از کشف حجاب در دوران رضاشاه تا حجاب اجباری جمهوری اسلامی

دوشنبه, 23ام تیر, 1399
اندازه قلم متن

احقاق حقوق زنان، بهترین معیار برای سنجش آزادی است

تضاهرات هشتم مارس (روز جهانی زن) در ایران پس از اجباری شدن حجاب و لغو قانون حمایت خانواده، ۱۷ اسفند ۱۳۵۷-عکس از هنگامه گلستان-منبع: شبکه‌های اجتماعی

هر ساله وقتی به سالروز کشف حجاب توسط رضاشاه پهلوی می‌رسیم، موجی از واکنش‌ها در رسانه‌ها منتشر می‌شود. از هواداران این اقدام رضاشاه تا حامیان حکومت جمهوری اسلامی ایران در دو سوی طیف، حجاب را به عنوان ابزاری برای حمله به یکدیگر به‌کار می‌گیرند. اما چیزی که در اینجا مغفول می‌ماند، حق خود زنان در انتخاب پوشش است. به عبارت دیگر، حجاب به جای آن که به عنوان انتخابی در پوشش باشد، بیش از هر چیز ابزاری سیاسی است. 

واقعیت این است که طی دوران پس از پیروزی انقلاب ۵۷، نحوه پوشش زنان به نمادی از قدرت حکومت در کنترل روش زندگی مردم تبدیل شده است. از سوی دیگر، تبلیغات وسیع طی این دوران، حجاب را از موضوعی عقیدتی-مذهبی، به عنوان شاخص دلبستگی به نظام حاکم تبدیل کرده است. همین موضوع باعث شد تا پس از کاهش مشروعیت سیاسی نظام، اکثریت زنان مخالف حکومت، سعی کنند تا با تظاهر آگاهانه به بی‌اعتنایی نسبت به حجاب (روشی که به «بدحجابی» معروف شده است) به نحوی اعتراض خود را نشان دهند. اگرچه این ماجرا ریشه تاریخی دارد، اما واقعیت این است که به دلیل افزایش نفرت عمومی به اقدامات حکومت، حتی بسیاری از زنان محجبه و مذهبی نیز به دلیل بازخورد سیاسی حجاب، می‌کوشند تا از حجاب مورد اقبال حکومت، یعنی چادر، تبری جویند. از سوی دیگر، افکار عمومی نیز هر کس را که این نوع پوشش را انتخاب کند، به عنوانی فردی منتسب به حکومت، یا دستکم پشتیبان جدی آن، تلقی می‌کند. از این رو، حتی قشر وسیعی از زنان معتقد به حجاب، از طرح حذف حجاب اجباری حمایت می‌کنند.

اهمیت حجاب به قدری است که در سال‌های اخیر، حتی بسیاری از کاندیداهای ریاست جمهوری و عضویت در مجلس نیز همواره کوشیده‌اند  تا خود را حامی حق آزادی پوشش نشان دهند؛ هرچند، این ادعاها هیچ گاه عملی نشده است. با این حال، در دورانی که هنوز صندوق انتخابات برای مردم امیدبخش بود، اگر کسی حمایت خود از حجاب اختیاری را علنی می‌کرد، با حمایت قشر جوان و طبقه متوسط مواجه می‌شد. این تاکتیک عموما توسط اصلاح‌طلبان به کار گرفته شد. اما موضوعی که جلب نظر می‌کند، این است که آیا اعتقاد قلبی آنها متمایل به لغو حجاب اجباری است، یا آن رفتار تنها دستاویزی تاکتیکی برای جلب حمایت افکار عمومی در انتخابات است.

 حجاب اجباری در واقع توسط خود افراد منتسب به اصلاح‌طلبان در نخستین سال‌های پس از انقلاب طراحی و اجرا شد. از آن پس، جناح تندرو از آن حمایت کرد؛ چنان که سالانه میلیاردها تومان بودجه صرف برخورد خشن با افراد بی‌اعتقاد به حجاب و تبلیغات سنگین در راستای حجاب اجباری شکل گرفت. به عبارت دیگر، هر دو جناح درون حکومت، بر سر حجاب اجباری اتفاق نظر دارند.

 فارغ از نتیجه این اعمال و شکست طرح حجاب اجباری در کشور، به نظر می‌رسد که حجاب همچنان به عنوان نمادی برای ابراز وفاداری به حکومت تلقی می‌شود. از این رو، هنوز برخی از افراد نزدیک به سفره انقلاب، می‌کوشند تا با موضع‌گیری‌های همسو با قرائت رسمی حکومت از حجاب، خود را در حلقه نزدیکان نظام حفظ کنند.

از آنجایی که مطابق با قطعنامه جهانی حقوق بشر، انسان‌ها در انتخاب پوشش خود باید آزاد باشند و در بسیاری از کشورها، حتی کشورهای اسلامی، زنان حق انتخاب آزادانه حجاب را دارند، هرگاه مسئولان جمهوری اسلامی ایران به خارج از ایران می‌آیند، با پرسش‌هایی در مورد حجاب اجباری و خشونت لجام‌گسیخته علیه زنان مواجه می‌شوند. با این حال، به علت تضاد قانون حجاب اجباری با حق اولیه زنان، راهی جر فرافکنی برای مسئولان باقی نمی‌ماند.

 

اما موضوع دیگری که جلب نظر می‌کند، توسل حامیان حجاب اجباری به نظرسنجی‌ها برای توجیه فشارهای خشونت‌بار و ادامه پافشاری بر اجرای قانون غیرانسانی حجاب اجباری است. در حالی که حکومت در عموم موارد و تصمیم‌گیری‌های خود، هیچ وقعی به افکار عمومی نمی‌دهد، اما برخی از اعضای پروپاگاندای رسانه‌ای آن، سعی دارند تا به هر نحوی، با وام گرفتن از ایده پیروی نظر اکثریت، حجاب اجباری را توجیه کنند.

با این حال، بر خلاف این گونه ادعاها، در نظرسنجی‌های متعددی، مردم عموما با حجاب اجباری مخالفت کرده‌اند. بنا به گزارش منتشر شده توسط وزارت ارشاد اسلامی در سال ۹۴، بیش از ۷۲ درصد مردم از «حجاب اختیاری» حمایت می‌کنند. از سوی دیگر، نظرسنجی دیگری که توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری منتشر شد، نشان می‌دهد که تقریبا نیمی از مردم معتقدند که حکومت نباید در این مورد دخالت کند.

از دورانی که رضاشاه به این نتیجه رسید که لغو اجباری حجاب در مجامع عمومی، راه را برای حضور زنان در جامعه هموار می‌کند، تا امروزی که حکومت اسلامی حاکم، حجاب اجباری را با زور بر سر زنان می‌کند، سال‌های زیادی گذشته است. اما آنچه هنوز به نتیجه نرسیده است، پذیرش حق مالکیت زن بر بدنش است. طی این مدت، مردان سیاست‌مدار، با گرایش‌ها و به دلایل گوناگون، بدن زنان را تحت لوای قانون پوشش، به سیطره خود در آورده‌اند. در اتاق‌های خود تصمیم می‌گیرند و آن را برای اجرای با خشونت، به نیروهای پلیس ابلاغ می‌کنند.

با توجه به مبارزه مدنی درازمدت با حجاب اجباری از ابتدای انقلاب تا امروز، شاید در دوران فعلی، بهترین شاخص برای بررسی رشد آزادی در جامعه، حجاب باشد. زمانی که زنان بتوانند آزادانه خود برای پوشش خود تصمیم بگیرند و مردان، چه با توجیه مبالغه‌آمیز «غیرت»، و چه با هر گونه تعصبات دینی یا سنتی دیگر، از تصمیم‌گیری بر بدن زن سلب قدرت شوند، می‌توان به رشد آزادی امیدوار شد و آن را به عنوان نمادی برای تغییر در نظر گرفت.

در جامعه کنونی که زنان بیش از هر زمانی به حقوق خود آگاه شده‌اند، دیگر امکان اجرای جبر در اعمال نظرات این‌چنینی کاهش یافته است. با توجه به آن که سیاستمداران حاکم بر ایران، حجاب اجباری را با هویت حکومت پیوند زده‌اند، تصمیم‌گیری برای آزادی حجاب و لغو حجاب اجباری، کاری بسیار دشوار است. لغو حجاب اجباری، تصمیمی است که با توجه به نسل فعلی سیاستمداران حاکم بر ایران که از تحولات دنیای مدرن جا مانده‌اند، کمی بعید به نظر می‌رسد.

از: ایندیپندنت 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.