اواخر آبانماه۳۲ بعد از حدود ۳ ماه که از کودتا می گذشت و شاه و درباریان و دولت دست نشانده زاهدی خود را مسلط بر اوضاع میدیدند، در سالن آیینه مرکز نظامی سلطنت اباد، دادگاه تجدید نظربزرگ مرد تاریخ معاصر ایران تشکیل شد…
شادروان دکتر محمد مصدق با لباده خاکستری تیره در حالیکه دو افسر زیر با زوی او را گرفته بودند با عصای همیشگی و با متانت کامل وارد سالن شد و همه به احترام او بر خلاف نظر دادگاه بر خواستند، او را بدادگاه سازمان یافته ای اوردند تا پاسخگوی سیاستی باشد که خواب را بر بزرگترین امپراطوری جهان و ارتجاع داخلی حرام کرده بود…
نگارنده در کنار هزاران مطلب، تحقیق و تحلیلی که در رابطه با دلایل برکناری دولت ملی چاپ و منتشر شده، به مطلبی که کمتر به ان اشاره شده میپردازد وچگونگی استفاده هشیارانه نخست وزیر ملی ایران را در ۶۲ سال قبل، از فضای دادگاههای نظامی انزمان جهت اطلاع و مقایسه نسل جوانمان… شرح میدهد….
پیر فرزانه، انسان صادق، مسول و پاسخگو، روی نیمکت متهمان و بین دو وکیل نظامی نشست… و در موقع دفاع تحت عنوان فقط یک گناه که زینت بخش روی جلد بسیاری کتابها و رساله ها شد، چنین اغاز سخن کرد:
من خود میدانم در میان گناهان زیادی که به من نسبت داده اند یک گناه بیشتر ندارم و ان اینست که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست انان را ازثروت ملی کشورم کو تاه کردم و در تمام مدت زمام داری خود، از لحا ظ سیاست داخلی و خارجی فقط یک علاقه داشتم و ان این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شود و هیچ عاملی جز اراده ملت در تعیین سرنوشت مملکت… دخالت نکند… محاکمه من به گناه مبارزه با دشمن ایران و بدست عمال بیگانه است… من هر چه کرده ام بر اساس ایمان و عقیده ای بود که به ازادی و استقلال مملکت داشته ام وحکم محکومیتی که این دادگاه صادر کند افتخاری است برای من و ماندگار در تاریخ این سرزمین کهن …
بعد از این سخنان و بدلیل خستگی ناشی از بازداشت و کهولت … از دادگاه خو است که نشسته ادامه سخن بدهد که با این پیشنهاد با همه اکراه و مخالفتی که بر اساس دستورات دشمنان پیشرفت و اسایش ملتمان بر فکر و روان مدیدیت بیدادگاه حاکم بود، اما در واقع باعتبار منزلت غیر قابل انکار (بزرگوار نشانده بر جای متهمان) بالاجبار موافقت شد… هر چند موقع صحبت از ایران و استقلال کشور گویی توانی دو باره، فارغ از همه نا ملایمات وارده، می گرفت و قامت می افراشت و با لحنی نیرومند و پرخاش گونه به دادستان حمله و از هر فرصتی برای تحقیرسرتیپ ازموده استفاده میکرد.
روش زنده یادمصدق، گردانندگان دادگاه را به ستوه اورده بود، او تهدید میکرد اگر بخواستش که طرح برنامه ها و اهداف او در تشکیل دولت بود تن ندهند ادامه سخن نخواهد داد و از خود دفاع نخواهد کرد…… او کیف خود را زیر بغل میزد تا راه بیفتد … و از هر فرصتی دادگاه فرمایشی را بسخره میگرفت و بصلاحیت ان اعتراض میکرد.
رهبر فرزانه ایرانیان اگاه و ملیون صبور و اندیشمند، با هشیاری و زیرکی فراوان از فرصت استفاده کرد و انچه در مسیر منافع ملی، احقاق حقوق جامعه و از همه مهمتر خلع ید از دول خارجی انجام داده بود، در حد امکان و فراتر از حد تصور انهم در ان شرایط، مورد تفسیر و تاکید قرار میداد.
وی به چگونگی عملکرد انانی پرداخت که برکناری دولت ملی و مردمی او را از طریق سوء استفاده از گروههای فرصت طلب، نیازمند و بی خبران از نحوه نفوذ ایادی بیکانه و … با کمک عوام فریبان (که در فرصت کوتاه زمامداری امکان اگاهی انان میسر نبود…..) سامان داده بودند.
چون دادگاه علنی و مورد توجه وسایل ارتباط جمعی دنیا بود و در سطح گسترده بازتاب داشت …، مصدق به برنامه های خود یعنی ازادی انتخابات و ممانعت از هرگونه دخالت تحت هر عنوان بعد از ملی شدن نفت اشاره نمود، که از مشکلات جوامع در حال توسعه و بلفظ انروز عقب مانده بود. هر چند که، حتی امروز نیز نظام ها ی خودکامه تحت عناوین مختلف بر اساس حفظ منافع گروهی و تشکیلاتی بطور رسمی و با تصویب قوانین فرمایشی به ان مبادرت میکنند …
در ارتباط با ماجرای حرکت بدون نتیجه و شکست خورده ۲۵ مرداد که در ۲۸ مرداد منجر به ادامه سلطه برکشورمان شد، دکتر مصدق گفت: سر هنگ نصیری بفرمان و حمایت دول خارجی وایادی انان، درباریان و انانکه موافق وابسته نبودن کشور به بیگانگان، انجام اصلاحات، تجدیدنظر در قانون انتخابات و بتبع ان استقلال کشور و احیاء حقوق جامعه نبودند، با ۴ زره پوش و نیروی همراه به طرف دفتر نخست وزیری در خیابان کاخ امدند، اما چون نتوانست برنامه های اربابانش را اجراء و در نهایت مرا دستگیر کند با احساس درماندگی و نگرانی از شرایط ان روز … دمش را روی کولش گذاشت و رفت …
این سخن با اعتراض شدید رییس دادگاه مواجه شد و انرا توهین به امیر ارتش و صاحب منصب و ارشد خود عنوان کرد و از پیشوا خواست تا حرفش را پس بگیرد وگرنه مانع ادامه سخنان دکتر خواهد شد … مصدق که میخواست دادگاه علنی و ادامه داشته باشد تا بتواند از فر صت موجود بخوبی استفاده … و نظرش را به گوش ملت در ان شرایط و وضعیت بر ساند، با مشاهده سماجت رییس دادگاه در همان رابطه گفت: خیلی خوب دمش را روی کولش نگذاشت و همین جوری رفت!! که دوست و دشمن در سالن بی اختیار به خنده افتادند …
در واقع مصدق با گفتار دو پهلوی خود حرف خود را پس نگرفت و رییس دادگاه فرمایشی به ناچار به روی خود نیاورد.
در بعضی نوشته ها امده است که مصدق در پاسخ اعتراض گفته اطاعت میشود در حالیکه حقیقت گفتار طنز گونه ای میباشد که حاضرین در دادگاه را به خنده واداشت. (احتمالا این لغزش هنگام ثبت صورت جلسات رخ داده و سرهنگ بزرگمهر که تدوین کننده دفاعیات ایشان بود مطلب را بصورت تحریف شده نقل کرده است).
دیدگاهها و عملکرد چهره ماندگار تاریخ معاصر که با اعتقاد راستین به منافع ملی ابر قدرت زمان، انگلیس را بزانو در اورد و با ملی کردن صنعت نفت، پیشکام استقلال طلبی و طرد استثمار و استعمار در جهان شد و برنامه هایش در مملکت داری که جلوتر از زمان بود … الگوی سیاست مداران مردمی کشورها قرار داشت.
جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر ملی کردن کانال سوئز رابر اساس ایده های مصدق بدفعات در سخنرانی های خود عنوان کرده و او را معلم صادق خود میدانست …
همت و فداکاری مصدق الگوی استقلال خواهی و بنوعی بنیان گذاری کشورهای غیر متعهد بود، بقول چرچیل (نخست وزیر وقت انگلیس) او تنها فردی بود که با کله طاس و نوک قلم توانست استعمار انگلستان را بزانو در بیاورد و ضرورت ملی شدن صنایع کشورهای در حال توسعه را مطرح سازد. وجود مصدق برای مردم ایران یک معنی بیشتر نداشت و ان: برگرداندن حق حاکمیت ملی به انان بود …
این واقعیت محض و مورد تایید همه جهانیان، در مواردی در داخل کشورمان وارونه جلوه داده میشود، تا آنجا که اعضاء ناآگاه شورای شهر تهران که هر یک با حدود ۲۰۰هزار رای از میلیونها حایزین شرایط، انتصخاب شدند، نام مصدق را بروال متفکرین و راهنماهایشان واجد شرایط جهت نام گذاری یکی از اتوبانهای تهران ندانستند!!! و اخیرا تهرانی ها اتوبان بزرگ شرقی غربی را که بنام حکیم بود تغییر نام داده اند و آنرا اتوبان مصدق می خوانند … که این کمپین مطلب جداگانه ای می طلبد.
نخست وزیر ملی ایران زمانی حرف از ملی کردن صنعت نفت و در نتیجه استقلال کشور، ازادی واقعی انتخابات و احترام به رای و نظر مردم زدو در برابر استعمار ایستاد که امید و اعتماد بنفس بمدت ۲ قرن در ایران گم شده بود …
و بالاخره اینکه مردم خواهی، قانون مداری و میهن دوستی او با همه ممانعت و مخالفت ها، کماکان زنده و رهروان او با همه موانع و هزینه ها، پیرو راستین منش و روش ازادانه ومترقی این رهبر فرزانه مانده اند و در تحقق ان ایده ها و برنامه ها کوشا و مصمم میبا شند و در وصول بهدف پاک و مترقی خود امیدوارند و از همه نامهربانی ها گله مند.
مصدق در عین توجه به عدالت اجتماعی و راه اندازی نظام تامین اجتماعی … به دمکراسی معتقد و پای بند بود و همه اقدامات او برای رسیدن به جامعه مدنی واقعی بود که، در انصورت عرصه بر بسیاری تنگ و محدود میشد و هرگونه استبدادی از مملکتمان رخت می بست … که سقوط دولت ملی او را با هر وسیله ای تنها راه پنداشتند و به عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی کشور رضایت دادند.
امید میرود با آگاهی بثبوت رسیده در انتخابات پر معنای اخیر با همراهی جوانان تحصیلکرده، آگاه به واقعیتها، هشیار … و دولت تدبیر و امید طرحی نو در انداخته شود و غصه سر آید…. اخیرا می گویند برخلاف خواست و هدف جامعه که بمانند سویس شدن در گذشته بودیم امروز بایستی به همین که سوریه نشده ایم خوشحال و شاکر باشیم … باش تا صبح دولتش بدمد!!!