با سلام خدمت حضار محترم و ضمن تشکر از دعوت اینجانب
بطوریکه ازطریق دوست دیرینه ونزدیکم آقای علی ایزدی قبلا پیشاپیش به اطلاع رسانده بودم، شرایط بحرانی پدرم که مدت هاست دربخش مراقبت های ویژه بستری می باشد، باعث شد تا فرصت شرکت مستقیم دراین برنامه را نداشته باشم وحتی امکان ارسال ویدئویی کوتاه ازنظراتم فراهم نشد.
متن حاضرچکیده ای ازدرک بنده ازشرایط فعلی ایران می باشد که با شما عزیزان به اشتراک می گذارم.
اولین نکته ای که اجازه می خواهم بدان اشاره نمایم این است که با تمام احترامی که به اندیشه وایستادگی آقای میرحسین موسوی دارم، نظرات اخیرایشان برغم بجا و به حق بودن برای بنده تازگی ندارد، چراکه عباس امیرانتظام درست بیست سال پیش متنی را منتشرنمود که درآن به تفصیل پیرامون تغییربنیادین قانون اساسی وضرورت اجرای یک رفراندم آزاد درباره جمهوری اسلامی بحث نمود. علیرغم انتشارنظرات مکتوب امیرانتظام درباره شرایط مدنی وبه دورازخشونت برای گذارازجمهوری اسلامی درآن مقطع تنها اندکی ازشخصیت های سیاسی یا فعالین مدنی آن را جدی گرفتند. با این وجود وصرفنظرازسوابق برخی، آنچه که برای این جانب حائزاهمیت می باشد این است که آنان امروزسخن ازعبورمسالمت آمیزازنظام ولی فقیه می گویند واین البته اگرچه نظری بکرنیست اما محترم ومغتنم است.
مورد دوم که معتقدم اهمیت ویژه دارد درک این نکته می باشد که ازشعاروبرخورد احساسی وفانتزی پرهیزکنیم. آنچه که بسیاری انقلاب زن، زندگی، آزادی می خوانند وبعضا ازآن بهره برداری منفعت طلبانه ومنفی می کنند، ازنگاه بنده مغشوش است. هرحرکتی اعم ازاصلاح یا انقلاب باید عنوانی شفاف ومشخص داشته باشد. اینجانب براین باورم که صرفنظرازنحوه گذارازجمهوری اسلامی عدالت محوری باید اساس کارباشد. شعاری کلی چون زن، زندگی، آزادی تنها درسایه اجرای عدالت اجتماعی می تواند معنا یابد. عدالت درکنارآزادی بیان حیاتی ترین نیازجامعه امروز ایران است وتا مادامیکه احزاب سیاسی مستقل وواقعی نداشته باشیم تاازدریچه رسانه های غیرحکومتی اعلام موضع وموجودیت کنند، دموکراسی هم تنها شعاری پوشالی و عوام فریبانه خواهد ماند. براساس همین نگرش براین باورم که به جای پرداختن به شعاراحساسی ووارداتی فوق که امروزورد زبان همگان برای انقلابی احتمالی شده، باید به عدالت وآزادی محوری تکیه نمود. چنانچه درجامعه ای برابری اجتماعی وآزادی تحقق عینی وعملی یابد، واژه هایی چون حقوق زن، حق حیات خودبخود جان خواهد گرفت ومحقق خواهد شد. درغیراین صورت شعاری چون زن، زندگی، آزادی تنها درقاموس کلماتی بی جان ظرف مدت کوتاهی به فراموشی سپرده خواهد شد. بیش ازچهاردهه پیش مردم ما انقلابی را تحقق بخشیدند که جنبه احساسی آن برعقلانیت اش مستولی بود ونتایج آن سرنوشت فعلی ما را رقم زد، امروزهم هرگونه حرکت شعارگونه می تواند آینده جامعه ما را دستخوش حوادثی ناگوارترازحال نماید.
سومین مهمی که باید بران تاکید کنم این است که بیگانه تمنا نمودن بسیارخطرناک است، مردم ایران توان وشایستگی آن را دارند که به دست خود سرنوشتی دیگربرای خویش رقم زنند. برای گذارازجمهوری اسلامی اولین گام مراجعه به مردم با برگزاری یک رفراندم واقعی وبه دورازشعاراست. درغیراین صورت تبلیغ واژگان زن، زندگی، آزادی که مایه ومصدرش تنها شعارمحوری است ما را به جایی رهنمون نخواهد ساخت. امید به بیگانه داشتن واین توقع که غربی ها برای ایران دموکراسی به ارمغان بیاورند خیالی بیش نیست، فراموش نکنیم یکی ازعلل سرنوشت فعلی ماهمین قدرت های غربی بودند که با سوارشدن برموج انقلاب ۵۷ اهدافی را که برای آن نظام پهلوی را ساقط نمودیم به انحراف کشاندند. فرجام سخن آنکه راه نجات ایران،نه شعارزن، زندگی، آزادی است ونه به خارجی ها تمسک جستن وازاین یا آن پارلمان تمنا وتکدی نمودن که ما را نجات دهید.
به امید نجات ایران ازاستیلای استبداد
با احترام، الهه امیرانتظام، فروردین ۱۴۰۲
*همایش گفتگو برای نجات ایران
از: ایران امروز