی” یک حوزه مستقل جدید در کنار مقوله های دیگر مانند هنر، علم، و اخلاق باز نمود، چون احساس مذهبی آنست که انسان هر چیز محدود را به عنوان بیان و نشانه بی نهایت و عالم نامتناهی به پذیرد و مشاهده کند. در احساسات مذهبی، انسان به تجربه و مشاهده هویت اش میرسد، در آنجاست که ساختار شخصیت به نقطه اوج و تکامل خود میرسد. همه این ادعاها و فرضیه های شلایرماخر موجب شد که هگل به انتقاد از او و از “الهیات احساسی” اش بپردازد.

در کنار احساس و تجربه دینی اندیشه شلایرماخر، یک جهانبینی قرار داشت چون دین از این طریق معنی و طعمی یافت برای تصور بی نهایت و عالم بی انتها. او به اهمیت مهم احساس برای اخلاق و اعتماد دینی ایمانی، پی برد و از این طریق به اصلاح تک بعدی بودن نظرات کانت رسید و میگفت انسان بدون مفاهیم، فاقد درک و احساس است، و بدون درک و احساس، فاقد مفاهیم میباشد. وی در تمام عمرش نماینده یک دین احساسی پروتستانی غیردگماتیک ضد جزمی بود و تاثیر مهمی روی رفرم و اصلاحات الهیات پروتستانی از خود در اروپا گذاشت. وی را مهمترین رفرمیست پروتستان از زمان مارتین لوتر تاکنون بشمار می آورند. نظرات وی تاثیرات مهمی روی فلسفه دینی مدرن پروتستانتیسم نو گذاشت. او میگفت خلاف اندیشه های هگل، دین و ایمان را نمیتوان در مفهوم سازی و عقلگرایی منحل کرد.

“فریدریش دانیل ارنست- شلایرماخر”، پایه گذار اخلاقی است که متکی به الهیات و فلسفه باشد، یعنی متکی به ایمان و عقیده و مذهب. اندیشه و سبک شبه علمی وی، پایه گذار نوعی تفسیر و تاویل هرمنوتیک ؛یعنی آموزش هنر فهمیدن متن و سخن گردید. او میگفت دین میتواند به انسانها کمک کند تا ایجاد یک تعادل روانی درونی برای خود بنمایند. در اینجا و از این طریق خواننده آثارش دوباره شاهد نوزایی افکار گوته و شیلر میشوند، با این وجود، اعتقاد دینی نه موجب شناخت میشود، و نه میتواند جایگزینی برای اخلاق گردد.

مرحوم شلایرماخر یکی از پایه گذاران رشته هرمنوتیک مدرن است که ماهیت و طبیعتی مذهبی مسیحی دارد. او غیر از ترجمه مهم آثار افلاتون، خالق یک هرمنوتیک علمی بود و در این رابطه خواهان اصول جهانی و همه فهم برای تفسیر هرمنوتیک شد و میگفت آن باید یک علم گردد. هدف روش شناختی وی یک هرمنوتیک تاریخی بود که ذهن و فرد را از طریق تجربه هستی توضیح دهد. هرمنوتیک او را “فلسفه احساسی” هم مینامند. طرح هرمنوتیک شلایرماخر تاثیر مهمی روی فلسفه دیلتای و دیگر متدگرایان علوم انسانی از خود بجا گذاشت. شاید این دلیل دیگری باشد برای محبوبیت فلسفه وی میان اصلاحگرایان دینی و روشنفکران ملی مذهبی در ایران.

طرح هرمنوتیکی شلایرماخر موجب آغاز بحثی انتقادی شد که هگل، شلینگ، و اشتراوس، بعدها به آن پیوستند. او میگفت تفسیر و تاویل متون باید در کار گروهی مورد بررسی قرار گیرد چون یک معنی ثابت ندارند و پروسه تفسیر مدام با گذشت زمان در حال تحول است، و معانی و بیانات همبشه در حال تحول و تغییر هستند. او بین تفسیر روانشناسانه و تفسیر زبانی گراماتیک، فرق میگذاشت، چون اولی با زبان و دومی خود را با نوشته سرگرم میکند یا بالعکس. او میگفت فهم یک متن فقط بر اساس یک شناخت مشترک روانشناسانه از نویسنده و خواننده ممکن است.

“فریدریش شلایرماخر” خواهان آزادی و استقلال آموزس در مدارس و دانشگاههای زمان خود در دولت پروس از کلیسا بود . او تاثیر مهمی نیز روی ساختار سیستم آموزشی دانشگاهها و مدارس داشت. وی در سال ۱۸۱۱ عضو آکادمی علوم دولت پرویس در برلین و یکی از اصلاحگرایان و پایه گذاران سیستم آزاد دانشگاهی آلمان در سال ۱۸۰۷ بود. شلایرماخر در خیلی از زمینه ها مانند علم تفسیر و هرمنوتیک، علم اخلاق، علم دیالکتیک، و سایر دروس علمی، خالق نظرات بزرگ و مهم بود ولی بدلیل رشد ارتجاع در دولت پرویس، در سال ۱۸۱۵ پست و مقام عضویت وزارت علوم و نظام آموزشی را ازدست داد. وی سالها نیز به مبارزه علیه اشغال آلمان توسط فرانسه پرداخت. از جمله آثار شلایرماخر- سخنرانی پیرامون دین و خطاب به روشنفکران میان تحقیرکنندگان آنان، مصاحبه و سخنی با خود، نقد درسهای اخلاقی تاکنونی، عقیده مسیحی بر اساس اصول کلیسای پروتستان، طرح یک نظام نظریه اخلاق، اصول اخلاق فلسفی، هرمنوتیک و تفسیر، دیالکتیک و قانون علیت، در باره دین، و غیره هستند.

شلایرماخر میگفت وظیفه دیالکتیک آنست که طبیعت و واقعیت را با عقلگرایی و منطق آشتی دهد، چون وحدت این دو تضاد در احساس انسان مهم است. وی چون افلاتون به علم دیالکتیک اهمیت خاصی میداد و بدین سبب در بحث دیالکتیک، پرسش و پاسخ، تز و آنتی تز، برای او مهم بودند. از این طریق قانون علیت در نظر او اذلی است و شامل همه جنبه های هستی و خدا میباشد. شلایرماخر در مقابل تنگ نظری های اخلاق کانت، به طرح رشته اخلاقی پرداخت که متکی به نظرات افلاتون، اسپینوزا، و لایپزیک بود و موجب آزادی بعضی از ساختارهای زندگی مانند مالکیت، دانش، احساس، و غیره شد. او با کمک عناصر ایده آلیستی و رئالیستی، خالق نوعی “رئالیسم ایده آلیستی” گردید. شلایرماخر در برلین با محافل رمانتیگ مانند محفل شلگل در تماس بود. کانت میگفت سئوال” ماهیت دین” اشتباه است چون ماهیت، مفهومی آگنوستیکی و لاادری است برای شناخت دین. ترجمه آثار افلاتون توسط شلایرماخر باعث شد که روشنفکران دوباره خود را با آثار ارسطو مشغول نمایند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.