م. روغنی
پیروزی انقلاب اسلامی با پیکار فراگیر علیه تجدد در تمام زمینهها از جمله در آموزش عالی و از راه “اسلامی کردن دانشگاهها” همراه شد. این روند ریشه در باورهای خمینی داشت که در چندین دهه پیش از انقلاب بیان شده بود.
خمینی در سال ۱۳۴۰ در دیدار با دکتر امینی نخستوزیر وقت، چهار درخواست اصلی از جمله “اسلامی کردن دانشگاهها” در کنار موضوع حجاب و الکل را مطرح ساخت که تصفیه اساتید و متون “غیر دینی و غیر اخلاقی” را شامل میشد. این روحانی مرتجع، از اینکه دانشآموختگان دانشگاهی از نظر “اخلاقی و دینی” ضعیفاند گلهمند بود.[۱]
“اسلامی کردن دانشگاهها” پس از انقلاب فرصت اجرا شدن یافت و “انقلاب فرهنگی”، نام گرفت که به روایتی با الهام از انقلاب فرهنگی ایدئولوژی زده چین در دوران مائو، طراحی شده بود.
انقلاب فرهنگی با تصویب خمینی و با برخورد خونین دانشجویان خط امام و دانشجویان چپگرا و مجاهد در اوایل سال ۵۹، در شهر تبریز آغاز و تقریبا به تمام دانشگاههای کشور کشیده شد. در این انقلاب که در آغاز راندن هواداران گروههای چپ و مجاهد را هدف قرار داده بود و از پشتیبانی کمیته و نیروهای لباس شخصی با سلاحهای گرم برخوردار بود، ۳۸ نفر کشته و صدها نفر زخمی بر جای گذاشت.
بهزودی روشن شد که بیرون راندن گروههای دگراندیش بهانهای بیش نیست و اسلامی کردن دانشگاهها از جمله از راه اخراج استادان سکولار و دانشجویان غیر همسو، گزینش عقیدتی استادان و دانشجویان به یاری کمیتههای انقلاب، مساجد و بسیج، تغییر برنامههای آموزشی و تشکیل جهاد دانشگاهی، هدف اصلی را تشکیل میداد. براساس آمار وزارت فرهنگ و آموزش عالی، حدود هشت هزار نفر استاد (تقریبا نیمی از استادان دانشگاهها) و اکثریت به قریب اتفاق دانشجویان دگراندیش در جریان این انقلاب اخراج شدند.[۲]
این “انقلاب” خونین از پشتیبانی رییس جمهور بنیصدر و عبدالکریم سروش عضو “ستاد انقلاب فرهنگی” برخوردار بود.
در سال ۱۳۶۳، ستاد انقلاب فرهنگی به “شورای عالی انقلاب فرهنگی” تبدیل شد که تا کنون مدیریت سه حوزه سیاستگذاری، تدوین ضوابط و نظارت بر حوزههای آموزشی و فرهنگی را بر عهده داشته است.
اگر هدف خمینی از انقلاب فرهنگی تزریق “اسلام عزیز” به دانشگاهها و پیکار علیه دگراندیشی، آزاد اندیشی و جنبشهای انتقادی درون دانشگاهها بود، دغدغه اصلی خامنهای را برقراری سکوت گورستانی در نهادهای آموزش عالی تشکیل داده و میدهد که انقلاب فرهنگی خمینی در برقراری آن ناکام مانده بود.
خیزشهای دانشجویی در سال ۱۳۷۶، در جریان جنبش سبز سال ۸۸ و ابر جنبش زن زندگی آزادی در سال ۱۴۰۱، خامنهای را برآن داشته است که در کنار یک دست کردن قدرت با روی کار آوردن دولت رییسی قاتل، با اخراج استادان برجسته مخالف و همراه با جنبش مهسا، و تزریق ۱۵۰۰۰ فرد بیصلاحیت به دانشگاهها، نهادهای آموزشی را از محتوی تهی و بیخطر سازد.
رویکرد خامنهای در این زمینه را میتوان ادامه انتقامگیریاش از دانشآموزان دختر از راه مسموم کردن آنها پس از فروکش کردن جنبش زن زندگی آزادی و سرکوب فاشیستی زنان مخالف حجاب اجباری با انواع ترفندهای قانونی و غیرقانونی به شمار آورد. حسین شریعتمداری سخنگوی خامنهای در کیهان اعتراف کرده است که اخراج استادان برجسته از دانشگاهها در ارتباط با پشتیبانی آنان از جنبش سراسری ۱۴۰۱ بوده است. به داوری وی:
“این کمترین و پیشپا افتادهترین مجازات در مقابل اقدامات پلشت و غیرانسانی آنهاست”.[۳]
برخی از روزنامههای اصلاحطلب رد پای جبهه پایداری را در برکناری استادان و جایگزین کردن آنها با افراد بیصلاحیت همسو برملا میسازد که بهطور نمونه پس از برکناری استادان برجسته در دانشگاه شریف، اعضای جبهه پایداری یا برخی از استادان دانشگاه امام صادق جایگزین آنها شدهاند.[۴] این گونه استدال نقش خامنهای در این اخراجها را که در پی انتقامگیری از دانشگاه و برقراری سکوت گورستانی در نهادهای آموزش عالی است، پنهان میسازد.
دست و پا زدن خامنهای و رئیسی قاتل در خاموش کردن اعتراضات در محیطهای آموزشی محکوم به ناکامی است. جوانان دختر و پسر که با ارزشهای مدرن آشنا شدهاند تحمیل قوانین شرِیعت و ارتجاع ولایی را بر نمیتابند و همانطور که در جنبش زن زندگی آزدای با فدای کردن جان و چشمان خود در برابر سرکوب ایستادگی کردند برای رسیدن به آزادی و دنیایی خالی از دستورات قرون وسطایی دینی چه در محیطهای آموزشی و چه در کف خیابان به پیکار ادامه خواهند داد.
شهریور ۱۴۰۲
mrowghani.com
——————————————————-
[۱] – مهدی شبانی، انقلاب فرهنگی؛ خمینی و بنی صدر و سروش در یک جبهه، بیبیسی فارسی، ۲۲ تیرماه ۹۸
[۲] – همان جا
[۳] – رادیو فردا، وزارت کشور به جای وزارت علوم بیانیه داد: اخراج اساتید حامی اعتراضات “وظیفه انقلابی وزارت علوم” بود. ۶ شهریور ۱۴۰۲
[۴] – آفتاب نیوز، اخراج نیروهای نخبه؛ انتقام انقلابی از دانشگاه!، ۶ شهریور ۱۴۰۲
از: ایران امروز