
حمید رفیع
شب یلدا از کهنترین و پربارترین آیینهای ایرانی است؛ شبی که گرامیداشتِ آن، پاسداشتِ تاریخ، فرهنگ و هویتِ ریشهدار ماست و یادآورِ پیروزیِ روشنایی بر تاریکی.
چه نیک و ژرف سخن گفتهاند سخنورانِ بزرگِ ما، مولانا، حافظ و سعدی، در وصفِ این شبِ نمادین:
مولانا:
این شبِ یلدا که گفتند اهلِ راز
نیست شب، روز است و روشن در نیاز
حافظ:
صحبتِ حکّام، ظلمتِ شبِ یلداست
نور ز خورشید جوی، بو که برآید
سعدی:
چه غم دیوارِ امت را که دارد
شبِ یلدا، سحر خواهد نمودن
پاسداری از این آیینها، که تار و پودِ هویتِ ملی و فرهنگی ما را میبافند، به همان اندازه ضروری و حیاتی است که احیا و صیانت از حقوق برابرمان بهعنوان انسان، شهروند و ملت. این معنا را باید هم خواستِ آگاهانهی خویش بدانیم و هم وظیفهای تاریخی، و در راه آن از پای ننشینیم.
آگاه باشیم که تا دستیابی به حقِ حاکمیتِ ملت بر سرنوشتِ خویش و میهن، و تا زمانی که احیا و حفظِ حقوقِ همهی ایرانیان ـ فارغ از جنسیت، قومیت، دین یا مرام ـ بهعنوان انسان و شهروند، و نیز پاسداری از حقوقِ ملی و حقوقِ طبیعتِ ایران، به امری الزامآور بدل نشود؛ و مادامی که دنبالهرویِ زادهی اعتیاد به زور ـ که یکی از آشکارترین نمودهای آن، گسترشِ فراگیرِ دروغ است ـ ترک نگردد، شبِ تاریکِ استبداد به پایان نخواهد رسید و سپیدهدمِ فردا رخ نخواهد نمود.
به امیدِ آن فردا که ایرانی، هم در اندیشه و هم در عینیت، از ریشههای استبداد رها شده باشد و چشمداشتی جز به همت، آگاهی و تلاشِ همبستهی خویش نداشته باشد. شاد باشید.
حمید رفیع