در زمان سلطنت رضا شاه روزنامه های خارجی مطالبی راجع به گذشته فقیرانه رضا شاه منتشر می کردند که به هیچ وجه مقبول طبع ملوکانه! نبود. در طی سالهای۱۹۳۷ /۱۹۳۶ – ۱۳۱۵/۱۳۱۶ روزنامه های نیویورک تایمز و نیویورک میرور در چند نوبت شروع خدمت رضا خان در دیویژن قزاق را، استخدام در اصطبل نیروی قزاق و سپس نگهبانی در جلو سفارت خانه ها و کنسولگریهای خارجی ذکر کردند. وزیر خارجه ایران از سفیر آمریکا درخواست کرد که روزنامه های فوق الذکر تنبیه شوند! و از انتشار چنین اخباری در آینده جلوگیری شود. هنگامی که به باقر کاظمی وزیر خارجه ایران تذکر داده شد که در آمریکا روزنامه ها آزادند و قانون اساسی آمریکا از این حق پشتیبانی می کند، وزیر خارجه بسردی درحالیکه سفیر آمریکا نا باورانه به او نگاه می کرد جواب داد برای رضایت خاطر اعلیحضرت رضا شاه پهلوی قانون اساسی آمریکا باید عوض شود!! شاه، سفیر ایران در آمریکا و وزیر خارجه وقت را بلافاصله بخاطر اینکه به موقع نتوانسته بودند از انتشار مطالب توهین آمیز در مورد سوابق او جلوگیری کنند از خدمت اخراج کرد. موضوع درخواست وزیر خارجه ایران برای تغییر قانون اساسی آمریکا مدتها نقل محافل و مورد تمسخر دیپلماتهای کشور های دیگر قرار گرفت. در سال ۱۹۳۸ پس از ۳ سال سردی روابط، وزارت خارجه آمریکا از سفارت ایران که مجددا در واشنگتن فعال شده بود درخواست کرد که بیوگرافی رسمی رضا شاه را برای آنها بفرستند. بیوگرافی سراپا دروغ اعلیحضرت که وسیله دولت ایران تهیه شده بود به وزارت خارجه آمریکا ارسال شد.
گزارشهای محرمانه دیپلماتهای آمریکا و روزنامه نگاران خارجی در مورد رضاشاه که همزمان با او در ایران ماموریت داشتند مانند آرتور چستر میلسپو رئیس کمیسیون بررسی و حل مشکلات اقتصادی ایران نیز با بیوگرافی رسمی داده شده به وزارت خارجه آمریکا بکلی در تضاد است. برابر گزارشهای آرتور چستر میلسپو:
«رضا پسریک زارع مازندرانی است که غریزه های بدوی او در اثر نداشتن هیچگونه تحصیلات ابتدایی، تربیت خانوادگی و تجربه کافی، به صورت وحشی و دائمی در شخصیت او ماندگار شده اند. او در حال حاضر در محاصره تعدادی کارگزاران چاپلوس است که از ترس و جرات گفتن هیچ سخنی که در تضاد با خواسته های ملوکانه! باشد را ندارند. حرص مال و وحشیگری که از مشخصات بارز شخصیت او است، بر تمام رفتار او کاملا تسلط دارد. با گذشت زمان تمام اطرافیان کم وبیش فهمیده و با تجربه از اطراف او پراکنده شده و او در حلقه مشتی بله قربان گوی کم اطلاع و بی تجربه باقی مانده است. او دروغ را پاداش و حقیقت را مجازات میکند و این طرز رفتار به وسیله زیردستانش تقلید می شود»
درسال ۱۹۳۹/ ۱۳۱۸ جان گونتر در کتابی زیر عنوان «در داخل آسیا» در یک بخش از کتاب خود که به رضا شاه تخصیص داده است، در مورد زندانیان سیاسی ایران چنین مینویسد:
« اثری و نشانه ای از محاکمه و حکم دادگاه در کار نیست دشمنان شاه باید نابود شوند و اگر نابودی دائمی آنها مورد نظر باشد، این کار بوسیله قطع سر با تبر و یا تیرباران با جوخه آتش انجام نمیشود، بلکه با مسموم کردن آنها در زندان صورت می گیرد، این روش به عنوان واکسیناسیون پهلوی مشهور است که در ان، زندانی با یک فنجان چای یا قهوه آغشته به سم بقتل رسیده و روز بعد طی اعلامیه ای مرگ فرد مورد نظر تحت عنوان سکته قلبی اعلام میگردد»
گونتر می نویسد حتی یک سگ را نمیتوان انقدر بی رحمانه و وحشیانه کشت که اعلیحضرت پهلوی انسانها را. البته حتی سگها نیز از خشم اعلیحضرت در امان نیستند، گونتر مینویسد:
«موقعی که شاه مسافرت می کند (و او بطور مداوم مسافرت میکند) تمام سگهای دهکده در هر دهی که اعلیحضرت شب اطراق می کند کشته می شوند بخاطر انکه خواب اعلیحضرت بسیار سبک است»
گونتر همچنین مینویسد:
«باور همه بر اینست که رضا شاه، احتمالا بجز امپراطور ژاپن، به تنهائی بزرگترین مالک زمین در آسیا است. او مالک تعداد بیشماری دهکده و زمین در سراسر ایران است که آنها را بزور از اموال دیگران مصادره کرده است. اعلیحضرت همایونی با کمال تعجب تنها پادشاهی است در دنیا که در کار هتل داری است شاه تقریبا صاحب تمام هتل هاست خصوصا آنها که در سواحل دریای خزر هستند»
در مورد برداشت دیپلمات های کشورهای خارجی از شخصیت شاه، گزارش محرمانه چارلز سی هارت سفیر آمریکا در ایران در مورد اولین ملاقات او با رضاشاه در فوریه ۱۹۳۰/۱۳۰۹ قابل توجه است:
«من ممکن است که در آینده عقیده ام عوض شود ولی من از این دیدار با این عقیده بیرون آمدم که مردی را ملاقات کردم که فقط چند قدم با توحش و بربریت فاصله دارد»
در گزارش محرمانه دیگری هارت درباره رضا شاه چنین میگوید:
« شخصی بی سواد و فاقد مبانی اولیه فرهنگی که پنج سال حکمرانی از فراز تخت طاووس شهنشاهان پارسی هیچ تغییر در اخلاق و رفتار بدوی او نداده است»
گزارشهای مربوط به وحشی گری های شخصی رضاخان و خشونت به خدمتکاران، باغبانان، سردبیران سالمند روزنامه ها، افسران عالیرتبه نظامی و وزرای کابینه در سراسر گزارش های دیپلمات های آمریکایی بچشم میخورد. کارگران راه آهن و حتی کارگران ساختمانی و بنا هائی که در کاخ خود شاه بکار مشغولند بخاطر کم کاری با کتک بوسیله شخص شاه تنبیه میشدند. در یک گزارش با تیتر «شخصیت رضاخان» وابسته نظامی آمریکا، فرانک سی جدلیکا مینویسد:
«رضا خان نخست وزیر جدید ایران، با اینکه به بالاترین مرتبه سیاسی در کشور ارتقا پیدا کرده است هنوز نتوانسته حتی یکی از عادات بدوی خود را در زمانی که فقط یک سرباز قزاق بود ترک کند. او هنوز نتوانسته عطش حیوانی خود را از تنبیه و مجازات کسانی را که بر خلاف میل او رفتار میکنند، شخصا و با دست خود، کنترل کند. در سمت وزیر جنگ در حالت عصبانیت با سیلی و مشت به نخست وزیر، رئیس پلیس، سردبیر روزنامه وهرکس دیگر حمله میکند. در دو هفته گذشته در چندین مورد خشم او طغیان کرد و کسانی را که باعث انفجار خشم او شده بودند با دست خود مضروب کرد. عدم داشتن قدرت کنترل غرایز بدوی، خشم و توحش در مورد رضاخان بسیار تاسف آور است. یک روزنامه چاپ تهران که شهامت انتقاد از این طرز رفتار رضاخان را داشت بلافاصله تعطیل شد. برای درک این عادات وحشی و غیر متمدن در رضاخان لازم است به شرایط اولیه و ساختار فیزیکی و روانی او مراجعه کرد»
وابسته نظامی آمریکا در گزارش خود می نویسد در زمانیکه راجع به حملات فیزیکی رضاخان به سردبیران روزنامه ها گزارش میداده، شاهد کم شدن تدریجی روزنامه های تهران بوده است. او همچنان می نویسد که از زمان ارتقا رضاخان به نخست وزیری تعداد بیشتری از روزنامه های بزرگ تهران مرعوب شده و از صحنه خارج شده اند.
. در یک گزارش محرمانه در سال ۱۳۰۲/۱۹۲۲ کنسول آمریکا برنارد گوتلیب در مورد وحشیگری رضا خان در زمان نخست وزیری مینویسد:
« نخست وزیر کنونی یک فرد عامی بیسوادی است با وحشیگری های ناگهانی و غیرقابل کنترل. او شخصا به نخست وزیر سابق، قوام السلطنه در حضور احمد شاه حمله کرد و یک روزنامه نگار مخالف را با دستان خود بشدت کتک زد.»
یک آمریکایی مقیم تهران که در این ماجرا حضور داشت گفت که این دردناک ترین و تحقیر آمیزترین عمل وحشیانه ای بود که او شاهد آن بوده است. از زمان ارتقا به مقام نخست وزیری چند بار بطور علنی به وزرای کابینه خود و مقامات دیگر حمله کرده است. در یک گردهمایی به یک شیخ کهنسال که بعلت ضعف بینائی، متوجه ورود رضاخان به محل گردهمایی نشده و از جای خود برنخواسته بود حمله کرد و او را کتک زد.»
حتی قبل از رسیدن رضا خان به نخست وزیری، سردبیران روزنامه هائی که جرات می کردند از کارهای او انتقاد کنند ازاسیب قهر او در امان نبودند و مورد حملات وحشیانه و بیرحمانه او قرار میگرفتند. در گزارشی جوزف س کورنفلد سفیر آمریکا در تهران در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۴، ۱۳۰۱-۱۳۰۳ چنین بیان میکند:
«درباره نشانه های وحشیگری رضاخان من به دو مورد اخیر استناد میکنم، دو روز پیش یکی از روزنامه نگاران که جرات کرده بود در مقاله ای بنویسد که وزیر جنگ باید بودجه وزارت جنگ را مانند وزارتخانه های دیگر به مجلس تقدیم کند به دستور رضاخان فورا دستگیر و به دفتر او آورده شد و و رضا خاند شخصا او را بشدت کتک زد و مضروب کرد بطوریکه تعدادی از دندانهای او شکسته شد و سپس او را به زندان فرستاد. صحنه این عمل وحشیانه به وسیله یک آمریکایی که شخصا شاهد ماجرا بود به من گزارش شده است. اتفاق دوم که شخصیت رضاخان را بیشتر روشن میکند به وسیله سفیر بلژیک به اطلاع من رسید حکایت دارد از اینکه رضاخان یک افسر قزاق را به وزارت دارایی و دفتر مشاوران بلژیکی ان وزارتخانه فرستاد و درخواست ۳۰۰۰ تومان پول کرد که به وزارت جنگ فرستاده شود. دفتر مشاوران بلژیک بخاطر غیر قانونی بودن روش درخواست از پرداخت آن خودداری کرد و گفت که درخواست باید از طریق وزیر دارائی صورت گیرد. افسر قزاق بلافاصله به مشاور بلژیکی حمله کرد و او را در اتاق خود زندانی نمود تا هنگامی که پول به او پرداخت شد»
حتی پس از دوازده سال کمترین تغییری از وحشیگری رضا شاه در مورد افرادی که نمی توانستند از خودشان دفاع کنند بچشم نمیخورد. در مارس ۱۹۳۵ ویلیام اچ هورنی بروک سفیر آمریکا در یک گزارش درباره کتک زدن سردبیر یک روزنامه فرهنگی مینویسد:
«فقط یکی دو ماه پیش، سیف ازاد سردبیر روزنامه ایران باستان از طرف رضاشاه به حضور ملوکانه احضار شد و مورد مرحمت فیزیکی ملوکانه! قرار گرفت. گفته میشود که در آخر سوال و جواب روزنامه نگار به وسیله شخص رضاخان به دفعات زیاد مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت»
خشونت علیه زیردستان حتی در اوقات خوشحالی شاه نیز قطع نمی شد. در ماه مه ۱۹۳۶ رضاشاه که برای استقبال از پسرش محمد رضا که پس پنج سال اقامت به منظور تحصیل در سوئیس به ایران باز می گشت به بندر پهلوی (انزلی) میرفت، در چالوس توقف کرد.:
«شاه در چالوس برای صرف نهار توقف کرد کارگران و باغبانان در تمام اوقات صبح مشغول نظافت و آبیاری درختان و گلها بودند که همه تازه و سبز بنظر بیایند. صحنه زیر مربوط به مشاهدات سرگرد پیبوس آتاشه نظامی بریتانیا از پنجره اتاق او در هتل چالوس است
«بلافاصله بعد از پیاده شدن از اتومبیل اولین کاری که شاه کرد، حمله به یکی از باغبانان بود. او با گردش کامل دست خود، مشت محکمی به صورت آن شخص وارد کرد به همین نحو دو باغبان دیگر قبل از اینکه شاه چالوس را ترک کند بخاطر کم کاری مورد حمله قرار گرفتند همچنین دستور داد که دو درخت را که از آنها خوشش نمی آمد از ریشه درآوردند. موقعیکه او هتل را ترک کرد بطور واضحی ارامش و اسایش به کارکنان هتل بازگشت و همه نفس راحتی کشیدند»
برای خواندن تمام مقاله «رضاشاه، اسطوره در تقابل با واقعیت » لینک زیر را کلیک کنید:
https://drive.google.com/file/d/16huNzxRyE4f6ri4nmoGKyZG3-6zf6zUI/view?usp=sharing
سیروس شادمان