احمد مهدویدامغانی مدتی پس از انقلاب بهمن ۵۷ بازداشت و به زندان اوین تهران فرستاده شد. اتهام وی “تبلیغ اسلام آریامهری” در دانشگاه مادرید و “دعوت نکردن سردفتران به اعتصاب”و “همکاری با رژیم پهلوی” در زمان انقلاب بود.
جلسه محاکمه وی به ریاست محمد محمدیگیلانی و در حضور اسدالله لاجوردی برگزار شد. او چند دهه بعد شرحی از این محاکمه نوشت و در آن توضیحاتی که به دادگاه داده بود را روایت کرده است.
آقای مهدویدامغانی نوشته بود که به دادگاه انقلاب گفته که به عنوان رئیس کانون سردفتران اختیاری برای دستور به آنها برای اعتصاب نداشته و با پذیرش تنظیم اسنادی برای محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران و فرح دیبا همسرش، و برگزاری جشن تولد شاه “اخلاص” به وی را رد کرده بود.
در روایت دادگاه، آقای مهدویدامغانی نوشته است که چند بار یک طلبه از در پشت دادگاه وارد میشده در گوش محمدیگیلانی چیزی میگفته است یا اینکه اسدالله لاجوردی در وسط دفاعیات او وارد می شده و خواستار نپذیرفتن دفاعیات میشده است.
در شرحی که از دادگاه خود نوشته است آقای مهدویدامغانی گفته یک بار که آن طلبه وارد شد و در گوش آقای محمدیگیلانی حرفی زد “او برآشفت و گفت: “لا اله الا الله! آقای منتظری نمیگذارد ما کارمان را بکنیم” و نگاه معنیداری به منبنده کرد.»
آقای مهدوی دامغانی احتمال داده بود که یکی از موارد اتهامی و سختگیری به وی در زندان اوین، گفتههایش در کلاس درس در ترم پاییز ۵۸ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درباره یکی از دیدگاههای آیتالله حسینعلی منتظری بوده است:
«در مقام رد بعض فرمایشاتی که معظمله درباره “فدک” فرموده بودند… و شاید ضمن سخنهایم، تعریضی به مرحوم منتظری زده بودم و شیر پاک خوردهای که در کلاس بود، عینا حرفهای مرا ضبط کرده بود و یک روز آقای بازپرس اوین آن نوار را گذاشت و گفت: “ببین که چه فضولیهایی نسبت به فقیه عالیقدر کردهای”… شاید آن روز (آقای منتظری به وسیله طلبه) از جناب آقای محمدیگیلانی خواسته بود که تشدید مجازاتی برایم قائل شود، خدا داناست نمیدانم.»
آیتالله منتظری در سال ۱۳۶۴ به عنوان قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شده و پیش از آن هم نفوذ زیادی در حکومت جمهوری اسلامی ایران داشت.
آقای مهدویدامغانی در ادامه نوشته است «آنچه این “سوءظن” یا حدس منبنده را تأیید میکند، این است که وقتی که برای صدور نامه ممنوعیت از خروج از ایران به آقای سیدعلیاصغر ناظمزاده مراجعه کردم که متصدی آن اقدام بودند… آقای ناظمزاده باز مسأله حرفهای مرا در کلاس درس راجع به فدک و اینکه به مرحوم آقای منتظری “اهانت” کردهام(!!)، به رخ منبنده کشید.»
مدتی پس از جلسه محاکمه، آقای مهدوی دامغانی از زندان آزاد شد. شماری از اهل فرهنگ و ادب ایران و برخی از مراجع برای آزادیاش تلاش کرده بودند. وی در سال ۱۳۶۶ از ایران عازم ایالات متحده شد و در دانشگاه هاروارد مشغول تدریس و در همانجا بازنشسته شد.
احمد مهدویدامغانی پس از آخرین خروج از ایران در سال ۶۶ دیگر به ایران برنگشت اما همواره در مجلات فرهنگی و ادبی ایران می نوشت و خود را با ایران مرتبط نگه می داشت.
دو سال پیش تلویزیون ایران برای اولین و آخرین بار وی را به یک برنامه دعوت کرد. آقای مهدویدامغانی از این حضور بسیار احساساتی شده بود و گفت در مدت بیش از سه دهه جسم وی در آمریکا و روحش در ایران بوده است و آرزو کرده بود یک بار دیگر بتواند به حرم امام هشتم شیعیان برود و پس از درگذشت در ایران و در مشهد به خاک سپرده شود.
آثار متعددی به زبان های فارسی و عربی و به زبان انگلیسی درباره آقای مهدوی دامغانی به جا مانده است. گزیدهای از شعر سعدی به عربی که در کویت منتشر شده، ماخذ ابیات عربی کلیه و دمنه و ماخذ ابیات عربی مرزبان نامه از آثار مهم اوست.
آقای مهدی دامغانی اثری هم به نام «شاهدخت والاتبار شهربانو» دارد که شرح زندگی مادر امام چهارم شیعیان است که گفته میشود یکی از دختران یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی بوده است.