ششم شهریور۱۴۰۳، ساعت چهار صبح به وقت لندن، «رها اخوان»، تنها زن ایرانی که شنا در کانال کاتالینای کالیفرنیا را در کارنامه خود دارد، شنا در کانال «مانش» بین بریتانیا و فرانسه را آغاز کرد که به دلیل شرایط نامساعد جوی ناتمام ماند. او در حمایت از آسیبدیدگان چشمی جنبش «زن، زندگی، آزادی» و با هدف اطلاعرسانی درباره زنان ایرانی، دور منهتن در نیویورک را شنا کرده است
ایران وایر – رها در گفتوگو با «ایرانوایر» از حال و هوای شنا در آبهای آزاد، ترسها، محدودیتهای زنان شناگر و اهداف پیش رو در زندگی خود صحبت میکند.
****
آشنایی با «رها اخوان»، شناگر آبهای آزاد و استاد «دانشگاه سابانجی» استانبول به زمانی برمیگردد که او تصمیم گرفت با تیمی از شناگران ترکیه، «تنگه بسفر» را از زباله پاک کند. سالها از این اتفاق گذشته و رها اخوان که آن روزها تازه تنگه کاتالینا در کالیفرنیای امریکا را شنا کرده بود، در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، دور منهتن را با هدف اطلاعرسانی درباره مقاومت و مبارزه زنان ایرانی شنا کند.
شنای رها اخوان در کانال مانش به دلیل تغییرات شدید جوی ناتمام ماند. او در صورت انجام این شنا، نخستین زن ایرانی خواهد بود که به عنوان «سهتاج» دست خواهد یافت.
خودش میگوید شنا در آبهای آزاد را با یک مسابقه در تنگه بسفر آغاز کرد و این ابتدای راهی بود که مسیر زندگی رها را تغییر داد: «من هفتهای دو یا سه بار در استخر شنا میکردم ولی شنا در آبهای آزاد این امکان را میدهد که در یک فضای بینهایتی شنا کنی که تجربه آن، استخر را برایت به قفس تبدیل میکند. هدف دوری داری که هر چند دقیقه میبینی کمی به آن نزدیک شدهای. هوا و شرایط هم مدام در حال تغییر هستند. باد و موج و سرما و گرما را در آب تجربه میکنی. فضای مدیتیشنی است که باعث میشود وقتی از آب خارج شوم، یک لبخند بزرگ روی صورتم نمایان شود.»
اولین تجربه شنای آبهای آزاد؛ خیلی میترسیدم
اولین تجربه شنا در آبهای آزاد برای رها اخوان به رغم این که عاشق آب و شنا است، سرشار از ترسها و هیجان بود: «قرار بود بسفر را شنا کنم. گفته بودند آب سرد است و پر از عروس دریایی. نگاه که میکردم، میدیدیم توی این وسعت آب چه طور باید به مقصد برسم؟ اگر گم شوم؟ اگر از خط پایان بگذرم و متوجه نشوم؟ اگر غرق بشوم؟ خیلی ترس داشتم اما چیزی در درونم میگفت اگر این آخرین روز زندگی تو باشد و قرار باشد با شنا در بسفر تمام شود، حاضری بپری توی آب؟ جوابم بله بود. برای همین ترسها را بغل کردم و پریدم توی آب. آنقدر تمرین کرده بودم که خیلی سریع مسابقه را تمام کردم و وقتی بیرون آمدم، هنوز حس میکردم کلی انرژی برای ادامه دارم. همین برای همه سالهای پیش رو به من انگیزه داد.»
به گفته رها، تجربه اولین شنا در بسفر صرفا یک ماجراجویی بوده است: «من اصلا فکر نمیکردم آن شنا در استانبول به این همه داستانهای طولانی ختم شود. من از بالای پل هر وقت به بسفر نگاه میکردم، با خودم فکر میکردم یک آدم چه طور میپرد توی این تنگه عظیم و به مقصد میرسد؟ ماجراجویی هم دوست دارم و یک چیزی من را میکشید توی آب. انگار آن دختر کوچولویی که در ایران نتوانست شنا را ادامه دهد، بغل کنم و بگویم حالا دیگر میتوانی ادامه بدهی.»
من عاشق آب و ماجراجویی هستم
رها متولد امریکا است. پدر و مادرش هر دو در «دانشگاه برکلی»، در مقطع فوقلیسانس درس میخواندند که با هم آشنا شدند و ازدواج کردند. او در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و وقتی سه ماهه بود، درست شش ماه قبل از انقلاب ۱۳۵۷، همراه خانوادهاش به ایران بازگشت: «تمام کودکی و نوجوانی من در یک آپارتمان قدیمی گذشت که در حیاطش استخر کوچکی داشت. استخر را از اوایل تیر ماه پر از آب میکردند و پاییز، همزمان با باز شدن مدارس، خالی میشد. من از وقتی دو سالم بود، در استخر بازی میکردم و بعد کمکم به کلاس شنا رفتم.عاشق آب بودم. کسی از آب نمیتوانست مرا بیرون بکشد؛ حتی وقتی آب استخر پر از برگ بود و دیگر کسی دلش نمیکشید آنجا شنا کند. اما بزرگ که شدم و همینطور که بدنم تغییر میکرد، دیگر رفتن به استخر رو باز برایم غیرممکن شد. فقط ۱۰ سالم بود که گفتند تو دیگر نمیتوانی توی این استخر شنا کنی و من با همه عشقی که به آب داشتم، محدود شدم به دو یا سه روز که شاید مادرم من را به استخر رو بسته ویژه زنان ببرد. مینشستم توی بالکن و با حسرت به پسرهای همبازی خود نگاه میکردم که بدون مشکل و محدودیت توی استخر شنا میکردند.»
رها حسرت مانده در دلش را یکی از دلایل این عشق پایان ناپذیر به آب میداند: «انگار یک کار نیمهتمام داشتم که باید تمامش میکردم. میدانستم که یک پتانسیلی داشتم که به آن اجازه داده نشده بود شکوفا شود.»
حسرت محروم شدن از استخر حیاط پیوند خورد به کنکور. رها همه جان و توانش را برای این که در «دانشگاه صنعتی شریف» قبول شود گذاشت: «کوچک بودم که فیلمی دیدم از زنی که مدیر کارخانهای بود. حتی اسم فیلم یادم نمیآید. همان جا گفتم این کاری است که من باید بکنم. تمام سالهای دبیرستان تلاش کردم و بالاخره مهندسی صنایع دانشگاه شریف قبول شدم. این زمانی بود که شنا یک بار دیگر راه خود را به زندگی من باز کرد.»
رها میگوید در فرمهای ثبتنام، شنا را به عنوان یکی از مهارتهای خود ثبت کرد: «چون شنا و تنیس را بلد بودم، نوشتم و مدتی بعد از تیم شنای دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند که برای تیم شنا به دنبال عضو هستند. بعد از تست، مربی تیم گفت تو پتانسیل داری اما فعلا اسمت در لیست ذخیره است. حتی یادم هست که گفت تو فقط وظیفهات این است که اگر اشتباهی افتادی توی آب، غرق نشوی! اما من آنقدر علاقه داشتم که همه تمرینها را شرکت کردم و همانسال آنقدر پیشرفت کردم که در لیست اصلی قرار گرفتم.»
سالهای تحصیل به چشم بر هم زدنی گذشتند و رها اخوان مشغول کار و شنا دوباره از زندگی روزمرهاش حذف شد. مدتی بعد تصمیم گرفت یک بار دیگر به تحصیل بازگردد: «تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به امریکا بروم. اولین باری که در دانشگاه در فضای باز و جایی که زنان و مردان حضور داشتند، با لباس شنا حضور پیدا کردم. حس بسیار عجیبی داشتم. مدام خودم و دیگران را نگاه میکردم. نگران این بودم که بدنم را دیگران چه طور قضاوت میکنند. مدام خودم را در نسبت به زنان و مردان دیگری که آنجا بودند، ارزیابی میکردم، در حالی که این باید طبیعیترین چیز در زندگی انسان باشد.»
کاتالینا؛ دومین چالش فردی
رها اخوان سال ۲۰۲۱ قرار بود کانال مانش را شنا کند اما به خاطر شیوع کرونا، ویزای ورود به بریتانیا برایش صادر نشد و او هدفش را به کانال کاتالینا در جنوب کالیفرنیا تغییر داد: «این کانال حدود ۳۵ کیلومتر است. به قدر کانال مانش تغییرات جوی و آب و هوایی ندارد و چالشهای کمتری از این نظر دارد. اما نکته این است که بیشتر شنا به خاطر بادهای شدید روزها، در شب انجام میشود و کوسه دارد. ساعت یازده و نیم شب وارد آب شدم و هشت ساعت را در تاریکی مطلق وسط اقیانوس بودم. با وجود تجهیزاتی مثل رادار در قایق و شارک شیلد که امواج ناخوشایند برای کوسهها میفرستد، هر چیزی که به بدنم میخورد، میترسیدم که کوسه باشد.»
آشتی با بدن در دهه پنجم زندگی
رها اخوان مانند بسیاری از زنان در جهان سالها درگیر مساله شرم بدن بوده است. او میگوید اخیرا و با کمک تراپیست خود موفق شده است با فرم بدنش آشتی کند: «من شناگر حرفهای هستم و بخش بیشتری از روزم را در مایو سپری میکنم. به تراپیستم گفتم دلم نمیخواهد مدام نگران این باشم که سلولیت دارم یا چاقم. چرا باید بدنی که به من امکان میدهد طول اقیانوس را شنا کنم و همراهیام میکند را آنقدر قضاوت کنم؟»
استاندارد «بدن فیت» که از صنعت مد و فشن به جامعه تحمیل میشود، خیلی وقتها زنان را در یک قالب تعریف شده قرار میدهد که خروج از آن قضاوتهای زیادی را برای آنها به دنبال دارد. رها اخوان با اشاره به نادرستی این نگاه میگوید: «اگر تصویر برخی زنان شناگر آبهای آزاد را به کسی نشان دهید، ممکن است اولین توصیف این باشد: یک خانم بسیار چاق! در حالی که همین خانم بسیار چاق توانایی این را دارد که کانال مانش را برود و برگردد. بارها از من پرسیده میشود تو که ورزش میکنی، چرا بدنت این شکلی است؟ حتی من یک وقتی در این بیراهه افتادم که نکند باید برای تغییر شکل بدنم کاری، رژیمی یا عمل جراحی کنم اما تراپی بسیار کمک کرد که بفهمم این بدن دارد کاری که من میخواهم را انجام میدهد و چرا باید تغییری در آن بدهم؟»
پیش یائسگی یا پریمناپاز؛ یک فاز ناشناخته از زندگی زنان
رها اخوان بعد از آشتی با بدن خود، تغییراتش را آگاهانه و دقیق دنبال میکند. او میگوید در یک مقطعی متوجه شده که بدنش تغییر کرده، نفسش به وقت شنا با او همراه نیست، مفاصلش درد میگیرند و اضافه وزن پیدا کرده است بدون این که تغییر ویژهای در سبک زندگی او به وجود آمده باشد: «جوری شده بود که دلم نمیخواست بدنم را ببینم. ارتباطم با بدنم، آب و همه چیز به هم خورده بود. مطالعه و تحقیق و تراپی کمک کرد تا بدانم برای برخی زنان دورهای به نام پریمناپاز (پیش یائسگی) وجود دارد که هنوز پریودها منظم هستند اما بدن دارد برای دوران پساقاعدگی آماده میشود. گرگرفتگی، بیخوابی، افزایش وزن و خیلی اتفاقات در این دوره بخشی از عوارضی هستند که زنان ممکن است تجربه کنند. من متوجه شدم خواب کافی کمکم میکند این دوره را کنترل کنم.»
شنای آبهای آزاد و قوی شدن ذهن و روان
تغییرات شدید جوی در روزی که قرار بود رها اخوان در مانش شنا کند، بسیار زیاد بود؛ تا جایی که انتخاب کرد این شنا را ناتمام بگذارد.
او میگوید چیزی که این مدل ورزشها به انسان میآموزد، قوی شدن ذهن و روان برای پذیرش موقعیتهای این چنینی است: «چیزی که در این ورزش یاد گرفتم، مدیتیشن است و قوی کردن ذهن. هر دو بسیار کمکم میکنند. یک تکنیک بسیار مفید است که خودت را تصور کنی که در موقعیت شنا قرار گرفتهای، هدف را میبینی، به صورت ذهنی شنا را انجام میدهی و در واقع ذهنت همراه با بدنت آماده انجام پروژه میشود. این در زندگی عادی هم قابل تعمیم است.»
به گفته رها اخوان، آب خاصیتی دارد که بعد از گذشت مدتی همه فکر و خیالهای زندگی روزمره را میشوید و با خودش میبرد: «بهترین زمان وقتی است که فقط در زمان حال زندگی میکنم و صدای نفس خودم را میشنوم. رسیدن به این لحظات که انگار نه به گذشته وصلی و نه به آینده، حال بینظیری است که من برایش تمرین میکنم.»
توقف شنا در مانش؛ با لبخند این تصمیم را گرفتم
شنای آزاد در کانال مانش به فتح قله «اورست» آبهای آزاد معروف است. شناگرها با چالشهای بسیاری مواجه هستند؛ از جمله، مسافت بلند، سرمای سخت آب، بادهای زیاد و شرایط آبوهوایی غیرقابل پیشبینی. رها اخوان و تیم همراه او برای آن که پنجرهای ۲۰ ساعته برای شنای آزاد در کانال مانش باز شود، ۱۰ روز در بریتانیا منتظر بودند اما ناچار شد پس از ۱۳ ساعت شنا و طی مسافت ۳۶.۷ کیلومتر، به دستور کاپیتان و تشخیص مربی خود، ادامه شنا را متوقف کند.
او میگوید: «بهخاطر جریان جوی غیرمعمول، برای به پایان بردن این شنا میبایست دستکم ۱۲ ساعت دیگر بدون تضمین به ساحل رسیدن شنا میکردم. در بخش اول شنا هم به شدت دریا زده شده بودم اما ۱۳ ساعت کامل شنا کردم. وقتی گفتند باید همینقدر دیگر شنا کنی و بعد تازه میشود تصمیم بگیریم که آیا میشود به مقصد رسید یا نه، فکر کردم بهتر است با وجود همه هزینههایی که کردهام، شنا در کانال مانش را در فرصت مناسب دیگری تمام کنم. خوشحالم که این تصمیم را با تمام سختی با لبخند گرفتم، چون زدن این هدف به هر قیمتی را نمیخواستم.»
از: گویا