علی ایزدی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
عبدالکریم لاهیجی نایب رئیس فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر،اولین حقوقدانی بود که موافقت کرد تا عهده داروکالت عباس امیرانتظام درشرایطی تاریک وخطیرباشد. وی هم چنین نخستین شخصیتی بود که امیرانتظام را رسمأ به آلفرد دریفوس تشبیه کرد. درسال ۱۳۷۷ اودرجایگاه رئیس جامعه دفاع ازحقوق بشردرایران و نیزوکیل امیرانتظام، نامه ای خطاب به محمد خاتمی رئیس جمهوروقت نوشت و دران ضمن اعلام شباهت محاکمه ومحکومیت امیرانتظام به سرنوشت دریفوس، برای امیرانتظام که به دنبال موضعگیری علیه اسدالله لاجوردی، دومین دوره حبس خود را آغازکرده بود، دادخواهی طلب کرد.
دریفوس تبعیدی جزیره شیطان وامیرانتظام درشهرشیاطین
اگرچه بین سرگذشت دریفوس وامیرانتظام وجوه تشابهی وجود دارد اما سرنوشت دریفوس ایرانی ازجهاتی دردناکتروتلخ ترمی باشد. آنچه که درفرانسه به عنوان “ماجرای دریفوس” (l’affaire Dreyfus) شهرت یافته، درحقیقت رسواکننده ترین واقعه قضائی درپایان قرن نوزدهم درآن کشورمحسوب می شد. تفاوت های عمده بین تقدیرودردهای دریفوس وامیرانتظام را به شرح زیرمی توان برشمرد:
۱- دریفوس توامأ قربانی ایدئولوژی یهودیت ستیزی وناسیونالیسم شد، اما امیرانتظام فدای ایدئولوژی اسلامی وآخوندیسم. تنها جرم دریفوس یهودی بودن ویگانه گناه امیرانتظام لیبرال ماندنش بود. دین دولتی ازناسیونالیسم خطرناکتراست، ازاینروامیرانتظام به مراتب تبعات قضائی خشن تری ازدریفوس را تحمل نمود.
۲- دولت فرانسه سرانجام دریفوس را تبرئه نمود وبه دنبال آن اومورد تجلیل و تقدیررسمی قرارگرفت، اما امیرانتظام گرچه ازسوی جامعه تبرئه شد وحتی عده اندکی ازدانشجویان پیروخط امام که مسئول رقم زدن آن سرنوشت دردناک برایش بودند، ازاوطلب حلالیت نمودند، اما اوهرگزمشمول عفورسمی وحکومتی قرارنگرفت وتا آخرین دقایق عمرش درحسرت برپائی دادگاهی علنی و بیطرف برای اثبات بی گناهش بسربرد.
۳- امیل زولا ازدریفوس دفاع جانانه ای نمود وعمل دادگاه دریفوس رامحکوم نمود که همین اعتراض آن روشنفکرومتفکرفرانسوی به محکومیت یک ساله خودش منجر شد. به دنبال اعتراض امیل زولا درسال ۱۸۹۸سیصد تن از نویسندگان واندیشمندان طی نامهای به اعتراض به این حکم برخاستند که به اعلامیه روشنفکران مشهور شد. اما برای امیرانتظام جزعده ای انگشت شمارکسی را یارای آن نبود که درشرایط خفقان به بی گناهی اوبپردازد. تنها مهدی بازرگان ازاین دوست دیرینه، سخنگوومعاون دولتش دفاع نمود، اما اوهم چنان درحسرت برائت وآزادی امیرانتظام بود که درپانزدهمین سال حبس امیرانتظام چشم ازجهان فروبست وبه تعبیرخودش یک دستش ازقبربیرون ماند تا بسا مددی برای دستان تنها وتهی امیرانتظام باشد.
۴- دریفوس اگرچه بی گناه بود، اما نظامی بودن واهل سلاح بودنش درمقام یک افسرارتش ودیدارش با وابسته نظامی سفارت آلمان درپاریس، کاردشمنانش را برای تخطئه اوآسان ترمی نمود. امیرانتظام اما صرفأ سفیربود ونماینده رسمی و قانونی کشورش دراسکاندیناوی که تنها اسحله اش افکارش بود واندیشه ایران دوستی و تابع تزموازنه منفی مصدق بودن.
۵- دریفوس کمترازپنج سال ازعمرش را درتبعید وحبس گذراند، چراکه با افشاگری های امیل زولا و عده ای دیگرازروشنفکران محکومیت اولیه ده ساله اوبه نصف کاهش یافت ودرسال ۱۸۹۹ به دستورفلیکس فوره رئیسجمهور وقت فرانسه آزاد شد. دریفوس نه تنها اززندان رها بلکه مجدد به خدمت درارتش فراخوانده شد ودوازده سال پس ازمحکومیت اش در ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۶ وی از تمامی اتهامات تبرئه شد و حتی مجددأ به خدمت درارتش فراخوانده شد. اما امیرانتظام سرنوشتش بسیارناگوارتربود، اوتصادفآ درهمان ۱۲ ژوئیه (۲۱ تیر۱۳۹۷) درحالی دیده ازدنیا بست که ۲۲ سال ازعمرش را درزندان وبازداشت گاه خانگی گذرانده بود.
اگرچه دریفوس پنج سال ازعمرش را درجزیره شیطان درتبعید بود، اما ۲۲ سال اززندگی امیرانتظام به سبب شماتت وشعارهای شیاطین تلف شد. همان ها که بازرگان آنان را دانشجویان پیروخط شیطان خوانده بود.
مقاومت ماندلا وایستادگی امیرانتظام
نلسون ماندلا با “راه طولانی آزادی ” اش قهرمان آفریقای جنوبی شد، مردی که پس ازسپری نمودن ۲۸ سال زندان ایدئولوژی آپارتاید را میراند. مرام ماندلا افتخاری جهانی شد به طوری که ابراهیم یزدی درنوروز۷۶ عباس امیرانتظام را ماندلای ایران نامید، آنچه که بعدها به لقبی برای امیرانتظام تبدیل شد. صرفنظرازتشابهاتی که بین ماندلا وامیرانتظام وجود دارد، وجوه اختلاف زندگی مبارزاتی انان را می توان اینگونه خواند:
۱- ماندلا دراوان مبارزاتش دست به اسلحه برد واساسأ به خاطرمقاومت مسلحانه مخفی محاکمه وزندانی شد، اگرچه اواین شکل مبارزه را آخرین راه چاره می دانست، چراکه همواره به عدم توسل به خشونت پایبند بود. درقاموس امیرانتظام خشونت ورزی حتی درناگزیربودن هم ابدأ معنایی نداشت، تفکری که درتداوم وبرگرفته ازراه مصدق وبازرگان بود. این خود بدان مفهوم است که آنچه می توانست مستمسکی مضحک برای ۲۸ سال زندانی نمودن ماندلا ازسوی حکومت آپارتاید باشد، بهانه ای برای ۲۲ سال به حبس کشاندن امیرانتظام ازسوی رژیم اسلامی نبود، چراکه حتی درمبارزه اضطراری امیرانتظام هم هیچ توجیهی برای متوسل شدن به اسلحه وجود نداشت.
۲- ماندلا اگرچه نزدیک به سه دهه ازعمرش را درزندان سپری نمود، اما سرانجام به مقصودش رسید، اونه تنها حیات آپارتاید را پایان داد بلکه با دریافت جایزه صلح نوبل در ۱۹۹۳ سال بعد درجایگاه نخستین ریاست جمهوری آفریقای جنوبی قرارگرفت که درانتخابات دموکراتیک عمومی وبه عنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست برگزیده می شد. امیرانتظام اما برغم دریافت جوایزجهانی چون برونوکرایسکی هرگزاین فرصت را نیافت انگونه که شایسته اش بود مورد ستایش قرارگیرد اگرچه ارزش مبارزات میهنی اش بیش ازاین بود که حتی به عنوان اولین ایرانی برنده جایزه صلح نوبل بدرخشد. اوبرخلاف ماندلا نه تنها فرصت ان را نیافت که درکشورش مقامی بدست آورد بلکه درحسرت تبرئه رسمی ازاتهام خیانت وجاسوسی چشم ازجهان فروبست.
۳- ماندلا پس ازمدت مدید زندان، آزاد شد وپس ازآن فرصت یافت که تا قبل ازمرگش ۲۳سال درآغوش خانواده اش باشد، اما امیرانتظام اززندان اخراج شد وهرگزحکم رسمی آزادی را دریافت ننمود. ازآنجائی که ماندلای ایران درزمان طولانی زندانش امکان ارتباطی باهمسروفرزندانش نداشت، بعد ازپایان حبس هم اساسأ خانواده اش دردسترس نبودند که به انها بپیوندد. تنها دلخوشی اودودیداری بود که پس ازگذشت ۳۶ سال با سه فرزندش درخارج ازکشورداشت.
نقطه مشترک درخشان ماندلا وامیرانتظام، انتقام گریزی وبخشیدن درعین فراموش نکردن مظالم ستمگران است. برای اثبات این مدعا اولی پس ازآزادی وبه قدرت رسیدن دردوره ریاست جمهوری زندانبانش را به مقامی منصوب نمود ودومی بربالین قاضی بی رحمش که ۳۴ سال پیش حکم حبس ابدش را امضا کرده بود حضوریافت تا جویای احوالش شود.
آوریل ۲۰۱۸ بنیامین نتانیاهو در یک کنفرانس مطبوعاتی به بهانه اعلام خبر سرقت مجموعه بزرگی از اسناد هستهای ایران توسط ماموران نفوذی اسرائیل، اولین بار عکسی از محسن فخری زاده رئیس سازمان پژوهش وزارت دفاع را نشان داد و با تهدیدی تلویحی گفت نام این فرد را بخاطر داشته باشید. سرانجام آرزوی اسرائیل محقق شد و فخری زاده در هفتم آذرماه در یک عملیات پیچیده تروریستی کشته شد. اگرچه پیش از این نیز در سال ۱۳۸۷ و قبل از ترور عدهای از دانشمندان مرتبط با پروژههای هستهای و موشکی، فخری زاده از یک طرح ترور توسط موساد جان سالم بدر برده بود.
در آن زمان برنامه حذف فیزیکی فخری زاده به سه دلیل از سوی اسرائیل لغو شد: نخست اینکه ایهود اولمرت نخست وزیر وقت، به این نتیجه رسیده بود، که بهتر است به جای از میان برداشتن این نابغه هستهای، او زنده بماند، تا بتوان برنامههای اتمی جمهوری اسلامی را رصد که تا کجا پیش خواهد رفت. دومین دلیل اولمرت این بود که با ترور او، منابع اطلاعاتی ایران بیش از پیش تقویت و حساس خواهند داشت و در آن صورت طرح ترور سایر مغزهای پروژههای مربوطه از سوی موساد با شکست مواجه شده، یا پیشاپیش افشا خواهد شد. سوم، برای اینکه برخی منابع امنیتی اسرائیل اعلام کردند که با افشای بعضی ازبرنامههای سری اتمی ایران، دیگرنیازی دیده نمیشد که اوازمیان برداشته شودوبنابراین طرح ترورفخری زاده منتفی شد.
چرا فخری زاده ترور شد؟
ازآنجائی که شواهد زیادی بیانگرآن است که محسن فخری زاده توسط سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل واحتمالأ پس ازهماهنگی با دونالد ترامپ ترورشده است، بنیامین نتانیاهو که ازشکست انتخاباتی رفیق شفیق وهم پیمان بی بدیل خود درکاخ سفید خشمگین ومایوس شده، به چهاردلیل مصمم به قتل فخری زاده شد.
۱- اسرائیل برآن است تابا دست زدن به این اقدامات ایذائی، ایران را تحریک به واکنشی شتابزده برای انتقام جوئی نموده، تا بهانه کافی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران یا مصصم کردن بیشتردولت آمریکا درحمله نظامی به آن فراهم شود، دست کم مشابه مدل هدف قراردادن مراکزهستهای آنگونه که ترامپ تنها چند روزپیش بدان اندیشیده بود.
۲- درصورت عدم دستیابی به هدف ذکرشده دربند فوق، اسرائیل برآن است تا دست کم برگشت بایدن به برجام واساسأ هرگونه روزنه مذاکره دولت بعدی آمریکا با ایران را ناممکن سازد.
۳- مختل کردن برنامه هستهای جمهوری اسلامی حداقل بطورمقطعی با حذف کسی که اورا پدربمب اتمی ایران خواندهاند. نتانیاهوزمانی این ضرورت رابیشترحس نمود که درهفتههای اخیراعلام شد با توجه به ۱۲ برابرشدن میزان اورانیوم غنی سازی شده نسبت به حد مندرج دربرجام، حکومت ایران درماههای آتی احتمالأ به بمب اتمی دست خواهد یافت.
۴- موساد برآن است تا با حمله هایی ازاین دست وعملیات مشابه چهارماه پیش خود در ترورنفردوم القاعده درتهران وخرابکاری درتاسیسات هستهای نطنز، این پیام رابه جمهوری اسلامی بدهد که علیرغم ادعای مقامات ایران بربرخورداری ازعمق استراتژیک درمنطقه، درواقع این اسرائیل است که توان بالایی برای ضربه زدن به منافع ایران آنهم درقلب آن دارد.
۵- حمله اخیرازطرف هرکشوری انجام شده باشد، ثابت میکند که دردستگاه امنیتی جمهوری اسلامی شکاف یا حفرهای بزرگ بوجود آمده، انچه که باعث خشنودی اسرائیل شده، ضمن آنکه آنرا به رخ مقامات ایران میکشد؛ به جهانیان نشان میدهد که حکومت ایران چقدرآسیب پذیراست که خود نتیجه یک سیستم امنیتی فرسوده، یا فاسدی میباشد که امکان رخنه پذیری ازخارج درآنرا آسان نموده است.
حفره در دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی
ضعف اطلاعاتی ودرنتیجه امکان نفوذ درداستگاه امنیتی هرکشوری وجود دارد. درژوئن ۲۰۱۸ شاهد بودیم که حتی یک وزیرسابق اسرائیلی به جرم جاسوسی برای جمهوری اسلامی دستگیرشد. “گونن سگو” وزیرسابق انرژی این اتهام راپذیرفته بود که مدتی به نفع ایران جاسوسی میکرده، اما سرویس امنیت داخلی اسرائیل (شاباک) تا مدتی ازافشای این افتضاح اطلاعاتی امتناع کرد. محمدرضا نقدی، معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران مانند برخی دیگرازمقامات ایرانی ازاین حادثه بهره برداری تبلیغاتی نمود ودر۱۷مهرماه ۹۹یعنی کمترازدوماه پیش ازترورفخری زاده درصدا وسیما مدعی شد که “جمهوری اسلامی ازآن چیزی که تصورمیشود، به اسرائیل نزدیک تراست ورژیم صهیونیستی یک روزناگهان ازهم میپاشد. ” صرفنظرازادعاهای واهی فوق دستگاه امنیتی حکومت ایران ازنقص اجرائی ویک شکاف رنج میبرد که ناشی ازعوامل زیرمی باشد:
۱- موازی بودن نهادهای اطلاعاتی، وجود سازمان اطلاعات سپاه ازیک سوووزارت اطلاعات ازطرف دیگر، گاهأ باعث عدم هماهنگی بین این دونهاد میشود که خود میتواندناشی ازبی نظمی، اختلاف نظرورقابت باشد، بنابراین امکان رخنه عوامل جاسوسی بویژه ازطرف سازمانهای قدرتمندی چون موساد درآنها آسان میشود.
۲- فساد اقتصادی درساختارنظام ایران خود یکی ازعواملی است که میتواند باعث لغزش برخی عناصرداخلی ودراختیارقرارگرفتن سازمانهای جاسوسی خارجی برای به جیب زدن وجوه مالی هنگفت شود.
۳- سازمان مجاهدین خلق نیزطی سالها با نفوذ دربرخی نهادهای ایران اطلاعات ارزشمندی رادراختیارسیا وموساد قرارداد. بارزترین نمونه این توان، افشای برنامه اتمی ایران است که برای اولین باردرسال ۲۰۰۳ توسط این سازمان انجام گرفت.
قتل فراقضائی و تروریسم دولتی؟
باید به این اصل اخلاقی توجه داشت که تروریسم بد یا خوب ندارد، ترورذاتا شراست وضد انسانی، چه ازجانب جمهوری اسلامی باشد که متاسفانه دران ید طولایی داشته، چه ازطرف اسرائیل یا آمریکا. رئیس سابق سازمان سیا جان برنان درتوئیتی، ترورفخری زاده رایک عمل جنایتکارانه دانست که نقض آشکارقوانین بین المللی ومصداق تروریسم دولتی میباشد. برنی ساندرزسناتورمستقل کنگره امریکا نیزاین عمل راغیرقانونی، نابخردانه وتحریک آمیزتوصیف کرد. ازسوئی اگنس کالامار، گزارشگرویژه سازمان ملل انرا نقض منشورسازمان ملل خواند.
اگرچه محسن فخری زاده قاسم سلیمانی دوم محسوب میشد، چراکه نقش اودرعرصه داخلی همان قدرمهم بود، که توسعه طلبی منطقهای سلیمانی، اما تروریک فرد درخیابان ودرانظارعمومی که میتواند جان بی گناهان رانیز به خطراندازد، اساسأ محکوم است، به عبارت دیگرتروریک تروریست نیزبدون فراهم کردن امکان محاکمه وطی شدن مراحل قضائی توجیه پذیرنیست. درسایه همین منطق، فراقضائی نامیدن این قتل حتی ازسوی سازمان ملل ومحکومیت ان ازطرف اتحادیه اروپا قابل درک میباشد.
نباید فراموش کرد که حتی وزیرامورخارجه امارات متحده عربی دربیانیهای ضمن محکوم کردن این سوء قصد آن را “ترورشنیع” نامید. این درحالی است که اکنون دولتش درآغازماه عسل رابطه با اسرائیل، یعنی کشوری بسرمی بردکه متهم اصلی ترورفخری زاده میباشد. صرفنظرازاینکه چه مقام یا دولتی تروردرتهران رامحکوم کرده باشد، طبق حقوق بین الملل این حرکت قتل هدفمند وفراقضائی محسوب شده، چنانچه اتهام اسرائیل برای مشارکت درآن اثبات شود ازمصادیق تروریسم دولتی خواهدبود. اگرچه طی چند دهه اخیرجمهوری اسلامی خود ابداع کننده این روش جنائی بوده، اما اکنون به نوعی قربانی آن محسوب میشود.
از: گویا