زیتون – احسان ابراهیمی
سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را بهپا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان و قوه شهویه» کوشیدم نشان دهم این حجم بالای اسارت رهبر و دستگاه تبلیغاتی، قضایی و امنیتی اش در موضوعات جنسی و برآمده از قوه شهویه، ریشه در تصوری تکساحتی و تکبعدی از انسان از یکسو و از سوی دیگر ریشه در گیر و گرفتاریهای فردی و شخصی دارد و تصور اینکه دیگران و کل مردم ایران نیز در این گیرو گرفتاریهای ذهنی و جنسی، با این جماعت یکساناند و ازینرو باید با اجبار و محدودیت و سرکوب با مردم ایران برخورد کرد تا مبادا نیازهای جنسی مردم ایران فوران کند و به اصطلاح این ساختار، «بیبندوباری» در کشور و جامعه فراگیر شود. به دیگر سخن، در سطح فردی، عقب افتادهترین و محرومترین بخش جامعه از نظر فکری، هوشی و رشد فردی بر مقدرات یک کشور و اکثریت مطلق مردم مسلط شدهاند و این عقبماندگی فردی در سیاستها و راهبردها خود را نشان میدهد که تا چه اندازه ظالمانه، سرکوبگرانه و ویرانگر است.
نمونه بارز این نگاه تکساحتی و تکبعدی به انسان ایرانی، در سیاست سرکوبگرانه حجاب اجباری و ممنوعیت زیست آزاد جنسی و سرکوب روابط دختر و پسر مثل تفکیکهای جنسیتی در مقاطع تحصیلی و … خود را نشان داده است. در بعد امنیتی و قضایی نیز زدن اتهام «بیبندوباری» جنسی به مخالفان سیاسی از بدو تأسیس نظام جمهوری اسلامی تا کنون به وفور در ساختار سرکوب مخالفان نهادینه شده است. نمونه تاریخی و مستندشدهاش بازجویی از زن سعید امامی بود که به وضوح و صراحت بازجو از فانتزیهای جنسی خود صحبت می کرد و به زور شکنجه و کتک میخواست از زبان همسر سعید امامی بیرون بکشد که وی و همسرش با حضور مردان و زنان دیگر بر روی قرآن روابط جنسی برقرار میکردند.
اما در کنار این تهمتهای بیپایه و اساس و مبتنی بر حقارت فردی و ساختاری، کسانی از بیت قدرت و ولایت مانند سردار زارعی، سعید طوسی، خسرو خوبان (روحالله حسینیان) و اخیراً مدیرکل فرهنگ و ارشاد گیلان و دههت و صدها نمونه دیگر از روابط جنسی خارج از محدوده مطلوب حکومت بر سر زبانها افتاده است. به دیگر سخن، حکومتی که به نحوی ظالمانه و ستمگرانه به مخالفان سیاسی و متین خود انگ و ننگ جنسی و بی بندوباری میزد و میزند، به روزگاری دچار شده است که هرروز فیلم و عکس و سندی از شهوترانیهای عجیب و غریب وابستگانش در سطح میلیونی دست به دست مردم ایران میشود.
در تمام کشورهای دموکراتیک و مدرن، روابط جنسی و سبکهای مختلف زیست جنسی و گرایشات متنوع جنسی امری طبیعی و پذیرفته شده است و حکومت و دستگاه اداری و تبلیغی، نسبت به تمام این انواع زیست جنسی، بیطرف است و به جامعه و ساختارهای فرهنگی و عرفی این فرصت و امکان را میدهد که در فضایی باز و دموکراتیک، این سبکهای مختلف زیست جنسی در سپهر عمومی حضور بیاصطکاک داشته باشند. در کنار این بعد فرهنگی، تجارت و اقتصاد زیست آزاد جنسی بخشی بزرگ از چرخش مالی جوامع را از آن خود کرده است و دولتها با اخذ مالیات در تعدیل این بازار پررونق نقش ایفا میکنند.
اما در جمهوری اسلامی که بنای سرکوب هرگونه تنوع و استقلال را در سر دارد و در اجرا نیز چنین میکند، تنشهای بی پایان میان بخشهای مختلف جامعه، شدیدتر و خشنتر میشود و به سمت و سوی حذف یکی از عرصه سوق پیدا میکند. فیلمی که اخیراً در طلبه قمی در درمانگاه در سطح جامعه منتشر شد در واقع هم در سطح فردی و هم در سطح ساختاری، محصول همین سرکوب بی دلیل زنان و اجبار بر حجاب و به رسمیت نشناختن فردیت و تنوع مندرج در آن در ساحت نیازها و خواستهای جنسی است. رفتار آن طلبه، به روشنی بیانگر ذهن و روانی آشفته و پاسخ نگرفته و بهشدت نیازمند به درمان درگیریهای روانی ناظر به نیازهای جنسی است. این فرد در هرجای دیگری در دنیا دست به چنین عملی میزد حتما در بیمارستان روانی بستری می شد و مراحل درمانی وی آغاز می گشت اما در جمهوری اسلامی وی آزادانه در جامعه حضور دارد و به دنبال قربانیهای بیشتر است. ساختاری نیز که در دفاع ازین عمل شنیع و نادرست وی ظاهر شده است، خود نیازمند درمان و علاج فوری و عاجل است چراکه نشان میدهد دراین ساختار و نظام، چگونه ارزشها با ضدارزشها جابجا شدهاند و جایگاه قربانی و ظالم تا چه اندازه معکوس و معیوب شده است. در بعد ساختاری نیز، حذف یکی از عرصه رقابت تنها راه حل باقی مانده است. نه دستگاه سرکوب و آتش به اختیار توسط جنبش مردم از کار افتاده است و نه این دستگاه عریض و طویل، سرکوبگر و پرخاشگر توانسته جنبش عمیق خواست آزادی فردی را از صحنه خارج کند. ازینرو تا آینده نزدیک شاهد چنین برخوردها و رخدادهای عریان و خشن در سطح جامعه خواهیم بود تا نقطهای که خیزش بعدی جنبش تغییرخواهی مردم ایران، دفتر سرکوب جمهوری اسلامی را برای همیشه پایان دهد.