ار اف ای – ناصر اعتمادی
کارل بندیکت فری، اقتصاددان دانشگاه آکسفورد، در تحلیلهای خود نشان میدهد که راز توسعه و نوآوری در غرب نه در انباشت منابع یا تمرکز قدرت، بلکه در آزادی اندیشه، بازار رقابتی و نهادهای کثرتگرا نهفته است. تجربههای تاریخی شوروی، چین و اروپا به باور او نشان میدهند که اقتصاد متمرکز و فضای بسته سرانجام نوآوری را خفه میکند. همین منطق دربارۀ ایران امروز نیز صدق میکند : کشوری با منابع عظیم طبیعی و انسانی که به دلیل انحصار اقتصادی، سانسور سیاسی و حذف رقابت، از رشد و رفاه بیبهره است.

کارل بندیکت فری، اقتصاددان و استاد دانشگاه آکسفورد، در گفتگویی با هفتهنامۀ فرانسوی «اکسپرس» چشماندازی تیره از توانایی اروپا در جبران عقبماندگی خود در عرصۀ هوش مصنوعی و فناوریهای نو ترسیم میکند. او که یکی از مشهورترین پژوهشگران در حوزه نوآوری و تحول تکنولوژیک به شمار میرود، در کتاب تازهاش با عنوان پایان پیشرفت: فناوری، نوآوری و سرنوشت ملتها (انتشارات دانشگاه پرینستون)، به بررسی تاریخی و نهادی مسیرهای توسعه پرداخته و میکوشد توضیح دهد چرا برخی کشورها ثروتمند شدهاند و برخی دیگر در فقر ماندهاند.
فری بر این نکته تأکید میکند که مدلهای اقتصادی متفاوت، بسته به موقعیت کشورها در زمینۀ نوآوری فنی نتایج متغیری به بار میآورند. به باور او، اتحاد شوروی سابق توانست با تکیه بر برنامهریزی متمرکز و بسیج منابع، در دهههای میانی قرن بیستم به سرعت از فناوریهای غربی بهرهبرداری کند. اما همین الگو در مواجهه با انقلاب رایانهای به بنبست رسید، زیرا نوآوریهای بنیادین مستلزم محیطی باز و رقابتی هستند. نمونه تاریخی شکست این نوع اقتصاد متمرکز در تولید نوآوریهای بنیادین، سرنوشت شوروی در دهه ۱۹۸۰ است.
فری یادآور میشود که در آمریکا ساختار غیرمتمرکز سرمایهگذاری، امکان شکست و تجربههای موازی را فراهم کرده است. او از «گوگل» مثال میزند که برغم رویگردانی برخی سرمایهگذاران، در نهایت توانست در بستر بازاری آزاد و متکثر به موفقیت برسد. به باور او، این پراکندگی مراکز تصمیمگیری است که بستر نوآوریهای بزرگ را مهیا میکند.
به گفتۀ او چین در طول تاریخ بارها پیشگام نوآوری بوده است، اما تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی سبب شد که این کشور برای سدهها درجا بزند. امروز نیز فری میگوید هرچند چین در عرصههایی مانند دادههای عظیم و محاسبات کلان مزیت دارد، اما اقتدارگرایی فزاینده و تقدم وفاداری سیاسی بر نوآوری، ظرفیتهای این کشور را محدود کرده است. به گفته او، اولویت دادن به شعارهایی مانند «رفاه مشترک» یا اهداف امنیتی موجب میشود که شرکتهای خصوصی نوآور بالاجبار از منطق غیر اقتصادی تبعیت کنند و سرمایههای انسانی و فکری هدر بروند.
در اروپا، فری ریشههای توسعه صنعتی را در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میبیند، اما یادآور میشود که «سی سالههای درخشان» پس از جنگ جهانی دوم بیش از هر چیز دورانی از «جبران عقبماندگی» با فناوریهای آمریکایی بودند. اروپا، به ویژه فرانسه، به رغم موفقیت در صنایع سنتی مانند خودروسازی، دارو و شیمی، نتوانسته است در عرصه دیجیتال و خدمات نوظهور با ایالات متحد آمریکا یا چین رقابت کند. او میگوید نبود بازار واحد واقعی در خدمات و موانع نهادی چون مقررات سختگیرانه، مانع ظهور غولهای فناوری در قاره اروپا شده است.
فری هشدار میدهد که اگرچه آمریکا هنوز پیشتاز نوآوری است، اما این کشور نیز با تهدید تمرکز روزافزون شرکتها، سیاستهای محدودکنندۀ دولت ترامپ در حوزه مهاجرت و دانشگاهها و گرایش به حمایتگرایی اقتصادی روبروست. او یادآور میشود که در دو دهۀ اخیر بسیاری از شرکتهای نوپا، پیش از آنکه فرصت رشد مستقل بیابند، توسط غولهای فناوری خریداری شدهاند و این روند خطر کاهش پویایی اقتصادی را در پی دارد.
به باور کارل بندیکت فری، هم الگوی اقتدارگرای چین و هم گرایشهای حمایتی و تمرکزگرای آمریکا میتوانند به زیان نوآوری تمام شوند. او همچنین نسبت به ناتوانی اروپا در یافتن راهبردی مستقل برای خلق فناوریهای نو هشدار میدهد. جمعبندی فری روشن است: نوآوری، بیش و پیش از هر چیز، نیازمند فضایی آزاد، متکثر و رقابتی است : فضایی که امکان آزمون و خطا، حرکت در مسیرهای گوناگون و شکستن انحصارها را فراهم سازد.
در ایران، همانند شوروی سابق، ساختار اقتصادی و سیاسی به شدت متمرکز است. منابع کلان کشور، به ویژه نفت و گاز، در انحصار دولت و محافل نظامی، امنیتی و روحانی در قدرت قرار دارند و بخش خصوصی مستقل مجال برای رشد و رقابت نمییابد. چنین الگویی که بیشترین الگوی توزیع منابع و ثروتها میان صاحبان قدرت است همانگونه که فری نشان میدهد، در حوزههایی که نیازمند خلاقیت، ریسکپذیری و نوآوری مستمر هستند، به سرعت ناکارآمد میشود.
از دید فری، نوآوری زمانی شکوفا میشود که آزادی اندیشه و تحرک وجود داشته باشد و نهادها مانع گردش ایدهها نشوند. در ایران اما فضای سیاسی بسته، سانسور و فشار بر رسانهها و سرکوب جامعه مدنی، امکان جریان آزاد ایدهها را به حداقل رسانده است. مهاجرت بی وقفه و گستردۀ نخبگان علمی خود گواهی بر همین واقعیت است: بسیاری از استعدادهایی که میتوانستند در داخل کشور موتور نوآوری باشند، در محیطهای بازتر دانشگاهی و صنعتی در آمریکا و اروپا بالیدهاند.
فری بر اهمیت رقابت و آزمون و خطا در خلق فناوریهای نو تأکید دارد. حال آنکه در ایران، اقتصاد انحصاری و رانتی، چه در حوزه انرژی، چه در بخش بانکداری و چه در حوزۀ صنایع کلیدی، نه تنها رقابتی ایجاد نمیکند، بلکه کارآفرینان مستقل را به حاشیه میراند. بخش عمدهای از سرمایهگذاریها به جای هدایت به سوی فناوریهای نو، صرف فعالیتهای غیرمولد، مانند سوداگری در زمین و مسکن، میشود.
اگر در اروپا و آمریکا، به روایت فری، عقبماندگی دیجیتال یا تمرکز سرمایه میتواند مسیر نوآوری را کند سازد، در ایران ترکیب بسته بودن فضای سیاسی، انحصار اقتصادی و محدودیت آزادیهای اجتماعی، مانع مطلق بر سر راه نوآوری و تولید هستند. به همین دلیل، کشوری با منابع عظیم طبیعی و انسانی، همچنان گرفتار رکود، تورم مزمن و بحرانهای معیشتی و فقر مطلق است.
با این حساب، چشمانداز ایران در پرتو تحلیلهای کارل بندیکت فری چندان روشن نیست. تا زمانی که فضای آزاد برای گردش ایدهها، میدان رقابت برای کارآفرینان و نهادهای مستقل برای تضمین حقوق مالکیت فراهم نشود، ایران نه تنها از موجهای بزرگ نوآوری جهانی عقب خواهد ماند، بلکه توانایی پاسخگویی به نیازهای ابتدایی رفاه شهروندان خود را نیز نخواهد داشت.