سپاه بدر طالبان که نام خود را از غزوات محمد پیامبر اسلام گرفته با دوچرخه و روروک به کابل رسید و به کوهی از اسلحه وتجهیزات آمریکایی دست یافت و خود را به چکمه های رزمی و لباس استتار امریکایی به غنیمت گرفته آراست و خود را به نمایش گذاشت.
ارتش ۳۰۰ هزارنفری دولتی که بایدن گفته می تواند مدت ها و دستکم ماه ها مقاومت کند یکشبه فروپاشید و در برابر ارتش ۷۰ هزارنفری طالبان مانند یک ارتش شنی فروریخت.
بی گمان یکی از علل بزرگ این فروپاشی ارتش و دولت مرکزی؛ شتابزدگی و بی برنامگی آمریکا در تخلیه افغانستان بوده است بطوری که متحدانش نیز از آن پیشی گرفتند و حتا گاهی با هواپیمای خالی گریختند و کسی را هم همراه نبردند از آن جمله دو هواپیمای انگلیسی و نروژی.
یادآوری کنم که نیروهای ائتلاف بین المللی (بخوانید – آمریکایی) در تمام این مدت به طور رسمی تحت دستور سازمان ملل متحد در افغانستان بودند. حال چرا آمریکا در دو هفته آخرهیچ گزارشی از وضع افغانستان به جهانیان و حتا به سازمان ملل نداد فقط خودشان می دانند و بس.
امروز باران انتقاد بر سر آمریکا روان است که حتا نمی تواند حضور دیپلماتیک در افغانستان داشته باشد ولی هنوز سفارت های روسیه، چین، ایران و هند دایر است. همه به این فرار به چشم یک شکست دیگر همچون شکست ویتنام نگاه می کنند.
قرار است جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره وضعیت افغانستان برگزار شود، اما تاریخ مشخص آن هنوز اعلام نشده است.
چرا ارتش تسلیم شد؟
وابستگی کامل ارتش به کشورخارجی و دولت تا مغز استخوان فاسدش که دزدی آشکار و نهایی اشرف غنی نمونه رسوا کننده ی آنست، محلی برای اعتماد به آن نمی گذاشت. کار ارتش جلوگیری از اشغال کشور توسط دشمنانشان است. آمریکایی که اشغالگر است نمی تواند ارتشی را تجهیز کند که علیه هموطنان خود بجنگد چون انگیزه ای برای آن ندارد.
مردم ناچارند فکر کنند که کدام اصلح است. حکومتی که فاسد و دزد و دست نشانده است و از تامین امنیت شهروندانش عاجز است و هر روز چند نفر در اثر بمب گذاری کشته می شوند یا حکومتی که خود عامل ترور است ولی خودی است و مدعیست امنیتش را تأمین می کند.
هنوز ماجرای پس پرده ی این سازش و تسلیم کاملاً روشن نیست و مقدمات آن باید از قبل چیده شده باشد و احتمالاً بعدها اطلاعات بیشتری به دست خواهیم آورد. این انتقال آرام قدرت نمی تواند بدون توافق آمریکا و توصیه و نفوذ سایر کشورها صورت گرفته باشد، حال تبلیغات هر چه بگوید.
استراتژی یا تاکتیک؟
این که طالبان در برخی موارد مانند برخورد با زنان یا اقلیت های دینی و قومی با اغماض رفتار می کند تاکتیک موقتی است تا تثبیت شوند یا استراتژی است هنوز نمی دانیم زیرا برای داوری زود است. ترتیب کار طالبان در اداره ی کشور در سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ را می شناسیم. بسیاری از رهبران نیز آن هنوز زنده هستند، ولی گذشت ۲۰ سال از آن زمان را نمی توان دستکم گرفت. در این مدت، کشور و کل جهان تغییر کرده است. این امر طالبان را وادار می کند تا به شیوه جدیدی حکومت کنند. معلوم نیست که آیا آنها در این کار موفق خواهند شد و آیا تجربه ی قدیمی به داد آنها خواهد رسید یانه. آن چه مسلم است طالبان خود را در انزوا احساس می کند و باید برای درآمدن از آن چاره ای بیاندیشد از جانب دیگر می دانیم که مسلمانان افراطی از انزوا باکی ندارند و گاهی از آن استقبال هم می کنند.
جمهوری اسلامی توانسته با چشم بستن به اختلافات گذشته با طالبان ارتباط برقرار کند و باید به وظیفه ی خود که حفاظت و حمایت ازشیعیان هزاره، تاجیک ها، ازبک ها و بطور کلی فارسی زبانان است عمل نماید.
در حال حاضر پاکستان با طالبان ارتباط دارد و رهنمود هم می دهد وکمک هم می کند. جمهوری اسلامی نیز علاقه زیادی به این امر دارد. برای حکومت ایران حفظ ثبات در منطقه بسیار مهم است. ترکیه نیز در هوای احیای خلافت عثمانی است و می خواهد از یک قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی تبدیل شود و از هیچ ماجراجویی هم در این راه بیمی ندارد. چین با احترام به حاکمیت ملی افغانستان ارتباط خود را با طالبان حفظ کرده است. گمانه زنی هایی وجود دارد مبنی بر اینکه چین ممکن است در آینده در ساخت زیرساخت ها و استخراج مواد معدنی افغانستان نقش اساسی داشته باشد. روسیه نیز از یکی دو سال قبل میزبان دو دوره مذاکرات بین الافغانی با مشارکت طالبان و دیگر نیروهای اپوزیسیون بوده است و این ارتباط را حفظ کرده است ولی گروه طالبان در روسیه گروهی تروریستی محسوب می شود.
ایالات متحده هنوز کمابیش روابطش را با طالبان حفظ کرده ولی آینده ی آن معلوم نیست. تصور نمی کنم طالبان به حکومت بخشی از افغانستان بانام پشتونستان تن بدهد و راضی به تجزیه افغانستان هم نیست در حالیکه در سال ۲۰۰۶ بایدن یکی از دو نویسنده ی طرح فدرالیزاسیون عراق بود و بارها از تجزیه افغانستان سخن گفته است.
ظاهراً پروژه ای برای تقسیم کشور بر اساس خطوط قومی مانند تقسیمی که در عراق شد (به سه بخش کردی، شیعه و سنی) در نظر گرفته شده است که جدال های مذهبی را در خود پنهان نگاه خواهد داشت و به این ترتیب افغانستان روی صلح را هرگز نخواهند دید. این طرح در عراق فاجعه آفرید ولی ظاهراً بایدن دست بردار نیست.
طالبان به همکاری با القاعده علاقمند است و این مطلوب آمریکا نیست و حالا این پرسش مطرح است که حالا که طالبان مجهز به اسلحه ی آمریکایی است ؛ در صورتی که همکاری طالبان و القاعده گسترش پیدا کند ایالات متحده توان برگشت دوباره و آغاز جنگ تازه ای با طالبان را خواهد داشت؟
اقتصاد افغانستان
اقتصاد کشور راکد است و در طی سالیان دراز جنگ زیرساخت های کشور نابود شده است ولی
اکنون بسیاری از رسانه ها از قول زمین شناسان سخن از منابع عظیم گازو دیگر مواد گرانبهای معدنی از قبیل طلا، مس، سنگ آهن، روی، لیتیوم و سنگ جیوه می کنند که قراردادهایی نیز با انگلیس و آمریکا و چین بسته شده است که از مفاد آن اطلاعی در دست نیست و از آینده اش نیز. افغانستان خود به تنهایی قادر به استخراج و استفاده از این منابع نیست. بخش کشاورزی کم و بیش، بویژه در کشت تریاک فعال است. اتحادیه اروپا و بسیاری کشورهای دیگر کمک خود را به افغانستان لغو کرده اند.
بدین ترتیب تا برقراری صلح امکان سرمایه گذاری و جذب سرمایه های خارجی امکان ندارد.
آینده ی طالبان
پشتون ها آیین خوبی بنام جرگه دارند که سران اقوام با هم به مشورت می نشینند. انتظار می رود در سیاست طالبان بین گروه های تندرو و معتدل اختلاف نظر بروز کند اگر نتوانند با جرگه برایش راه حلی بیابند، کار به بحران کشیده خواهد شد.
هم اکنون مذاکراتی با حضور عبدالله عبدالله و کرزای و ملا برادر در جریان است و مذاکراتی هم به رهبری یونس قانونی در پاکستان برقرار است. بعید است از این جمع پشتون ها که همگی باورمند به شوونیسم پشتون هستند نتیجه ی مثبتی عاید شود و دولتی با پایه وسیع تر اجتماعی شکل بگیرد تا گروه های قومی هم سهمی از قدرت داشته باشند.
آری گرفتن حکومت به آسانی میسر شد ولی نگاهداشتن آن و اداره آن به آسانی میسر نخواهد شد به ویژه اینکه با توجه به حضور امرالله صالح و احمد مسعود در پنجشیر می توان گفت که افغانستان با جنگ داخلی مواجه خواهد شد.
در افغانستان به خرابکاری های داعش هم باید توجه داشت. مسئولیت انفجار درفرودگاه کابل را داعش علنا برعهده گرفت.
بی ثباتی در افغانستان در درجه ی نخست ایران، چین و روسیه و تقریباً همه کشورهای دیگر جهان را تهدید می کند، با در نظر گرفتن ظهور احتمالی پایگاه جدید تروریسم بین المللی در اینجا باید زنگ خطرها را به صدا در آورده باشد و البته جریان بالقوه پناهندگان که عمدتا به اروپا سرازیر می شوند نیز مشکل عمده اروپاست.
آمریکا با سیاست شتاب زده و غلط خود نه تنها ثروت عظیمی را در شخم زدن افغانستان هدر داده و خسارت های انسانی بسیاری برای افغانستان و آمریکا رقم زده، ارثیه ای شوم هم در منطقه بجا گذاشته است.
سه شنبه – ۹ شهریور ۱۴۰۰
۲۰۲۱-۰۸-۳۱
از: ایران لیبرال