عذرخواهی از کودتا و سرنگون کردن دولت ملی و دمکراتیک مصدق شرط عبور از گذشته است!

سه شنبه, 30ام مرداد, 1403
اندازه قلم متن

گفتگوی صدای آمریکا با مهرداد درویش پور و نیما قاسمی درباره کودتا ۲۸ مرداد

در این گفتگو اشاره کردم وضعیت اسف بار کنونی ایران از جمله ریشه در آن کودتا و استبداد مطلقه حاکم پس از آن دارد. هم از این بررسی و گفتگوهای سازنده، منصفانه و دادخواهانه از آن کودتا که در خاطره جمعی جامعه نقش بسته است پیش شرط عبور از آن گذشته و فراهم کردن زمینه تفاهم ملی است. همان گونه که – گذشته از برملاشدن نتایج اسف بار سیاست های ضد آمریکایی جمهوری اسلامی – عذر خواهی مکرر سه رئیس جمهور و دو وزیر امورخارجه  آمریکا از نقش آن کشور در کودتا، زمینه بخشش و عبور جامعه از افکار ضد آمریکایی در ایران را فراهم کرده است. اما دستاوردهای دو سال و چهار ماه دولت مصدق که جبهه ملی ایران در بیانیه اخیر خود به برخی از آنها اشاره کرده کدامند؟

۱  نفت از چنگال استعمار انگلیس خارج و ملی شد.

۲ آزادی احزاب و اجتماعات و مطبوعات به شکلی بی سابقه ای گسترش یافت.

۳  بیلان اقتصادی کشور حتی بدون فروش نفت نرخ رشد مثبت داشت.

۴ تولید داخلی و صادرات افزایش چشمگیر یافت.

۵ لوله کشی آب شهر ها آغاز شد.

۶ استقلال دانشگاه ها عملی شد و کانون مستقل وکلای دادگستری تاسیس گشت.

۷ سازمان تامین اجتماعی برای حمایت از کارگران و تهیدستان تاسیس شد.

۸  غرور ملی مردم ایران پس از ناکامی انقلاب مشروطه احیا شد و کشور به استقلال و شکوفایی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسبی دست یافت.

۹ ایران تنها شانس تاریخی خود در گذار مسالمت آمیز به دمکراسی و با کمترین هزینه ممکن را بدست آورد. دولت منتخب مصدق که یک مشروطه خواه و ادامه دهنده آرمانهای انقلاب مشروطه بود، می توانست مسیر دیگری را در ایران رقم زند که با فاجعه جمهوری اسلامی روبرو نشویم.

۱۰ در عین حال مصدق الهام بخش جنبش های ضد استعماری و استقلال طلبانه در منطقه و دیگر کشورهای آسیایی و آفریقا شد.

در این گفتگو افزودم اهمیت  مصدق همچون برجسته ترین سیاست مدار ایرانی به گونه ای بود که لوموند هنگام مرگش از او همچون معاصر کوروش کبیر نام برد. تاثیر بین المللی او به گونه ای بود که ازنهرو در هند گرفته تا دیگر رهبران جنبش های ضد استعماری در آسیا و آفریقا به نقش الهام بخش او اذعان داشتند. متاسفانه همکاری دو نهاد سلطنت و روحانیت و اسلام گرایان همچون دشمنان تاریخی دمکراسی در ایران با انگلیس و آمریکا در سازمان دادن کودتا بخت تاریخی دمکراسی در ایران را زائل کرد. نفرت خمینی و جمهوری اسلامی از مصدق گواه همسویی تاریخی اسلام گرایان و حامیان سلطنت در دشمنی با تنها دولت منتخب دمکراتیک تاریخ معاصر ایران است.

تاکید کردم این همه به معنای تقدیس مصدق و انکار برخی خطاهای (گاه سرنوشت ساز) او نبود.   برای نمونه خلیل ملکی پدر سوسیال دمکراسی در ایران نسبت به انحلال مجلس توسط مصدق هشدار داد و گفت این تصمیم از جمله با توجه به توازن قوا می تواند به جهنم منجر شود، هرچند که تاکید کرد با او تا جهنم نیز همراه خواهد ماند. بررسی منصفانه خطاهای مصدق اما هیچ سنخیتی با  انکار دستاوردهای تاریخی دولت مصدق، انکار کودتا یا مشروعیت بخشیدن به آن تحت عنوان رستاخیز ملی (عنوانی که مظفر بقایی از دشمنان سرسخت مصدق پس از کودتا به دستگاه القا کرد) و ترور شخصیت مصدق ندارد. عذرخواهی از ملت ایران از انجام این کودتا که بخت دمکراسی در ایران را بیش از هفتاد سال به تعویق انداخته نقش مهمی در تغییر فضای روانی و سیاسی مخالفان نظام کنونی که ریاکارانه می کوشد از این موضوع بهره جویی کند، دارد. اهمیت این موضوع به حدی است که  که سه رئیس جمهور و دو وزیر امریکا به نقش خود در کودتای ۱۳۳۲ توسط اعتراف و اکثر آنها از این بابت اظهار تاسف و عذر خواهی کردند و مکررا یادآور شدند این اقدام ضد دمکراتیک بوده و بخت دمکراسی در ایران را طی مدت متمادی زائل کرد. 

در این گفتگو اشاره کردم کودتای سال ۳۲ – که از جمله محصول قربانی شدن ایران در دوران جنگ سرد بود- با همکاری پنج فاعل اجتماعی داخلی و بین المللی شکل گرفت:

۱ دولت های انگلیس و آمریکا (و سکوت و تبانی ضمنی شوروی)

۲ دربار و اشرف پهلوی که پس از ملاقات با ژنرال شوارتسکوف و به دستور او به ایران بازگشت.

 ۳ نظامیان همچون زاهدی و نصیری و تیمور بختار و … که نقش مهمی در تحقق کودتا داشتند.

 ۴ روحانیون و اسلام گرایانی همچون آیت الله کاشانی، بهبهانی، فلسفی واعظ و شمس قنات آبادی و  فدائیان اسلام تحت رهبری نواب صفوی که پیش تر نیز به ترور ناکام فاطمی پرداختند وهمچنین مظفر بقایی که جملگی با مخالفت بعدی خود با دولت مصدق در انجام کودتا نقش فعالی داشتند.  حتی  ۱۰ میلیون دلاری که آمریکایی ها و سیا برای هزینه کودتا به ایران آوردند در منزل آیت الله بهبهانی بین  مزدوران کودتا تقسیم شد.

۵ دستجات لمپن و اراذل و اوباش همچون شعبان جعفری، طیب و… که با سازماندهی تظاهرات و ایجاد رعب و وحشت در مردم در پیروزی کودتا و سرنگونی مصدق نقش مهمی داشتند.

در پایان اضافه کردم پس از گذشت بیش از هفت دهه از این واقعه متاسفانه راست افراطی و طرفداران سلطنت مطلقه پهلوی نه تنها کوچکترین نقدی به کارنامه آن ندارند، بلکه بی اعتنا به اعتراف رهبران امریکا و حتی برخی مقامات انگلیس به نقش شان در کودتا، آن را انکار کرده و از آن به عنوان رستاخیز ملی نام می برند. تا زمانی که آنها به مداحی نقش لمپن ها در کودتا، مشروعیت بخشیدن به نقش دولت های خارجی در انجام کودتا، دفاع همه جانبه از استبداد پهلوی، تخطئه و ترور شخصیت همه  مخالفان سلطنت مشغولند و همه آنها را تنها به دلیل مخالفت با استبداد موروثی، “تنوعاتی در گفتمان اسلام گرایی” و همدست جمهوری اسلامی و تروریست می خوانند و  به هر جعل و تحریف و پساحقیقت و فیک نیوز متوسل می شوند، بخت هرگونه گفتگوی سازنده و عقلانی با طرفداران نظام گذشته از بین خواهد رفت. این امر تنها نشان می دهد دمکراسی در ایران جز از طریق فاصله گیری از همه اشکال اقتدارهای ایدئولوژیک، دینی و موروثی میسر نیست.

این گفتگو را می توان از طریق لینک زیر مشاهده کرد.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. چند سئوال از نویسنده این متن که امیدوارم با متانت و بدون فحاشی پاسخ داده شود.
    ۱) چرا هنوز هم فقط اسناد دست چین شده و گزینشی و پوسیده وزارت خارجه آمریکا ملاک ارزیابی درباره وقایع ۲۸ مرداد هست و چرا هنوز هیچ سند معتبر داخلی و ایرانی درباره رخداد ۲۸ مرداد منتشر نشده هست؟منظورم انتشار اسنادی معتبر از نخست وزیری،وزارت کشور،رکن ۲ ارتش،شهربانی و ژاندارمری ایران دباره وقایع آن روز هست؟چرا هنوز هم همان اسناد کهنه آمریکایی ملاک قضاوت مورخان و محققان چپ و ملی گرای ایرانی درباره ۲۸ مرداد هست؟و چرا هنوز هم روشنفکران چپ و ملی گرا همان اسناد را بارها و بارها کپی کرده و به خورد ملت می دهند؟چرا روشنفکران معاصر ما تا این حد کپی کار و دنباله رو هستند و بدون تحقیق و تفکر و گوسفندوار حرف های مقامات و نویسندگان چپ گرای آمریکایی را بارها و بارها تکرار می کنند؟
    ۲) می دانیم که حداقل ۷۰ درصد مردم ایران در سال ۳۲ ساکن روستاها بودند و تحت نظام ارباب – رعیتی زندگی می کردند و به دلیل بی سوادی و مشکلات حاد معیشتی کاری به سیاست روز نداشتند و حمایت از مصدق هم تنها معطوف به برخی از محافل چپ روشنفکری و دانشگاهی و برخی از احزاب اتوبوسی و محافل خانوادگی و قبیله ای در شهرهای بزرگ و مراکز استان ها بود.احزابی و تابلوی که با نام حزب های چپ گرا و ملی گرا در ایران فعالیت می کردند،پس چرا اینطور تصور می شود که مصدق رهبر محبوب اکثریت ملت ایران بود؟اگر محبوب بود چرا تشکلات مردمی و سازمان یافته ای در ۲۸ مرداد و بعدها به حمایت او بر نخاست؟