گمراهه‌ای به نام «فرشگرد»

سه شنبه, 3ام مهر, 1397
اندازه قلم متن

به تازگی تشکل تازه‌ای به نام «فرشگرد» اعلام موجودیت کرده و استقرار نظامی سکولار دمکرات با یک قانون اساسی برمبنای حقوق بشر، رفع تبعیض علیه زنان، اقلیت‌های دینی، قومی و نژادی و تعامل با کلیه کشور‌های جهان را در دستور کار قرار داده است. ضمن آنکه اهداف این تشکل می‌تواند از پشتیبانی برخی از افراد و تشکل‌های سکولار دموکرات و دموکراسی‌خواه برخوردار گردد اما بیانیه رسمی این گروه در سه محور مهم پرسش‌پذیر و انتقاد برانگیز است.

۱- به نوشته این بیانیه شماری از اعضای فرشگرد مدتی پیش طی نامه‌ای از دونالد ترامپ از جمله خواسته‌اند که با تشکیل یک ائتلاف بین المللی در برابر برنامه موشکی و رفتار مخرب سپاه در منطقه مقابله کند. بیانیه می‌افزاید که بسیاری از در خواست‌های‌شان در ۲۰ ماه گذشته برآورده شده و «یا در آینده نزدیک محقق خواهند شد». اشاره ضمنی بیانیه به تحریم‌های اقتصادی و از جمله تحریم نفتی علیه جمهوری اسلامی در ماه نوامبر است که دونالد ترامپ در دستور کار قرار داده و بیانیه از بیان مستقیم و شفاف آن پرهیز کرده است.

صرف نظر از اینکه هم‌پیمان شدن با یکی از محافظه‌کارترین و ضدمحیط زیست‌ترین رئیس جمهورهای آمریکا که مورد پشتیانی گروه نژادپرست کوکلوس کلان و اوانجلیست‌های (Evangelists)‌ بنیادگراست، تا چه حد قابل توجیه است، پرسش اینجاست که آیا تحریم‌های در خواست شده به «تضعیف رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوبش» منجر خواهد شد و یا شمار میلیونی تهی دستان و بیکاران شهری و روستایی را افزایش خواهد داد؟

آیا گسترش فقر و درصد بیکاران که بی‌تردید دامن‌گیر طبقه متوسط مدرن نیز خواهد گردید فرصتی را برای مردم فراهم خواهد ساخت تا بنا به ادعای نویسندگان بیانیه «تکلیف دیکتاتوری اسلام‌گرا را یکسره کنند» و یا سبب تشدید فضای امنیتی و سرکوب بیشتر دگراندیشان (همانطور که دستگیری‌های تازه نشان می‌دهد) خواهد شد؟ تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه نظام دینی در ایران برای برطرف کردن نگرانی‌های متحدان منطقه‌ای آمریکا طراحی شده است و به‌هیچ وجه رفتار حقوق بشرستیز رژیم را تعدیل نخواهد کرد.

تحریم‌های آمریکا در زمان بوش پدر علیه دولت عراق (نفت در برابر نان) نه تنها سبب تضعیف صدام نگردید بلکه وی حتی در بکار بردن بمب‌های شیمیایی علیه اقلیت کرد تردیدی بخود راه نداد.

۲- یکی از شروط «حداقلی» بیانیه برای هم کاری با مخالفان سیاسی مرزبندی با «ارتجاع سرخ و سیاه» (اسلام سیاسی و ایده ئولوژی‌های کمونیستی) است که به باور نویسندگان بیانیه در گذشته و حال ایران «زینبار و ویرانگر بوده و خواهند بود». نویسندگان بیانیه در نوشتن این بند آگاهانه و یا ندانسته از ادبیات جنگ سرد زمان محمدرضا شاه بهره جسته‌اند که مخالفین استبداد سلطنتی را «ارتجاع سرخ و سیاه» می‌نامید اما درعمل لبه تیز سرکوب سازمان یافته ساواک علیه کمونیست‌ها، ملی‌ها و سکولارهای دموکرات بکار گرفته می‌شد. در دوران جنگ سرد بسیاری از اسلام گرایان در ائتلاف نانوشته‌ای با شاه علیه کمونیسم همکاری می‌کردند. بطور نمونه چندین سال سخنرانی‌های علی شریعتی در حسینیه ارشاد تحمل می‌شد که یکی از ویژگی‌های گفتمانش کمونیسم‌ستیزی بود و در عمل راه به قدرت رسیدن اسلام سیاسی بنیادگرا را هموارتر ساخت. مورد دوم برخورد دوگانه شاه و ساواک با «مرتجعین سرخ و سیاه» بود که در عمل و عمدتا بر همکاری رژیم شاه با اسلام سیاسی بنیادگرا از جمله علیه مخالفان سکولار و دمکرات استوار گردیده بود. در حالی که رهبران ملی‌گرا و یا فعالین دموکرات و کمونیست سال‌های طولای از عمر خود را در زندان می‌گذراندند و همراه داشتن یک کتاب کمونیستی می‌توانست محکومیت چندین ساله زندان را برای دارنده کتاب در پی داشته باشد، برخی از هواداران آیت‌الله خمینی پس از گذراندن چند روز و یا چند ماه از زندان آزاد می‌شدند. برای نمونه آقای خامنه‌ای پس از خیزش خرداد ۴۲ به رهبری آیت‌الله خمینی، ۶ بار به زندان افتاد که مدت آنها از۱۰ روز تا ۹ ماه در نوسان بود. ولایتی شیوه مبارزاتی خامنه‌ای را برگرفته از «مبانی مبارزاتی منابعی چون قرآن و احادیث در تقابل با اندیشه‌های مادی‌گرایانه و مارکسیستی و لیبرال» می‌سنجد.

به باور نگارنده شخص محمدرضا شاه به عامل اصلی پیروزی انقلاب ۵۷ تبدیل گردید. اگر شاه در سال ۱۳۵۶ و در آغاز فضای باز سیاسی و پس از برگزاری شب‌های شعر روشنفکران سکولار کانون نویسندگان که اسلام سیاسی بنیادگرا هنوز در خواب خرگوشی به سر می‌برد، به تشکیل دولتی دموکرات و سکولار تن می‌داد و می‌پذیرفت که به جای حکومت سلطنت کند، به احتمال زیاد تاریخ چهل چند ساله گذشته کشور به شکل دیگری رقم می‌خورد. بسیاری از کمونیست‌ها با تمام اشتباهاتی که در جریان انقلاب ۵۷ مرتکب شدند و بخش مهمی از آنان با شهامت به این اشتباهات اعتراف کرده‌اند با توجه به نفوذ و نیروی ناچیزشان در ایفای نقش مهمی در این رویداد ناتوان بودند.

۳- فرشگرد رضا پهلوی را به عنوان متصل کننده «همه بخش‌های جامعه ایران و اتحاد مخالفان سکولار – دموکرات» در دوران عبور از جمهوری اسلامی منصوب کرده است. با توجه به تاریخ هزار ساله استبداد زده کشور و تجربه ۹۰ ساله اخیر تحت حکومت‌های فردی پادشاهی و دینی، اقتصاد رانتی و فرهنگ پدرسالاری حاکم، رهبری فردی به ویژه در دوران گذار می‌تواند به برپایی دیکتاتوری تازه‌ای با برچست « سکولار» بیانجامد.

رضا پهلوی که در ۷ سالگی از سوی پدرش ولیعهد نامیده شد در ۲۱ سالگی (۱۳۵۹) پس از مرگ پدر خود را «شاهنشاه» ایران نامید. علی رغم این، همواره در مصاحبه‌ها و نوشته‌هایش جایگاه سیاسی‌اش پس از پیروزی احتمالی بر جمهوری اسلامی را در پرده‌ای از ابهام پنهان ساخته است و انتخاب نوع نظام آینده را (جمهوری و یا سلطنتی) به عهده مردم واگذار کرده است. این در حالی است که در سال ۲۰۱۲ در مصاحبه با روزنامه فوکوس (Focus) تمایل قلبی‌اش را برای پادشاه شدن در کشور بر زبان آورد. وی در تلاش برای متحد کردن مخالفین خارج کشور به سخنگویی «شورای ملی ایران» برگزیده شد و سه سال پس از آن استعفاء داد. در این مدت دو سازمان «جنبش آذربایجان برای دموکراسی و یکپارچگی ایران» و «سازمان دموکراتیک پارسان» از شورا کنار‌ه‌گیری کرده‌اند و علت آن را کمبود درایت رضا پهلوی در ایجاد اتحاد میان اقوام و «برتری طلبی، مرکزیت گرایی و هژمونی خاندان پهلوی» اعلام کرده‌اند.

در سال‌های گذشته برخی از روزنامه نگاران آمریکایی رضا پهلوی را به همکاری با سازمان سیا و دریافت کمک مالی از این سازمان متهم کرده‌اند. رضا پهلوی اتهام‌های بالا را در مصاحبه با روزنامه نیورک تایمز به شدت تکذیب کرده است.

واقعیت این است که کارنامه و مواضع سیاسی رضا پهلوی با ابهام و تردید‌های جدی روبروست که می‌تواند پرسش‌های زیر را در ذهن هر خواننده‌ای بر انگیزد:

۱- اگر رضا پهلوی به تصمیم‌گیری ملت ایران در باره سرنوشت خویش و نوع نظام آینده کشور باور دارد چرا از جایگاه ولیعهدی‌اش استعفاء نمی‌دهد و از این راه احترامش به رآی و تصمیم ملت را به اثبات نمی‌رساند؟

۲- همکاری با سازمان سیا و دریافت دستمزد و کمک مالی از این سازمان جاسوسی و بد نام در بین ایرانیان، برای شخصی که طی دهه‌ها تمایلش را برای رهبری مبارزات مردم ایران علیه نظام دینی اعلام کرده است و در میان ایرانیان داخل و خارج هوادارانی دارد، اتهام بزرگی است که با یک تکذیب ساده در یکی از روزنامه‌های امریکا قابل پاک کردن از دهن ایرانیان دمکرات و سکولار نخواهد بود. رضا پهلوی باید توضیح دهد که چرا بدون طرح شکایت در دادگاه تنها با یک تکذیب ساده از کنار اتهامات وارده گذشته است؟

۳- پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ شایعاتی بر سر زبان برخی از گزارشگران ایرانی است که از رفت و آمد رضا پهلوی به کاخ سفید حکایت دارد. لازم است آقای پهلوی در مورد چرایی و ماهیت این دیدارها به هواداران خود توضیح دهد.

۴- ارزیابی رضا پهلوی از سرکوب نیروهای دموکرات / سکولار در دوران ۵۰ ساله حکومت پهلوی، کودتای ۲۸ مرداد، و همکاری نانوشته شاه و اسلام‌گرایان در جنگ سرد علیه کمونیست‌ها و نقش وی در روی کار آمدن جمهوری اسلامی کدام است؟

عبور موفقیت آمیز از جمهوری اسلامی و گذار به یک دموکراسی سکولار با حفظ استقلال جنبش و کشور و برای احترام به حقوق تمام افراد و گرایش‌ها از سلطنت‌طلب گرفته تا باورهای دینی و غیر دینی و رفع تبعیض از زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی نتها با مشارکت فعال و رهبری کلیه نیروهای سکولار دموکرات و پیوند با جامعه مدنی در داخل امکان‌پذیر خواهد بود. رهبری فردی گمراهه‌ای است که تاریخ گذشته کشور آنرا به اثبات رسانده است.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.