نامه مازیار یادگاری به حسین رونقی

جمعه, 8ام شهریور, 1392
اندازه قلم متن

rownaghi_mother2013082802حسین این روزها گزارش ها خبر از به وقوع پیوستن فاجعه ای دیگر می دهند و سکوت بسیاری از فعالان عرصه های سیاست، اجتماع و حقوق بشر در قبال وضعیت تو و مادر بزرگوارت تلخی این روزها را برای من دو چندان می کند.

برادرم باور کن نمی توان جان فرزند و مادری را که در خطر است نادیده گرفت اما ما بی تفاوت از کنار جان تو می گذریم چرا هر روز در ایران چنین می کنیم. چرا که ما با مرگ خو گرفته ایم. همین چند روز پیش بود بعد از مرگ رشید اسماعیلی ما تازه او را دیدیم تازه به دردهایش و حرفهایش گوش جان سپردیم اما چه حاصل ؛ یک بار شعری برایم خواندی و امروز که آن را می خوانم تازه می فهمم چه می گفتی و اشک از چشمانم جاری می شود :

توان تحملت ار هست شکوه مکن.
به پرسش اگر پاسخ می گویی پاسخی در خور بگوی.
در برابر رگبار گلوله اگر می ایستی مردانه بایست.
که پیام ایمان و وفا بجز این نیست!

به قول شاهین من از غرور تو در اعتصاب غذا می ترسم، غروری که از انسانیت و بزرگ منشی مادرت به تو ارث رسیده است. آه برادر، چه روزهای تلخی را رقم می زنیم و به قول خودت ما مسئول این روزها، این جان ها و این زندگی ها هستیم.

برادرم من فردا همچون تمام این سالهای که همراه و همرزمت بوده ام خواهم بود و از فردا صبح تو را در این راه با اعتصاب در مقابل سفارت ایران در وین همراهی خواهم کرد امید که بدانیم بدون همراهی هم نمی توانیم روزهای سخت را پشت سر بگذاریم، امید که دوستان و هم میهنانت هم تو را تنها نگذارند.

برادرت، همراه و همرزمت
مازیار یادگاری


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. واقعا جز نوشتن کاری از ما بر نمیاد، افسوس، افسوس که انقدر بی جنم شدیم …

  2. هر روز بدتر از دیروز…جز نوشتن چه میشه کرد؟من هر روز حسین رو سرچ میکنم.سرعت اینترنت زار میزنه…بیانیه رو نتونستم امضا کنم.نمیدونم،نمیدونم،واقعا دیگه جونم به لبم رسیده…به مادر گفتم اعتصاب نکن گفت نه من مادرم نمی تونم…گفتم پس منم اعتصاب میکنم گفت نه ….من مادرم!
    نمیدونم چه جور میشه جلوی فاجعه رو گرفت…چه جور؟ما با یه دیکتاتور کر طرفیم